زنجیره حیاتی
نقش جامعه مدنی و مردم در مدیریت محیط زیست و منابع طبیعی چیست؟
زنجیره حیاتی بههمپیوسته تبعات تخریبهای محیط زیستی را به حیات جوامع اجتماعی پیوند میزند. همچنین حضور انسان در دل طبیعت و استفاده از منابع آن، اگرچه در طول هزاران سال یک اصل برای انسان طبیعتنشین بوده است، اما امروزه با تغییر الگوهای بهرهبرداری لطمات جبرانناپذیری به محیط زیست خواهد زد. در این میان پرداختن به بحث مدیریت پایدار منابع که هم بتواند به لحاظ اکولوژیک حافظ سرمایههای طبیعی بوده و هم جوامع محلی را کنترل کند و یک اعتدال بین مصرف منابع و حفظ ساختار اصیل اجتماعی مردمان بومی مناطق طبیعی حاصل کند، امری حساس و قابل تامل است. در سالهای اخیر بسیاری از شیوههای مدیریتی رایج بوده است که نهتنها حفاظت از منابع طبیعی را با مشکلات جدی مواجه کرده، بلکه تبعات حضور جوامع بومی و ساختارهای اجتماعی ناهمگون در شهرها تعارضات اجتماعی فراوانی را به وجود آورده است. این مهم که اصل مدیریت منابع طبیعی باید صورت پذیرد امری بدیهی بوده اما شیوهای که در آن ساختار انسانی بومی مناطق در نظر گرفته نشود قطع یقین محکوم به شکست است. نگرش نوین جهانی در امر مدیریت بر اصول پایداری مدیریت محیط زیست و منابع تجدیدپذیر استوار است.
در این نگرش هدف اصلی مشارکت جوامع محلی در مدیریت منابع طبیعی است، به نحوی که ضمن تغییر الگوهای درآمدی و تامین معیشت با الگوهای پایدار، همگام با طبیعت و فاقد تعارضات محیطی میتواند راهگشای مدیریتی اثربخش در این حوزه باشد. به واقع میتوان گفت محیط زیست طبیعی در دسترس مستقیم بهرهبرداران محلی جهت تامین منافع اقتصادی است. از اینرو با مشارکت سازنده جوامع محلی در مدیریت سازگار اکوسیستمهایی که بشر و محیط در ارتباط متقابل و تنگاتنگ با یکدیگر به وجود آوردهاند، میتواند موثر واقع شود. در این فرآیند شناسایی ظرفیتهای موجود منطقه برای رسیدن به یک پایداری در محیط امری ضروری و اجتنابناپذیر است. جلب مشارکت با شناسایی دقیق ظرفیتهای محلی، نیازها و اولویتهای گروههای هدف، همراه با دانش پیرامون، امکانات، تواناییها و محدویتها سطح آمادگی جامعه محلی برای آغاز و تداوم اثربخشی فرآیند توسعه به دست میآید. همچنین برنامهریزیهای مربوطه بر پایه جمعآوری، تجزیه و تحلیل نظاممند و جامع اطلاعات در ابعاد مختلف استوار است.
به عنوان نمونه حفظ عرصههای جنگلی از طریق جلوگیری از پاکتراشی جنگلها و از بین رفتن مراتع از طریق دامها و تشویق جنگلنشینان به کسب درآمدهای پایدار، حفظ ضوابط محیط زیستی و حفظ ساختارهای اصیل روستاها جهت بومگردیهای ضابطهمند، یک روش بسیار مهم و ارزشمند است. تشویق روستاییان به حفظ سازوکارهای مدیریت پسماند به شیوه گذشته، تبدیل پسماندهای فسادپذیر به کود کمپوست و ورمی کمپوست و کمترین استفاده و کاهش چشمگیر زباله یک مدیریت پایدار منطقهای است. یکی دیگر از مشکلات مهم در مدیریت مناطق بحث صید و شکار بیرویه است. اگرچه در گذشته صید و شکار در بین جوامع محلی مرسوم و از جمله درآمدهای آنها محسوب میشده اما امروزه تهدید شدید جمعیت حیات وحش، تخریب گسترده زیستگاهها و همچنین تغییر نحوه شکار به نحوی که کاهش محرز حیات وحش قابل مشاهده است، باعث شده، از صید و شکار بیمجوز جوامع محلی نیز ممانعت به عمل آید.
ایجاد مشاغل جایگزین نظیر گردشگری و برنامهریزی جهت احیای فراگیر صنایع دستی به عنوان یک صنعت پایدار بومی که بتواند ضمن حفظ پایداری منطقه از طریق کاهش تعارضات محیطی باعث بهبود وضعیت معیشتی شود، بسیار راهگشا خواهد بود. در این رویکرد، حفظ محیط زیست صرفاً وظیفه یک نهاد نیست. بلکه عملیاتی است که طی فرآیند مشارکتی و با محوریت یک سازمان متولی و همکاری سایر سازمانهای ذیربط و با حضور و ایفای نقش مردم به ویژه جوامع محلی محقق میشود. در این فرآیند تداوم ارتباط بین انسان و طبیعت و همچنین همگرایی توان و عزم جوامع انسانی، مراجع دولتی و غیردولتی، زمینه بسیار مناسبی را برای حفاظت از محیط زیست و تحقق توسعه پایدار فراهم میآورد. در رویکردهای سنتی تمرکز بر حفاظت از محیط زیست است و این در حالی است که در رویکرد مدیریت مشارکتی به موضوعاتی نظیر رداری پایدار و منافع ذینفعان با توجه به منابع محدود به صورت همزمان توجه میشود. در این رویکرد همچنین بستر مناسب برای مشارکت ذینفعان فراهم میشود.
به عبارت دیگر، رویکرد مدیریت مشارکتی یک روش بههمپیوسته مدیریت منابع حیاتی است که به نحوی متعادل، حفاظت و بهرهبرداری پایدار از این منابع را مورد توجه قرار میدهد. در این میان آگاهی جوامع محلی و آشنا کردن آنها با حقوق خود نقش مهمی در تسهیل امر مدیریت موفق ایفا میکند. نقشپذیری افراد در حفظ منابع طبیعی و درگیر کردن منافع جوامع محلی با حفظ منابع طبیعی بهترین راهکار مدیریتی برای حفاظت عرصههای طبیعی است. چراکه جوامع محلی با داشتن چنین نقشی خود اهرم بازدارنده قوی در مقابل تخریبگران خواهند بود. بسیاری از فعالان محیط زیست که در سازمانهای مردمنهاد فعالیت میکنند، سالها تسهیل روابط موجود بین افراد جوامع محلی و تطبیق رویه زندگی بومی با کسب معیشت پایدار در محیطی طبیعی را آموزش دیده و به عنوان بازوهای کمکی و رابطان منطقهای بین نهادهای مدیریتی و جوامع محلی ایفای نقش کرده، بیشترین تاثیر را در امر اعتمادسازی و کاهش خلأهای موجود بین روابط بومیان و نهادهای مدیریتی دارند.
جمعیت زنان و جوانان حافظ محیط زیست استان گیلان یکی از نمونههای سازمانهای مردمنهاد موفق در امر آموزش جوامع محلی بوده که با همکاری پروژههای بینالمللی مطرحی چون پروژه مدیریت چندمنظوره جنگلهای هیرکانی، پروژه بینالمللی حفاظت از تالاب انزلی (JICA) و بسیاری از پروژههای توانمندسازی جوامع روستایی توانسته در راستای تحقق اهداف آموزش و آگاهسازی جوامع محلی و تشویق آنها به مشارکت در امر مدیریت پایدار منطقه، اعتمادسازی و در نهایت تحقق اهداف مدیریت پایدار و همگام با طبیعت از طریق افزایش فعل مشارکت گام برداشته و زمینه بهبود شرایط مدیریتی را فراهم آورد.
نتایج حاصل از حضور در جوامع محلی و آموزشهای مداوم و مستمر و ایجاد فضای اعتماد به حفظ ارزشها و منافع آنها باعث شده بومیان مناطق با بیشترین توان ممکن تغییرات ناشی از فعل مدیریت مشارکتی را پذیرا باشند و با توجه به آگاهی از اهمیت منابع طبیعی، در ادامه حیات آنها به عنوان اولین گروههای انسانی درگیر با عوارض طبیعی نقشی اساسی ایفا کنند. چنانکه در مناطقی نظیر روستای بالابراگور رودبار به عنوان نمونه گردشگری سازگار با طبیعت و در جنگلهای هیرکانی یا جیرسر باقرخاله به عنوان نمونه گردشگری پایدار در حاشیه تالاب بینالمللی انزلی اعتماد مردم، آموزش نهادهای مردمی و مدیریت صحیح نهادهای متولی توانسته این مهم را محقق سازد. آنچه مسلم است هر یک از نهادهای درگیر چنانچه از اصول مدیریت مشارکتی خارج شده و دچار دگرگونی ساختاری و محتوایی شوند تداوم رویکرد با موفقیت نخواهد بود. لازمه تداوم حفظ ارزشهای طبیعی در نظر داشتن ارتباط پایدار همه اجزای حیاتی، چه منابع طبیعی و چه ذینفعان محلی است.
ارسال نظر