حفاظت مشارکتی آخرین راهکار حفاظت از محیطزیست
طاهر قدیریان کارشناس حوزه حیاتوحش موسسه حیاتوحش میراث پارسیان گفت: هشت تا ۹ سال پیش تعدادی از شکارچیان و دامداران رفسنجان تصمیم گرفتند تا از حیاتوحش منطقه خود حفاظت کنند و توانستند ۵۰ قوچ و میش منطقه خود را به ۱۰۰۰ راس برسانند. کار دیگر این گروه جلوگیری از انتقال آب خلیجفارس به یزد بود که از وسط منطقه آنها میگذشت. وی افزود: همین اتفاق و کاری که در رفسنجان انجام میشود، بیش از ۱۲ سال است که در پاقلات لامرد انجام میشود و همه روستا اعم از پیرمرد و کودکان حیاتوحش را حفظ میکنند به طوری که پرنده جیرفتی جلوی خانههای مردم تخم میگذارد. در بندر لنگه نیز جامعه محلی درخواست کرده سرشماری حیاتوحش در منطقه آنها انجام شود. این فعال حوزه حیاتوحش ادامه داد: در کهنوج در جنوب استان کرمان، آمل و کمجان استان فارس نیز چنین درخواستهایی مطرح شده و نشان میدهد تغییراتی در مدیریت محیطزیست در حال وقوع است و ما از حفاظت دولتی به سمت حفاظت مردمی حرکت میکنیم. آیا حفاظت دولتی موثر است یا مردم به شکل بهتری میتوانند از حیاتوحش و محیطزیست حفاظت کنند؟
قدیریان گفت: پیش از پاسخ به این پرسش باید ابتدا تعریف درستی از حفاظت داشت و تاریخچه آن را شناخت و تشریح کرد. ما با دو طرز فکر در خصوص حفاظت مواجه هستیم که یکی از آنها به حمایت بدون بهرهبرداری و به شیوه پادگانی مربوط میشود، در کنار آن ما حفاظت در معنای بهرهبرداری پایدار داریم. او با اشاره به اینکه پیش از ملی شدن منابع طبیعی، عرصهها در اختیار و مدیریت مردم بود، اضافه کرد: در این شیوه حفاظت و بهرهبرداری در راستای هم از سوی مردم انجام میشد. به عنوان مثال ایل قشقایی محدوده وسیعی از زاگرس از دنا گرفته تا بوشهر را طی سدهها حفاظت کرده است. این فعال حوزه حیاتوحش ادامه داد: پیش از ملی شدن منابع طبیعی حتی شاهد بودیم در راستای حفاظت درگیریهایی نیز به وجود میآمد و مردم در مقابل هر گونه دستاندازی بیگانه میایستادند. به گفته قدیریان، ملی شدن اراضی به نوعی مالکیت جامعه محلی را به چالش کشید. او با بیان این مطلب گفت: تخریب و تعرض به عرصهها از این دوره به بعد شدت گرفت. این در حالی بود که سازمانهایی نظیر سازمان جنگلها یا محیطزیست با نیروهای جنگلبانی و محیطبانی تلاش میکردند این عرصهها را حفاظت کنند.
با همه تلاشهای صورت گرفته، ما اولین رتبهها را در فرسایش خاک و تخریب عرصهها به دست آوردهایم. او افزود: این اشتباه تنها مختص به ایران نبود، بلکه دنیا و فعالان محیطزیست نیز مرتکب آن شدند. در سال ۱۹۴۸ سازمان حمایت از محیطزیست یا IUPN با مدل حفاظت پادگانی و حمایتی شکل گرفت. این سازمان ۸ سال کار کرد و پس از آن با درس گرفتن از اشتباهات، IUCN با مدل حفاظت به معنای بهرهبرداری پایدار شکل گرفت که تاکنون نیز فعالیت آن ادامه دارد. این کارشناس حیاتوحش موسسه میراث پارسیان، از بین بردن حس تعلق به سرزمین را یکی از پیامدهای ملی کردن اراضی دانست و عنوان کرد: از بین رفتن حس تعلق، به معنای از بین رفتن همه چیز است. بنابراین اگر جنگلی از بین برود مردم فکر نمیکنند باید در اطفای حریق مشارکت داشته باشند. فراری دادن متخلفان از دیگر تبعات این امر است که نشان میدهد مردم فعالیتهای دولتی در این زمینه آن اعتمادی ندارند. قدیریان گفت: نگاهی به آنچه در منابع طبیعی در این یک سده اتفاق افتاده است نشان میدهد مردم حافظان بهتری از محیطزیست هستند.
در این دههها شاهد کشته شدن نزدیک به ۱۲۰ محیطبان، ۸۰ جنگلبان و ۶۰۰ شکارچی بودهایم اما همچنان تخریبها ادامه دارد. او بهترین مدل را حفاظت مشارکتی دانست و گفت: در این مدل مردم و دولت با همراهی و در کنار یکدیگر عرصهها را حفظ میکنند. در این مدل ما نیازمند برگرداندن حس تعلق به مردم هستیم تا با ایجاد حس مالکیت آنها عرصههای طبیعی و حیاتوحش را از آن خود دانسته و از آنها حفاظت کنند. قدیریان حفاظت مشارکتی را دارای سه ضلع مردم، دولت و تسهیلگران عنوان و اضافه کرد: در پارکهای ملی و مناطق حفاظت شده که دیوار بیاعتمادی بلندی بین مردم محلی و سازمانهای دولتی کشیده شده است، تسهیلگران میتوانند این دیوار را فروریخته و بین این دو بخش پل بزنند. این فعال حیاتوحش با اشاره به قوچ و میش لارستان به عنوان مدلی از حفاظت مشارکتی بیان کرد: در این منطقه مردم نسبت به سازمانهای دولتی بسیار بیاعتماد بودند، اما مشاهده تجربه دیگر دامداران و شکارچیان در قرقهای اختصاصی در یزد و کرمان آنها را نسبت به اقدامات حفاظتی جدی کرده است.
تشویق مردم محلی در قالب حضور در برنامههای تلویزیون محلی از دیگر راهکارهایی بود که قدیریان برشمرد و آن را در راستای ایجاد اعتماد به نفس روستاییان مثبت ارزیابی کرد. او اضافه کرد: مشارکت در فعالیتهای پژوهشی با توجه به شناخت محلیها از منطقه و حیاتوحش علاوهبر کمک به پژوهشگر میتواند در ایجاد ارزش به دانش بومی موثر باشد. وی ادامه داد: حس تعلق به سرزمین به بخشهایی از ایران نظیر لامرد، کهنوج، رفسنجان و.. بازگشته است. همین امر موجب شد خط لوله نتواند از منطقه حفاظت شده از سوی مردم رد شود. چنین اتفاقی بازگشت حس امید به مردم برای حفاظت از طبیعت ایران را به همراه دارد. کودکانی که به همراه پدران خود به گشتهای حیاتوحش میروند، آرزوی محیطبانی را در سرمیپرورانند که همین امر میوه حفاظت مشارکتی است. نگاهی به گفتههای قدیریان نشان میدهد زمانی ما شاهد تخریبها در عرصههای طبیعی بودیم که با از بین بردن حس تعلق و نادیده گرفتن دانش بومی تلاش کردیم منابع طبیعی را به شیوه دولتی حفاظت کنیم. پیامد این امر خسارتهای جبرانناپذیر به محیطزیست ایران بوده که متاسفانه همچنان ادامه دارد. وقت آن است که به جای اجرای برنامههای موازی و خالی از اعتماد به مردم، بار دیگر به سوی آنها بازگردیم و با ارج نهادن به آنها در شکل واقعی امید باقیمانده را ناامید نکنیم و بگذاریم درخت حفاظت مشارکتی ثمر دهد.
ارسال نظر