برند سازی شخصی یا تجاری؟
برند سازی، این همان چیزی است که چراغهای نئون موجودیت شمارا روشن میکند تا در میان سایر رقبا در یک منطقه تجاری شلوغ متمایز شوید. به این شکل دریایی از مشتریانِ شرکت شما شناسایی میشوند. برند چیزی بیشتر از یک لوگو هک شده است. برند سازی مجموع بخشهایی از ارزشها است که در آرمها، نامها، شعارها، لباسها، بستهبندیها و سایر شاخصهایی از این قبیل حس میشوند که محصولات و خدمات شمارا از رقبا متمایز میکند.
برند سازی شخصی روشی ست که امتحان خود را پس داده، مهم نیست که چقدر تکنولوژی در شکلگیری راههای ارتباطی تجاری سهم زیادی دارد. هیچکس بهتر از زیگ زیگلار اهمیت برند سازی شخصی را درک نکرد که گفت: «اگر مردم شمارا دوست داشته باشند، به شما گوش خواهند داد، اما اگر به شما اعتماد کنند، با شما معامله خواهند کرد .»
نمونههایی از اینکه چگونه شخصیت برای برقراری ارتباط با مصرفکنندگان از مرزهای بیشماری عبور میکند، در غولهای فست فود، نوشابه و کفش که قراردادهای سودآوری با سوپراستارهای ورزشی امضا میکنند تا محصولات و خدمات خود را تبلیغ کنند، مشهود است.
بهعنوانمثال، قدرت شخصیت در داستان استیو جابز و اپل بهخوبی مشهود است. موقعی که استیو جابز در سال ۲۰۱۱ درگذشت، شرکت اپل با نزول ارزش زیادی روبرو شد و برای جلب اعتماد عمومی و بازگشت به اوج دوران سختی را پشت سر گذاشت.
افراد کلیدی کمپین بازاریابی یک شرکت را هدایت میکنند. نام و نشان مؤسسه دیگر کافی نیست. این امر امروز حتی بیشتر صادق است، زمانی که به نظر میرسد در ذهن مشتریان، اعتماد در پایینترین سطح قرارگرفته است. کسی باید به «چهره» و هویتی تبدیل شود که اعتبار ایجاد میکند و اعتماد را القا میکند. نحوه انجام این کار در تعیین اثربخشی یک برند بسیار مؤثر است. قهرمان این داستانها به رهبری برای مشتریان تبدیل خواهند شد که به پیروی از آنها افراد نیز از برند موردنظر خرید خواهند کرد.
بر اساس گزارشها، درباره اعتماد جهانی به تبلیغات در سال ۲۰۱۵ ، حدوداً از هر ده نفر پاسخدهنده در این تحقیقات بیش از هشت نفر [۸۳ درصد] معتقدند که کاملاً یا تا حدودی به توصیههای دوستان و خانواده اعتماد دارند. چه از طریق مکالمه به آنها توصیهشده باشد و چه از طریق پست در شبکههای مجازی. درحالیکه چنین مطالعاتی هرساله انجام و با نتایج بهروز شده منتشر میشوند، خیلی از رهبران زیرک دنیا برای کمک به برندشان و نمایندگیهای آن در سراسر جهان شیوهای متفاوت را
در پیش میگیرند. کارآفرینانی که نام و دیدگاه یک رهبر برند را در مورد صنایع مرتبط در اتاقهای هیات مدیره رها میکنند، میتوانند شهرت آن شرکت را ده برابر افزایش دهند. یا به زبان سادهتر مدیرانی که قید برند سازی شخصی را میزنند شرکتشان تا ده برابر بیشتر به شهرت میرسند.
داشتن دانش و ایجاد یک محصول یا خدمات باکیفیت، سنگ بنای مهم هر تجارتی است. بااینحال، مشتریان و علاقهمندان میخواهند با کسبوکارهایی مرتبط باشند که از ارزشهای مشترک حمایت میکنند. اگر این ماموریت بهخوبی انجام شود، این اصول نهتنها به یک نام تجاری ناملموس شخصیت میبخشد، بلکه به روح آن تبدیل میشود.
یک رهبر فکری برای چنین مجموعهای ایدئال است. حرکت دهنده و تکاندهندهای که همهچیز را نمیداند. فقط کسی است که استعداد جستجوی خارج از چارچوب را دارد تا عناصری از یک کسبوکار را شناسایی کند که نهتنها کارمندان را تشویق میکند، بلکه صنعت و بازار را نیز تشویق میکند. رهبر کاتالیزوری برای ایجاد راههای متعدد برای افزودن ارزش به نماد شرکت میشود.
همانطور که کسبوکارها تمایل دارند لوگوهای خود را بعد از چند سال بهروز کنند، برند سازی شخصی نیز نیاز به تغییر چهره دارد. شرکتها تمایل به گذشت زماندارند تا تغییر در استراتژیهای بازاریابی خود را منعکس کنند. آنها ممکن است این کار را برای حفظ رابطه خود با باشگاه مشتریان در حال تکامل و درعینحال با حفظ سنتهای قدیمی انجام دهند.
برند شخصی و برند تجاری باید از یکدیگر تغذیه کنند. اگر این کار را نکنند، پس فرمول کارآفرینی مشکل دارد. یک شخصیت دوستداشتنی را در یک فیلم انیمیشن در نظر بگیرید. انتخاب یک سلبریتی برای تبدیلشدن به صداگذار آن میتواند تفاوتهای زیادی را رقم بزند مانند موفقیت فروش در گیشه.
این موضوع ما را به سوال مرغ و تخممرغ میبرد: «آیا میتوانم بانام تجاری قبل از برند شخصی شروع کنم؟» قطعا. شخصیتهای انیمیشن این را نشان میدهند. بااینحال، مهم است که در نظر داشته باشید که شنیدن صدای افراد مشهور، شخصیتها را به قلمروی کشوری دیگر با مخاطبان جهانی برده است. استفاده از یک نوع برند برای رشد دیگری، یک گام تجاری هوشمندانه است.