اکونومیست از تاریخ قاره سبز میگوید
چرا اروپا غول دیجیتالی ندارد؟
اما آیا اروپا با میراث کاکریل زندگی میکند؟ این قاره شرکتهای جهانی در زمینههایی مانند بیوتکنولوژی، ماشینهای لوکس، انرژی هستهای و بخشهای تولیدی با نرمافزارهای پیچیده دارد. برای نمونه، BMW امروزه بهعنوان یک خودرو مانند یک کامپیوتر روی چهار چرخ است. لندن، هاب جهانی فناوری، خانه شرکت هوش مصنوعی دیپ مایند (DeepMind) بوده و استکهلم خانه اسپاتیفای، سرویس مسلط اشتراک موسیقی است. با این حال اروپا هنوز هم در زمینههایی مانند رسانههای اجتماعی، تجارت الکترونیک و رایانش ابری با گوگل و مایکروسافت یا علیبابا و بایدو چین قابل مقایسه نیست. از ۱۵ شرکت دیجیتال بزرگ در جهان، همگی آمریکایی یا چینی هستند. در بین ۲۰۰ شرکت دیجیتالی برتر جهان، تنها نام هشت شرکت اروپایی را میتوان یافت. در حالی که در دنیای امروزی، شرکتهای دیجیتالی از اهمیت بالایی برخوردارند. آنها سیستم عاملهای آنلاین غالب را مدیریت کرده و قوانین اقتصاد جدید را با روشی مینویسند که مسیر نوآوریهای کاکریل در همان قرن هجدهم بود. ماریا گابریل (Mariya Gabriel)، کمیساریای اقتصادی دیجیتال اتحادیه اروپا، نگران است که سیلیکون ولی و چین تصمیمهای بزرگی در مورد اینترنت اتخاذ میکنند و این بر سیاستهای داخلی اروپا تاثیر میگذارد. حق با اوست چرا که برای مثال، BMW بسیاری از تحقیقات پیشرفته خود را در کالیفرنیا و شانگهای و در واقع خارج از خاک اروپا انجام میدهد.
زمان تحول
«لحظه اسپوتنیک» (Sputnik moment)، لحظهای است که کشور یا جامعهای متوجه میشود باید به پیشرفتهای تکنولوژیک و علمی کشورهای دیگر، از طریق افزایش سرمایهگذاری در آموزش، تحقیق و توسعه نوآورانه و... دست یافته و پیشرفت کند. وقتی مقامات اتحادیه اروپا از این لحظه حرف میزنند، در واقع ناگهان متوجه بیبهره ماندن خودشان از فناوریهای روز میشوند. درست شبیه آمریکا، زمانی که شوروی نخستین ماهواره را در سال ۱۹۵۷ در فضا قرار داد. حال پرسیده میشود که آیا این قاره گوگل خود را تولید خواهد کرد یا خیر. پاسخ آن یک خنده انفجاری است. تاریخ اروپا حاکی از حرکت و توسعه کند است. در قرن هجدهم، نبود یک سیستم استانداردسازی باعث شد اروپا مهد انقلاب صنعتی شود. قوانین و بازارها متنوع بودند. کارآفرینانی مانند کاکریل که در یک کشور، حامی یا شانسی نداشتند، توانستند آن را در جای دیگری پیدا کنند. همه این اتفاقات منجر به ایجاد رقابت و تنوع شد.
با این حال، امروزه تفکر قدیمی اروپا دیگر نه تنها مزیتی ندارد، بلکه زیانبار است و باید تغییر کند. فناوریهای جدید مستلزم دریای وسیعی از دادهها، نیروی کار ماهر و سرمایه است. با وجود بازار مشترک اتحادیه اروپا، در اروپا اغلب آنها در حد برکههای ملی باقی میمانند. از طرفی، زبان یکی از عوامل تفکیک و جدا ماندن این بازارها از یکدیگر است. سرمایهگذاریهای بلندمدت وسیع و بدون چشمداشت باعث می شود که راهاندازی شرکتهایی مانند اوبر امکانپذیر شود، چیزی که به ندرت در بازارهای داخلی کشورهای اروپایی قابل دسترس است. درست است، پیشرفت وجود دارد. دانشگاههای اروپایی با یکدیگر همکاری بیشتری دارند. در سال ۲۰۱۵ یک استراتژی دیجیتالی جدید از سوی اتحادیه اروپا تصویب شد که قوانین مالیاتی را تسهیل کرده، ضمن حذف هزینههای رومینگ، موانع فروش بینالمللی محتوای آنلاین را برداشت. اما تقریبا نیمی از اقدامات آن مانند جریان روانتر دادهها، در حد پیشنهاد باقی ماند.
در قرن نوزدهم، اروپا نخستین قاره صنعتی بود و با توجه به تجربیات بهدست آمده، نهادهای ریشهای عمیقتر از نهادهای سایر نقاط داشتند. اکثر کشورهای اروپایی هنوز توسط مسیحیان یا سوسیال دموکراتها از طریق کشمکش بین بورژوازی و کارگران اداره میشوند. گرایش آنها برای تفکر نوآورانه محدود است. سرمایهگذاران اروپایی انتظار دارند، اگر قرار است یک شرکت تعطیل شود، بتوانند داراییهای فیزیکی را در برابر ضرر آنها مطالبه کنند و ترجیح میدهند استارتآپهای نرمافزاری دردسرساز و پرچالش را نادیده بگیرند. اگر چه تحقیقات زیادی در این قاره انجام میگیرد، با این حال هیچ یک رادیکالی و از جنس تحولآفرین (Disruptive) نیستند. گذشته از این میتوان، ردپای جغرافیای شهرها را در پذیرفتن مسوولیت سنگین صنعتیسازی اولیه دید. طوری که قلبهای صنعتی سنتی اروپا برای پذیرفتن دوران دیجیتال جدید در کشمکش هستند، اما در شهرهایی که در حاشیه این مراکز هستند، مانند بایرن و شواب در آلمان یا شهرهای دیگری مانند هلسینکی، کمبریج و مونپلیه که در آن از این مقررات و محدودیتهای دست و پاگیر سازمانی خبری نیست، این پذیرش راحتتر انجام میگیرد.
قرن بیستم نیز رقابت تکنولوژیک اروپا را محدود میکند. تجربه جمعی ناشی از نظارت سختگیرانه و دیکتاتوری نازیها و شوروی باعث میشود بسیاری از اروپاییها از دادههای خود محافظت کنند (برای مثال، آلمانیها هنوز از بهکارگیری پرداخت الکترونیکی اجتناب میکنند). علاوه بر این، از سال ۱۹۴۵، پایان جنگ جهانی دوم، قاره اروپا عمدتا در صلح بوده و در مقابل بیگانگان حفاظت شده است. بنابراین این موسسات با موسسه تحقیقاتی نظامی آمریکا (DARPA) که در آن فناوریهایی مانند میکروچیپها،GPS و اینترنت به دنیا آمد، یا با سرمایهگذاری نظامی چین در تکنولوژی امروز قابل مقایسه نیست.
در سایه کاکریل
نیروهای تاریخی در قرن بیست و یکم میتوانند نگرشهای متفاوتی نسبت به مهاجرت داشته باشند و نگرشهای سابق را تغییر دهند. زیرا برتری تکنولوژی آمریکا در توانایی آن برای جذب افراد بااستعداد و جویای نام است. در واقع، همین امر باعث شد شرکتهای فناورانه در برابر برنامههای جمهوری خواهی برای محدود کردن مهاجرت قانونی مقاومت کنند. از ۹۸شرکت با تکنولوژی بالا در فورچون، ۴۵ شرکت (از جمله اپل و گوگل) به دست مهاجران یا فرزندانشان تاسیس شده است. چین مهاجرت ندارد، اما بسیاری از جوانانش را به خارج فرستاده تا تحصیل کرده و سپس مهارتهای خود را در کشورشان به اشتراک بگذارند. اما اروپا هیچکدام را ندارد و نه تنها با مهاجران بهعنوان یک تهدید رفتار میکند، بلکه دغدغه آن صرفا این بوده که چگونه مرزهای خود را در مقابل مهاجران به بهترین شکل ببندد.
اگر اروپا میخواست، میتوانست بهبود یابد. اتحادیه اروپا و دولتهای آن میتوانند یک بازار واقعی دیجیتال را ایجاد کنند، فراتر از آن نوآوریهای سازمانی و بنگاهها را تقویت کرده و در بخشهایی مانند بیومدیکال (زیست پزشکی) یا حمل و نقل، قابلیتها و نقاط قوت را افزایش دهند. البته یکپارچهسازی بهتر بازارهای سرمایه نیز در تحقق این دستاورد تاثیرگذار خواهد بود. اروپا میتواند عدم اطمینان رو به رشد درباره تضمین امنیت آمریکا و چین را فرصتی برای توسعه سرمایهگذاری در پروژههای تحقیقاتی پیشرفته خود ببیند. حتی ممکن است اروپاییها در نهایت به مهاجرت بهعنوان یک فرصت نگاه کنند. اما همه اینها شاید مستلزم آگاهی بیشتری درباره تاریخ اروپا، تفاوت گذشته فناورانه و احتمالا آینده نامعلوم در سراسر قاره اروپا مانند نماد برنزی جان کاکریل در میدان مقر اتحادیه اروپا است.
ارسال نظر