بازتاب بحران اقتصاد جهانی در قرارداد ۱۹۳۳
نجات ایران با نفت
تلاش برای تغییر دارسی
قرارداد ۱۳۱۲ همواره در منابع تاریخی بهعنوان یک قرارداد منحوس، ننگین و جانبدارانه به سود انگلستان که خیانتی بزرگ به ایران بوده است، یاد میشود. زمانی که من به موضوع نفت و تاریخ اجتماعی پرداختم. در این سالها دیدم که از زمانیکه رضاشاه قدرت را بهدست گرفت، نسبت به منطقه نفتی بیتفاوت نبود. وقتی رضاشاه به سفر خوزستان رفت، از مناطق مختلف خوزستان بازدید کرد، اما حاضر نشد که منطقه نفتی تحت سیطره شرکت نفت ایران و انگلیس را بازدید کند، چراکه به این موضوع احساس خوشایندی نداشت و بهدنبال بهانههایی برای مذاکره با شرکت نفت برای تغییراتی در قرارداد دارسی بود.
وی از اولین سالهای حکومتش تیمورتاش را که وزیر دربار و یکی از مقتدرترین شخصیتهای این زمان بود، مسوول مذاکره با دولت انگلستان و شوروی و شرکت نفت کرد. مذاکرات تیمورتاش پنج سال طول کشید و درست زمانیکه بهنظر میرسید روند مذاکرات به خوبی پیش رفته است، در تجدید و تغییر قرارداد اتفاقاتی روی داد که سرنوشت مذاکرات را کاملا تغییر داد. تیمورتاش بنابر دلایل زیادی در مذاکراتی که انجام داد ناموفق بود و در همین سالهای ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۲ که قرارداد تمدید شد، سهم ایران از منابع نفتی بهشدت کم شده بود. اینکه در برخی از منابع آمده که میزان نفت در این زمان برای ایران قابل ملاحظه نبوده است، چندان صحیح نیست. در گزارشات میلسپو آمده است که بین ۲۰ تا ۲۳ درصد درآمد دولت از نفت جنوب تامین میشد، بنابراین حائز اهمیت بود.
جهان در بحران اقتصادی
اتفاق مهمی که در این زمان روی داد، بحران جهانی این سالها بود. بحران و رکود جهانی از سال ۱۹۲۹ آغاز شد و تقریبا تا ۱۹۳۳ و ۱۹۳۴ ادامه داشت و در آمریکا که بحران شدیدتر بود تا سال ۱۹۴۰ نیز ادامه داشت. این بحران از بحران بورس آغاز شد و به بحران مواد غذایی، محصولات کشاورزی، صنعت و سایر مسائل اقتصادی نیز توسعه پیدا کرد. بازار سهام ۷۰ درصد ریزش کرد، تولید صنعتی با کاهش ۴۰ درصدی مواجه شد. قیمت سهام در سال ۱۳۱۱ به کمتر از یک ششم سال ۱۳۰۸ رسید. بانکهای بسیاری ورشکست شدند و کشورهای اروپایی و آمریکایی بهشدت درگیر این امر بودند و به دیگر کشورها نیز سرایت کرد. ساعت کار کارگران را تا ۱۴ ساعت بالا بردند. در صورتی که در سالهای ۱۳۰۶-۱۳۰۵ کارگران برای ۸ ساعت کار مبارزه میکردند. حقوق و مزایا بهشدت کاهش پیدا کرده بود و کارخانهها تعداد زیادی از کارکنانشان را اخراج کرده بودند. عکس مشهوری وجود دارد که هزاران نفر پشت در یک کارخانه برای استخدام صف کشیده بودند و منتظر مصاحبه برای استخدام هستند. در انگلستان ۳میلیون نفر، در آمریکا ۱۲ میلیون نفر و در آلمان ۶ میلیون نفر بیکار شدند.
وضع ایران در بحران
این وضعیت دنیا در این سالها است که رضاشاه همزمان با آن درحال اجرای سیاستهای داخلی است. موضوع تختقاپو کردن ( اسکان) عشایر در دستورکار بود و در کنار آن مسائل اقتصادی نظیر تاسیس و راهاندازی راهآهن، جادههای شوسه و اقدامات جدی برای ساخت سدها مسائلی بود که بهطور جدی دنبال میکرد. او برای همه این اقدامات نیازمند پول بود. دولت به سختی میتوانست قیمت برخی از اقلام نظیر قند و شکر را که مالیات حاصل از آن صرف ساختن راهها میشد در یک مقدار مشخصی ثابت نگه دارد. ولی به انحصار گرفتن صنایع بهویژه صنایع سنگین در آن سالها کار ساز بود. چون شوروی که این امر را در دستور کار قرار داده بود، توانست از این بحران عبور کند. انگلستان هم برخی از محصولات را انحصاری کرد. دولت ایران هم به تاسی از آنها برخی از محصولات را به انحصار دولت درآورد تا از ورشکستگی تجار و کسبه جلوگیری کند و روی قیمتها و نرخها نیز نظارتی داشته باشد.
دو هفتهنامه پیکار در سال ۱۳۰۹ گزارش میدهد: «هر روز تلگرافاتی از ولایات در باب افلاس و ورشکستگی تجار معتبر به تهران میرسد. در اثر کسادی بازار تجارت قالی در اروپا و آمریکا، کارخانههای قالیبافی بسیاری در کرمان، خراسان و کاشان بسته شدند. ۱۵ هزار کارگر قالیباف و ۵هزار کارگر ابریشمباف در ایران بیکار شدند و این تعداد غیر از هزاران نفر کارگر صنعت نفت است که در این سال از سوی شرکت نفت اخراج شدند.» از این گزارشها در اسناد هم بسیار وجود دارد. یک روزنامه دیگر مینویسد: «سرمایهداران و صاحبان کارخانههای ایرانی برای تلافی ضررهای وارده از بحران، حمله به مزد و ساعت کار روزانه کارگران آورده و آنان را به نان شب محتاج کردند. امروز کارگر ایرانی که سابقا هم حال خوشی نداشت، روزانه ۱۴ تا ۱۶ ساعت کار کرده و در مقابل مزد نازلی که حتی برای قوت لایموت آنان هم کفایت نمیکند، دریافت میکنند. برای کارگران بیکار که تعداد آنها در ایران امروز ۵۰ هزار نفر است، هیچ مساعدتی از سوی دولت و سایر موسسات نمیشود. زن و بچه بیکاران به فلاکت افتاده و در شهرها و دهات به گدایی مشغول هستند.» مثالهای اینچنینی در روزنامههای این دوره بسیار زیاد است. سازوکار دولت برای مقابله با این بحران یکی ایجاد انحصار بود و دیگری تبدیل پول رایج مملکت از قران به ریال را میتوان نام برد، اما باید توجه داشت که درآمد نفتی هم در این سال بسیار کم شد.
گزارشهای میلسپو نیز نمایانگر اوضاع کشور در آن سالها است. در آوریل و ژوئن ۱۳۱۱ میلسپو مینویسد: «شکر، طاقه پارچههای پنبهای، کبریت و صابون روسی در آوریل در بندرعباس تخلیه شد و بهدلیل پایین بودن قیمت آنها که سایر کالاهای وارداتی از این نظر نمیتوانند با آنها رقابت کنند، بازار آمادهای در منطقه بندرعباس پیدا کرد. پارچههای طرحدار و پارچههای پیراهنی روسی نیز به بازارهای کرمان سرازیر شدند. بنابراین واردکنندگان کالاهای منچستر مجبور شدند، اجناس خود را با زیان بفروشند.» وی در گزارشی از وضع تبریز در مه و ژوئن مینویسد: «وضعیت بازارها تا حد زیادی بد است. در اینجا هفتاد مورد ورشکستگی اتفاق افتاده است.» همچنین در ژوئن و ژوئیه از بوشهر گزارش میدهد: «بازارها بیرونق است، کالای منچستر وقتی که بهطور کامل از گمرک ترخیص شد، با ضرر فروخته شد.
پارچههای روسی هم تا ۳۰ درصد زیر قیمت پارچههای طرحدار منچستر به فروش میرود.» کرمانشاه شهر دیگری است که میلسپو در اکتبر از وضع بازار آن گزارش میدهد و مینویسد: «دادوستد راکد است و یک ورشکستگی همهگیر اتفاق افتاده است.» وی در نوامبر نیز در مورد اوضاع بوشهر مینویسد: «بازار بیرمق است. بازارهای چیت و پارچههای پنبهای ارزان روسی به قبضه کردن پارچههای بریتانیایی ادامه دادهاند. بازرگانان جرات نمیکنند کالا وارد کنند.» به علاوه کشورهای اروپایی، شوروی و آمریکا راه صادرات کالاهای ایرانی را که فرش، قالی و خشکبار بوده است برای حمایت از تولیدکنندگان داخلی خودشان و اعمال کنترل بر جریان واردات بسته بودند.
فواید قرارداد برای ایران
به این ترتیب اوضاع ایران هم به تبع جهان بد بود. البته این یک معادله مشخص بود؛ چراکه ایران وابسته به صادرات مواد خام بود. در چنین شرایطی برنامهریزی صورتگرفته برای مذاکرات نفتی نمیتوانست نتیجه مطلوب را در پی داشته باشد. درست است که این مذاکرات چند سال طول کشیده بود؛ اما زمان بسیار بدی برای پایان دادن به مذاکرات بود. بنابراین این امر سادهانگارانه است که تصور کنیم روایت موجود یعنی اینکه رضاشاه عصبانی شد، نسبت به رجال مملکتی تندخویی کرد و بعد قرارداد دارسی را در بخاری انداخت و این امر موجب بدبختی ایران شد که نتیجه آن تمدید قراردادی به همان بدی قرارداد دارسی با مدت زمانی به مراتب بیشتر بود. این امر منطقی بهنظر نمیرسد و رضاشاه احتمالا با توجه به برآورد این بحران تصمیم گرفت که این قرارداد را از طریق یک بده و بستان با انگلستان امضا کند تا از طریق آن فشارهای اقتصادی موجود در ایران کاهش پیدا کند.
در آن قرارداد درآمد نفتی ما از ۲۴ درصد به ۴۲ درصد رسید؛ ولی زمان قرارداد تمدید شد. این قرارداد یکی از معدود مواردی بود که بحث کارگران در آن مطرح شد و در آن قید شده بود که باید کارگران هندی و بینالنهرین اخراج شوند و بهجای آنان کارگران ایرانی استخدام شوند. موضوع دیگر آموزش کارگران بود که مقرر شده بود کارگران نفتی باید آموزش فنی داده شوند تا به نیروی متخصص مبدل شوند. همچنین مسکن کارگران در این قرارداد مورد توجه قرار گرفته بود و تهیه آن از شرکت درخواست شد. شرکت نفت حق مجازات کارگران را براساس این قرارداد جدید نداشت و متولی این امر دولت ایران شد. این موضوعی بود که در سالهای پیش دردسرهایی را برای کارگران به همراه داشت. این شاید تنها قراردادی بود که به این صورت به حقوق کارگران میپرداخت.
براساس این قراداد جدید انحصار لوله نفت از دست شرکت نفت گرفته شد و به ایران واگذار شد. درآمد نفتی در آن سالها (۱۹۳۳-۱۹۵۱) نسبت به سالهای قبل از آن دو برابر شد. یک فایده پنهان در این قرارداد که نتیجه آن حدود ۱۸ سال بعد مشخص شد، ملی شدن صنعت نفت بود. چراکه کارگرانی که برمبنای این قرارداد باید تخصص پیدا میکردند، هجده سال بعد در جریان ملی شدن صنعت نفت توانستند شرکت را در دست بگیرند و به موجب این اتفاق وضعیت منفی سالهای طولانی واگذاری آن قرارداد نیز منتفی شد.
ارسال نظر