جرقه‌های مشروطه

گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد که بهای قند از منی پنج قران، به هفت تا هشت قران رسید و این روند رو به رشد گرانی سبب آن شد که علاءالدوله ۱۷ نفر از قند و شکرفروشان تهران را احضار کرد تا علت گرانی قند از پنج قران به هفت قران را توضیح دهند، چند تنی که رفتند باآنکه بازرگان قند نبودند توضیحات خود را به علاءالدوله ارائه دادند، اما علاءالدوله از توضیحات آنان قانع نشد و دستور داد آنان را به فلک بستند و چوب به پاهای آنها زدند. در میان آنها حاجی سیدهاشم قندی یکی از بازرگانان بزرگ قند که مردی سالخورده بود نیز حضور داشت. علاءالدوله با تندی از او پرسید: چرا قند را گران‌تر کرده‌اید؟ حاجی سید هاشم قندی گفت: «در سایه پیشامد جنگ روس و ژاپن قند کمتر می‌آید و باز در تهران ارزان‌تر از دیگر شهرهاست، ضمن اینکه تاجران بزرگ واردکننده قند و شکر را گران‌تر می‌فروشند.» علاءالدوله از آنان خواست تا نامه‌ای بنویسند که قند را به قیمت قبلی به فروش برسانند اما آنان از چنین کاری سر باز زدند زیرا قیمت قند و شکر نزد بازرگانان قیمت بالاتری داشت و قبول این امر به‌منزله نابودی سرمایه بازاریان بود.

علاءالدوله به‌منظور گرفتن زهرچشمی از بازاریان و کنترل روند رو به رشد بازار قند و شکر چند تن از بازاریان را شلاق زد، وی به خیال اینکه این تنبیه موجب خواهد شد تا بازاریان از ترس، قیمت‌ها را پایین بیاورند. خبر به چوب بستن تجار قند و شکر به‌سرعت در تهران پیچید و بازاریان به حمایت از تجار دکان‌های خود را تعطیل کردند، روحانیون نیز مردم را تشویق کردند تا به قیام آنان و بازاریان بپیوندند. احتشام‌السلطنه برادر عین‌الدوله در کتاب خود می‌نویسد: «قند در تهران گران شد علاءالدوله از قند فروش‌ها سوال کرد. چون دید بدون دلیل و برای سود و صرفه بیشتر اجحاف کرده و گران‌فروشی می‌کنند چند نفر از روسای ایشان را چوب زد. سعد الدوله که وزیر تجارت بود با کینه‌ای که از علاءالدوله داشت آتش فتنه را برافروخت و چوب‌کاری تجار قند فروش را  بهانه کرد و هیاهو بلند شد. مردم و علما نیز فرصت را غنیمت شمرده با آنان همصدا شدند و در حرم عبدالعظیم تحصن کرده و صحبت از عدالتخانه به میان آوردند.» اما این نظر متفاوت تنها از جانب احتشام‌السلطنه نبود، بلکه روزنامه حبل‌المتین به پشتیبانی از اقدام عین‌الدوله چنین نوشت: «چون قومی را جهالت دامن‌گیر و ملتی را سفاهت و نادانی گریبان‌گیر گردد، خیر خویش ندانند و با القاء شبهات مغرضین حرکات وحشیانه کنند...»

30 (2)

قضاوت‌ها در مورد عمل علاءالدوله به گونه‌های مختلفی مطرح شد، عده‌ای این نوع برخورد را جایز و کارساز دانستند و عده‌ای حرکت علاءالدوله را نشان از بی‌تدبیری و جهل او تعبیر کردند، مغازه‌داران و کاسبان به نشانه حمایت مغازه‌ها و دکان‌های خود را تعطیل کرده بودند و عین‌الدوله برای عادی نشان دادن اوضاع دستور داد بازار بازشده و هرکس از باز کردن دکان خودسر باز زند، اموالش مصادره شود و نیز هم‌زمان نیرنگ‌ها و شایعاتی را به کاربست، اما نتیجه وارونه بود، زیرا خبر به گوش بازاریان شهرری نیز رسید و آنان نیز بازار را تعطیل کردند. عین‌الدوله نیروهای خود را در حالت آماده‌باش در شهر پراکنده کرد تا از بسته شدن دکان‌ها جلوگیری کند.

اما عین‌الدوله نمی‌دانست که اقتصاد با زور و بگیروببند ترمیم نمی‌شود، او بدون توجه به اوضاع جهانی اعم از جنگ ۱۹۰۵ ژاپن و روسیه و در پی آن آشوب روسیه و شروع جرقه‌های انقلابی در این کشور تجارت شمال را مختل کرده بود. پایین آمدن ارزش پول ملی و افزایش نرخ تورم و بی‌ثباتی در قیمت بازار موجب سوءاستفاده برخی بازرگانان نیز شده بود که حتی برخی از آنان با دربار نیز ارتباط داشتند و دراین‌بین بازاریان که مجبور بودند محصول خود را از این بازرگانان بخرند چاره‌ای جز افزایش قیمت نداشتند، اما گویا علاءالدوله و حکومت قصد داشتند با به چوب بستن و تهدید کردن و پلیسی کردن بازار نرخ‌ها را به قیمت سابق بازگرداندند؛ اما این شیوه اقتصاد بگیروببند نه‌تنها نتیجه نداد بلکه سبب شروع جرقه‌های انقلابی در ایران شد.

- احتشام‌السلطنه، خاطرات احتشام ‌السلطنه، به کوشش سیدمحمد مهدی موسوی. انتشارات گلشن.

- بهمن انصاری (۱۳۶۸)، انقلاب مشروطه از آغاز تا انجام. انتشارات منشور سمبر.