p30+copy

یک مقاله جدید تاثیر درآمدهای اضافی غیرمالیاتی دولت‌ها مانند درآمد نفت را بر فساد سیاسی و کیفیت سیاستمداران، هم با تئوری و هم با داده‌های جدید، مورد مطالعه قرار می‌دهد. شواهد به شهرداری‌هایی در برزیل اشاره می‌کنند که نقل و انتقالات رانت‌های سیاسی به آنها به‌طور برون‌زا تغییر می‌کند. مطابق با پیش‌بینی‌های نظری، متوجه می‌شویم که انتقال رانت‌های سیاسی بزرگ‌تر باعث افزایش فساد سیاسی و کاهش کیفیت نامزدهای شهرداری می‌شود.

فساد و رانت‌های سیاسی

رابطه میان ثروت و درآمد حاصل از منابع نفتی با توسعه اقتصادی موضوع بحث‌های فراوان مطالعات سیاستگذاری توسعه در چند دهه گذشته بوده است. پیش‌فرض اساسی طبیعتا این است که درآمدهای عظیم ناشی از منابع طبیعی مانند نفت باید موجب ایجاد ثروت برای جامعه شود، فرآیندهای اقتصادی را بهبود بخشد و فقر را کاهش دهد؛ اما تجارب بسیاری از کشورهای صادرکننده نفت خلاف این امر را نشان می‌دهد. تعداد زیادی از کشورهای دارای منابع طبیعی غنی حتی عملکرد نسبتا ضعیف‌تری در مقایسه با کشورهای فاقد منابع طبیعی در زمینه فرآیند رشد و توسعه اقتصادی و کاهش فقر داشته‌اند. تجربه کشورهای صادرکننده نفت نشان‌دهنده این است که منابع نفتی موجب افزایش وابستگی دولت به ثروت‌های طبیعی و بزرگ شدن حجم دولت، اهمال در اخذ مالیات، عدم شفافیت عملکرد دولت و پاسخ‌گو نبودن آن، اشاعه فرهنگ رانت‌خواری و تبعیض، ایجاد شکاف طبقاتی و در مقاطعی مصداق نفرین منابع شده است.

این روند به‌ویژه پس از افزایش ناگهانی قیمت جهانی نفت در دهه1970 شتاب بیشتری به خود گرفت. در حقیقت از آنجا که درآمدهای حاصل از فروش نفت پس از شوک اول نفتی در سال1973 در کشورهای نفت‌خیز مشکلات اقتصادی فراوانی را به دنبال آورد، این ایده قوت گرفت که درآمدهای عظیم حاصل از نفت می‌تواند نتایج نامطلوب برای توسعه کشورهای صادرکننده آن در پی داشته باشد. به نظر می‌رسد کاهش بهره‌وری ناشی از دلگرم بودن به منابع طبیعی و وابستگی بیشتر دولت به درآمدهای بادآورده که با سوءمدیریت و ریخت و پاش‌های بسیار منجر به بزرگ شدن حجم دولت می‌شود، از علل اصلی آن چیزی است که نفرین منابع نامیده شده است.

واژه نفرین منابع نخستین‌بار در سال1993 در ادبیات اقتصادی استفاده شد. درحقیقت موضوع عملکرد اقتصادی ضعیف کشورهای دارای منابع طبیعی غنی در ادبیات اقتصادی، به‌عنوان فرضیه نفرین منابع طبیعی معرفی شده است. ایده اساسی نظریه نفرین منابع این است که کشورهای دارای منابع طبیعی غنی عموما در بلندمدت عملکرد ضعیف‌تر و لذا رشد اقتصادی پایین‌تر نسبت به کشورهایی که بهره چندانی از منابع طبیعی نبرده‌اند، دارند. در بررسی ادبیات موجود در این زمینه به مقاله‌ای تحت عنوان «نفرین منابع سیاسی» نوشته فرناندا برولو، توماسو نانیسینی، روبرتو پروتی و گیدو تابلینی برخوردیم. این مقاله تاثیر درآمدهای اضافی دولت بر فساد سیاسی و کیفیت سیاستمداران را با استفاده از نظریه و داده‌ بررسی می‌کند. این نظریه مبتنی بر یک مدل نمایندگی سیاسی با نگرانی‌های شغلی و ورود درون‌زای نامزدهاست. داده‌ها به برزیل اشاره دارد؛ جایی که نقل و انتقالات فدرال به شهرداری‌ها، در آستانه‌های جمعیتی معین به‌طور برون‌زا تغییر می‌کند. شواهد تجربی نشان می‌دهد که افزایش انتقالات باعث افزایش فساد و کاهش متوسط تحصیلات نامزدهای شهرداری می‌شود.

فرض کنید نفت جدیدی در کشوری کشف شود یا منابع مالی بیشتری به دولت منتقل شود. آیا این منابع بادآورده برای جامعه مفید است؟ این یک سوال کلیدی در ارزیابی انواع سیاست‌ها، مانند روابط بین دولتی، انتقال به مناطق توسعه‌نیافته در داخل یک کشور یا کمک‌های بین‌المللی به کشورهای در حال توسعه است. تا چند سال پیش، تنها دلیل پاسخ منفی به این سوال، فرضیه «بیماری هلندی» بود: یک منبع طبیعی، مانند درآمدهای نفتی، می‌تواند درآمد را از طریق مکانیسم بازار، به‌ویژه افزایش نرخ ارز واقعی کاهش دهد. اخیرا، ادبیات رو به رشدی به تاثیرات بیشتر از طریق فرآیند سیاسی و تعامل بین گروه‌های ذی‌نفع اشاره کرده است که به‌عنوان مثال منجر به افزایش رانت خواری یا حتی به اختلافات داخلی می‌شود.

این مقاله شکل دیگری از تاثیرات نامطلوب بر عملکرد نهادهای سیاسی را شناسایی می‌کند که به تعارض بین گروه‌های ذی‌نفع وابسته نیست: درآمدهای بادآورده دولت مشکل نمایندگی سیاسی را تشدید می‌کند و کیفیت نامزدهای سیاسی را کاهش می‌دهد. این ایده قبلا در بحث‌های سیاسی، به‌عنوان مثال با اشاره به جنوب ایتالیا، بدون توضیح مکانیسم دقیق و تنها بر اساس شواهد تجربی مطرح شده است. اما این موضوع در مقاله نفرین منابع سیاسی هم توسط نظریه و هم شواهد پشتیبانی می‌شود.

این نظریه مبتنی بر مدل نمایندگی سیاسی با نگرانی‌های شغلی است. سیاستمدار فعلی برای انتخاب مجدد با مجموعه‌ای از رقبا با توانایی‌های سیاسی متفاوت رقابت می‌کند و با یک مبادله بین رانت‌جویی برای خود و جلب رضایت رای‌دهندگان برای افزایش احتمال انتخاب مجدد خود مواجه است. اگرچه این مدل قبلا مورد مطالعه قرار گرفته است، اما این مقاله بر تاثیرات درآمدهای بادآورده بر کیفیت و فساد مقامات سیاسی تاکید می‌کند.

این مدل، اثرات سیاسی افزایش درآمدهای غیر مالیاتی دولت را برجسته می‌کند (مثل کشف نفت). در اینجا دو حوزه وجود دارد که احتمال دارد این افزایش درآمد بادآورده بر آن تاثیر بگذارد، اول، مخاطرات اخلاقی است، یعنی با بودجه بیشتر، سیاستمدار فعلی فضای بیشتری برای گرفتن رانت‌های سیاسی بدون ناامید کردن رای‌دهندگان منطقی اما ناآگاه دارد. به عبارت دیگر، احتمال مجازات فساد انتخاباتی با افزایش ناگهانی حجم بودجه کاهش می‌یابد و این امر باعث می‌شود که رئیس‌ فعلی به دفعات بدتر رفتار کند بدون اینکه ترسی داشته باشد. دوم، اثر انتخاب است به این معنی که بودجه بیشتر باعث کاهش میانگین توانایی گروهی از افرادی می‌شود که وارد سیاست می‌شوند. این محصول فرعی نتیجه این فرض است که رانت‌های سیاسی برای نامزدهای سیاسی با توانایی پایین‌تر ارزش بیشتری دارند و این رانت‌ها افراد بی‌کیفیت را جذب بازار سیاسی می‌کنند. از طرفی اثر انتخاب به نوبه خود پیامدهای نامطلوب بر مخاطرات اخلاقی را تشدید می‌کند، سیاستمدار فعلی که با مخالفان بی‌استعداد روبه‌رو می‌شود، می‌تواند به‌طور حاشیه‌ای رانت‌های بیشتری را بدون آسیب زدن به احتمال انتخاب مجدد خود بگیرد. در نتیجه، با وجود افزایش سطح فساد در میزان درآمدهای بادآورده دولت، احتمال انتخاب مجدد رئیس فعلی نیز افزایش پیدا می‌کند.

این مقاله مفاهیم اصلی مدل خود را روی داده‌های خرد از شهرداری‌های برزیل آزمایش می‌کند. مشکل آشکار در آزمایش تاثیرات درآمدهای دولت، مثل همیشه، چگونگی شناسایی تغییرات برون‌زاست: می‌توان به چندین دلیل فکر کرد که چرا ممکن است درآمدهای دولت با فساد و ائتلاف مجموعه سیاستمداران مرتبط باشد. برای مثال، سیاستمداران فاسد ممکن است مزیت نسبی در به‌دست آوردن نقل و انتقالات بیشتر از سطوح بالاتر دولت داشته باشند یا مناطق فقیرتر ممکن است سیاستمداران با کیفیت پایین‌تری را انتخاب کنند و در عین حال، نقل و انتقالات بیشتری دریافت کنند. برای پرداختن به مشکل درون‌زایی، این مقاله از یک ویژگی کلیدی نقل و انتقالات فدرال در برزیل استفاده می‌کند: نقل و انتقالات به شهرداری‌ها باید به‌طور برون‌زا و ناپیوسته در آستانه‌های جمعیتی معین تغییر کند و همه شهرداری‌ها در یک ایالت و در یک گروه جمعیتی معین، نقل و انتقالات یکسانی را دریافت کنند. درواقع، اگرچه مواردی از تخصیص نادرست وجود دارد، مبلغ دریافت‌شده توسط شهرداری‌ها جهش‌های قابل مشاهده در هر آستانه را نشان می‌دهد. شاخص‌های عملکرد ما به قسمت‌هایی از فساد توسط شهرداران فعلی (که توسط یک برنامه حسابرسی تصادفی در بودجه‌های شهرداری توسط دولت مرکزی اندازه‌گیری می‌شود) و به ترکیب کیفی گروه مخالفان اشاره دارد.

پس از حل مشکل درون‌زایی یافته‌های تجربی به خوبی با پیش‌بینی‌های نظری مطابقت دارد. به‌طور خاص، افزایش (برون‌زا) در نقل و انتقالات به شهرداری‌ها به میزان 10درصد، میزان وقوع یک مقیاس گسترده از فساد را تا 12.4درصد افزایش می‌دهد. در عین حال، انتقال منابع سیاسی بیش از 10درصد، کیفیت نامزدهای سیاسی را که رئیس فعلی را به چالش می‌کشند، بدتر می‌کند و کسری از مخالفان با حداقل مدرک دانشگاهی را به میزان ۳درصد کاهش می‌دهد. درنتیجه، سیاستمدار فعلی که رانت‌های بالاتری دریافت می‌کند، احتمال انتخاب مجدد خود را 4.1درصد افزایش می‌دهد. در اصل، بیش از یک دلیل وجود دارد که چرا درآمدهای غیرمالیاتی اضافی ممکن است باعث فساد بیشتر در داده‌ها شود. اما مدل عاملیت سیاسی این مقاله دو پیش‌بینی خاص دارد که می‌تواند به تمایز بین این مقاله و دیگر تحلیل‌ها کمک کند. اول، مکانیسم مرکزی که نتایج نظری را هدایت می‌کند حول این مفهوم می‌چرخد: یک مقام فعلی که بودجه بیشتری دریافت می‌کند با مجازات انتخاباتی کمتری برای فساد مواجه می‌شود.

دومین پیش‌بینی خاص این نظریه، تعامل بین ویژگی‌های فردی سیاستمداران و تاثیر مخرب منابع بادآورده است؛ یعنی اگر مخالفان از تحصیلات پایین‌تری برخوردار باشند، نقل و انتقالات بیشتر فساد را افزایش می‌دهد. در سطح نظری، این مقاله علاوه بر مدل نگرانی‌های شغلی مورد بحث پرسون و تابلینی سه سطح مجزا از ادبیات مربوطه را ترکیب می‌کند. اولین مورد، ادبیات مربوط به منابع بادآورده و رانت‌جویی است که در بالا ذکر شد. نزدیک‌ترین پیشینه در اینجا رابینسون، تورویک و وردیر (2006) هستند که از یک مدل حمایتی برای مطالعه استخراج بهینه منابع و حمایت بهینه از دولتی که با انتخاب مجدد مواجه است، استفاده می‌کنند. مورد دوم ادبیات انتخاب سیاستمداران و چگونگی تاثیر نهادهای مختلف بر جمع مقامات و نامزدهای منتخب را مطالعه می‌کند. سومین مورد، تخصیص استعدادها را در اقتصادهایی که با انگیزه‌های متفاوت مشخص می‌شوند، مطالعه می‌کند.

با توجه به شواهد، طبق اطلاعات ما، این مقاله برای اولین‌بار تاثیر نقل و انتقالات مرکزی را بر فساد سیاسی و کیفیت سیاستمداران در سطح محلی برآورد می‌کند. لیتچینگ (2008) به نوعی نزدیک‌ترین نظریه را به این مقاله ارائه می‌کند، او از همان مجموعه داده برزیلی در نقل و انتقالات فدرال استفاده می‌کند، اما از یک طرح ناپیوستگی رگرسیون تند (به جای فازی) استفاده می‌کند؛ زیرا داده‌هایی که استفاده می‌کند مربوط به دهه1980 است. او نشان می‌دهد که نقل و انتقالات بیشتر فدرال باعث افزایش هزینه‌های شهرداری در مدارس دولتی و بهبود نرخ سواد می‌شود. اگرچه او درباره فساد صحبت نمی‌کند، اما یافته‌های او با یافته‌های این مقاله مطابقت دارد. او و موریسون (2009) همچنین از یک طرح ناپیوستگی رگرسیون برای دوره شهرداری 1984تا1988 استفاده می‌کنند و تاثیر نقل و انتقالات فدرال را بر احتمال انتخاب مجدد حزب فعلی در انتخابات شهرداری تخمین می‌زنند.

ویسنته (2010) با استفاده از یک نظرسنجی از خانواده‌ها، نشان می‌دهد که کشف نفت در جزیره سائوتومه و پرنسیپ با افزایش قابل توجهی از فساد ادراک‌شده، نسبت به جزیره کیپ ورد مواجه است. کاسلی و مایکلز (2011) نشان می‌دهند که اکتشافات نفت در شهرداری‌های برزیل تاثیر مثبتی بر هزینه‌های عمومی دارند؛ اما تاثیری بر کیفیت تامین کالای عمومی ندارند. آنها همچنین شواهد غیرمستقیمی ارائه می‌دهند که این ممکن است به‌دلیل رانت‌خواری باشد. فراز و فینان (2008، 2011) به‌ترتیب از مجموعه داده‌های مربوط به حسابرسی‌های تصادفی برای مطالعه تاثیر افشای فساد بر نتیجه انتخابات و تاثیر مسوولیت‌پذیری انتخاباتی بر فساد سیاسی استفاده می‌کنند. آنها دریافتند شهردارانی که به‌عنوان فاسد شناخته شده‌اند، احتمال انتخاب مجددشان کاهش پیدا می‌کند. این احتمال وجود دارد و شهرداری‌هایی که در آن شهرداران می‌توانند دوباره انتخاب شوند، فساد کمتری را تجربه می‌کنند. برولو (2011) نیز از داده‌های مشابه استفاده کرد و به این نتیجه رسید که شهرداری‌های فاسد با کاهش نقل و انتقالات اختیاری برای زیرساخت‌ها مجازات می‌شوند.