ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
این رفتار بسیار شبیه تهاجم نرهای انسانی در جاهایی مانند ارتفاعات گینهنو یا در میان بومیهای یانومامو [مردم یانومامو (Yanomamo) عمدتا در مرز میان برزیل و ونزوئلا زندگی میکنند. تعداد آنها حدود ۱۲ هزار نفر و در حدود ۱۲۵ روستا بهطور کاملا پراکنده زندگی میکنند. شغل آنها باغبانی است و بهدلیل انزوا و دوری جستن از زندگی مدرن سبک زندگی خاص و الگوهای بومی خود را دارند. آنها در جنگلهای گرمسیری بهصورت دورافتاده از هم و با مایلها فاصله زندگی میکنند. آنها نمیتوانند بنویسند اما زبانی غنی دارند. بخش عمدهای از زندگی روزانه آنها حول باغبانی، شکار، جمعآوری غذا و جمعآوری هیزم میگردد. ۴۰ تا ۵۰ نفر بهعنوان «بزرگ» ۳۰۰ نفر بهعنوان اعضا، یک روستا را تشکیل میدهند] است که «ناپلئون شانیون» [Napoleon Chagnon] انسانشناس آن را مورد ملاحظه قرار داده است. به گفته رانگهام، «حیوانات بسیار اندکی در اجتماعات پدری نر محور [patrilineal, male-bonded communities] زندگی میکنند درحالیکه مادهها بهطور روزمره خطرات درون همسری [inbreeding] را با حرکت به سوی گروههای همسایه برای جفتگیری کاهش میدهند و فقط دوگونه حیوانی شناخته شده است که این کار را با سیستم تجاوز سرزمینی شدید که از سوی نرها آغاز میشود انجام میدهد از جمله حمله مرگبار به اجتماعات همسایه در جستوجوی دشمنان آسیبپذیر برای حمله و کشتن.» این دوگونه عبارتند از: انسانها و شامپانزهها.
به گفته «استیون لوبلان» باستانشناس، «بخش اعظم نزاع غیرپیچیده در جامعه انسانی شبیه به حملات شامپانزههاست. در حقیقت، قتلعامها در میان انسانها در سطح اجتماعی اتفاقات نادری هستند و پیروزی فرسایشی- همچون مناطق حائل، یورشهای غافلگیرانه، اسیر کردن زنان و انتقال آنها به درون گروه و مثله کردن قربانیان- یک استراتژی عملی است. رفتار شامپانزهها و انسانها کاملا موازی هستند.» تفاوت اصلی این است که رفتار انسانها مرگبارتر است، زیرا آنها قادر به استفاده از طیف وسیعتری از مجموعه سلاحهای کشندهتر هستند. شامپانزهها همچون گروههای انسانی از محدوده و قلمروهای خود دفاع میکنند اما به شکلی بسیار متفاوتتر. نرها و مادهها برای بزرگ کردن فرزند یک خانواده تشکیل نمیدهند؛ آنها سلسله مراتب مجزایی از نر و ماده را خلق میکنند. اما سیاست استیلا [politics of dominance] در درون آن سلسله مراتبها یادآور سیاست در درون گروههای انسانی است. در کلونی شامپانزهها یک «نر آلفا» [Alpha Male: در گلههای حیوانات، معمولا به حیوانی که از همه قویتر است و رهبری گروه را به عهده میگیرد، آلفا میگویند. یک حیوان آلفا بیشترین مادهها را به خودش جلب میکند، بهترین بخش غذای گله به او میرسد و بهترین جای خواب و استراحت به او اختصاص دارد. حیوانات ضعیفتر از او در دستههای «بتا» و «امگا» قرار میگیرند که به ترتیب ضعیف و ضعیفترین اعضای گله هستند] به شکل مادرزاد «آلفا» زاده نمیشود؛ همچون «بزرگمرد» در جامعه ملانزی، او باید این جایگاه را با ائتلافسازی از میان حامیانش بهدست آورد. اگرچه اندازه و توانایی فیزیکی مهم است اما استیلا در نهایت از طریق توانایی همکاری با دیگران بهدست میآید. «فرانس دو وال» [Frans de Waal]، نخستیشناس، که یک کلونی از شامپانزههای اسیر را در باغ وحش «آرنهم» [Arnhem] در هلند مورد مشاهده قرار داد، یک نر آلفای مسنتر را توصیف میکند که با ائتلاف دو شامپانزه جوانتر از جایگاه رهبری خود رانده شد. به مجرد اینکه یکی از غاصبان به جایگاه «نر آلفا» دست یافت، به متحد همیشگی خود پشت کرد و در نهایت او را کشت. وقتی شامپانزه نر یا ماده درون سلسله مراتب مربوطه مسلط میشود، آن چیزی را اعمال میکند که «اقتدار» نامیده میشود؛ یعنی توانایی حلوفصل اختلافات و تعیین قواعد مبتنی بر جایگاهش در آن سلسله مراتب. شامپانزهها «اقتدار» را از طریق «نالههای تسلیمگونه» [submissive greeting] تشخیص میدهند یعنی مجموعهای از خُرناسهای کوتاه [short grunts] در کنار تعظیمهای بلند [deep bows]، دست دراز کردن به سوی شامپانزه برتر و بوسیدن پاها. «دو وال» یک شامپانزه مسلط ماده با نام «ماما» [Mama] را توصیف و او را با مادربزرگ در خانواده اسپانیایی یا چینی مقایسه میکند: «وقتی تنشها در گروه به اوج خود میرسد، مبارزان همواره به سوی ماما میآیند حتی نرهای بزرگسال. بارها شاهد درگیریهای بزرگ میان دو نر بودم که با پا درمیانی ماما حلوفصل میشد. رقبا به جای توسل به خشونت فیزیکی در اوج تقابلها و تنشهای خود، نزد ماما میروند و با صدای بلند فریاد میزنند.» ائتلافسازی در جامعه شامپانزهها روندی ساده نیست و چیزی مانند توانایی قضاوت شخصیت را میطلبد.
همچون انسانها، شامپانزهها از قابلیت فریفتن برخوردار بوده و باید متحدان بالقوه را بابت قابلیت اطمینان و اعتمادشان مورد ارزیابی قرار دهند. ناظرانی که مدتها رفتار شامپانزهها را در باغوحش آرنهم مورد ملاحظه قرار داده بودند خاطرنشان کردند که هر شامپانزهای از شخصیت متمایزی برخوردار بود و اینکه برخی قابل اعتمادتر از دیگران بودند. «دو وال» ماده شامپانزهای به نام «پوئیست» [Puist] را توصیف میکند که درحال حمله به یک ماده دیگر مشاهده شد درحالیکه کمترین انتظار در این رابطه از او میرفت یا تظاهر به آشتی میکرد آن هم فقط برای بهرهبرداری از نیروهای درحال استراحت شامپانزه دیگر. در نتیجه این رفتار، شامپانزههای رده پایینتر یاد گرفتند که از او دوری کنند.
ارسال نظر