رسالت سخت دوران گذار

 نرخ ارزی که با شتاب روزانه افزایش پیدا می‌کند، علامت استقرار نمی‌دهد. بازار کاری که در حال از دست دادن نیروی کار رسمی خود است و با سرعت آن را به بازار غیر رسمی بی‌کیفیت و با درآمدزایی پایین تحویل می‌دهد، نمی‌تواند برای چند سال در همین وضعیت بماند. وضعیت موجود یا به شاخص‌هایی شبیه به دوران نیمه دوم دهه ۱۳۷۰ و نیمه اول دهه ۱۳۸۰ میل می‌کند یا ایران را با خود به قهقرا می‌برد. در این برزخ دلهره‌آور، نظام تصمیم‌گیری اما از یک طرف عادات و از طرف دیگر، قیود خود را دارد که در برآیند، به مسیری که تابحال طی کرده و در نتیجه آن، به اینجا رسیده، چسبندگی بالا دارد و سه عامل ضعف و منافع و ایدئولوژی، اجازه نمی‌دهند که شجاعانه و صادقانه، تغییر مسیر دهد. لذا در چنین وضعیتی که اقتصاد، ایران را به دنبال خود، در جاده‌ای با شیبی به مراتب بیشتر از شیب طبیعی آن، به سمت پایین سوق می‌دهد و آن‌گاه که برای نجات وضع حال، کاری از دستمان نمی‌آید، برای نجات آینده، آنچه بیش از هر چیز دیگری ارزش دارد و گوهری که باید تلاش کرد تا به آن دست یافت، آگاهی عمومی، به‌خصوص آگاهی نخبگان است.

اگر جامعه ایران که در حال تحمل فشارهایی طاقت‌فرسا و سنگین است، نداند که با تفصیل و دقت کافی، از طریق چه سازوکارهایی به چنین وضعیتی گرفتار آمده و از آن مهم‌تر، اگر نداند که شرایط مطلوب چگونه به‌دست می‌آید، آن‌گاه، به معنای واقعی کلمه بیش از وضع حال، باید به مراتب، بیشتر نگران فردای ایران بود. اما چنانچه برعکس، به‌رغم تداوم شرایط نامطلوب، هزینه سنگین تجربه تلخ امروز، یادگیری عمومی را به همراه داشته باشد، می‌توان امیدوار بود که ایران، در یک تحول تاریخی، آنچه را که بسیاری از جوامع طی بیش از شاید چند قرن آموختند و با آن، بالاخره دنیای خوب خود را ساختند، در گذار خود، به فردایی امیدبخش که آبادی و آزادی و عدالت را به ارمغان آورد، دست پیدا کند. رسیدن به چنین هدف بسیار ارزشمندی، خودبه‌خود اتفاق نمی افتد. افزایش آگاهی عمومی، به‌صورت علمی و قاعده‌مند، هرچند امری بسیار مهم، اما به همان اندازه هم دشوار است.

روزنامه دنیای‌اقتصاد با بهره گیری از ۲۳ سال تجربه غنی خود و با کمک آنچه خود آموخته است، امروز رسالتی بسیار سنگین بر دوش دارد. کشور عزیزمان ایران، در یک گردنه تاریخی حرکت می‌کند که تنها نجات‌بخش آن، آگاهی است. این آگاهی در گام اول، نیازمند یک اجماع نخبگانی است تا پس از آن، بتواند به متن جامعه سرایت کند. روشنگری در مورد اینکه ایران چگونه می‌تواند شکوفایی خود را بازیابد و چه تغییراتی لازم است تا این کشور نسبتا منحصر به فرد از نظر منابع طبیعی و انسانی و موقعیت ویژه جغرافیایی، بتواند فراهم آورنده اقتصادی رفاه‌آفرین و به دور از این همه مشکلات و ناکامی‌ها باشد، تنها از طریق نهادهایی شبیه به این روزنامه قابل تحقق است.