ریشهیابی مشکلات
عباس علیآبادی از وضعیت صنعت برق در شرایط فعلی اقتصاد ایران میگوید
ارزیابی گروه مپنا از وضعیت اقتصاد برق چگونه است؟
تصور من این است که بزرگترین چالش صنعت برق چالش اقتصادی است. قاطعانه میتوان گفت که به لحاظ فنی صنعت برق ایران در وضعیت بسیار خوبی است.بهرغم تحریمهای ظالمانه و شرایط نسبتاً پیچیدهای که بر صنایع کشور تحمیل شده، اما صنعت برق در وضعیت نامطلوب نیست و از قضا وضع بسیار خوبی دارد. امروز موانعی که برای صنعت برق کشور ایجاد شده این است که ما نتوانیم در بازارهای بینالمللی حضور داشته باشیم، نه اینکه نگران تامین برق مردم خودمان باشیم. ولی اوضاع اقتصادی برق مطلقاً تناسبی با ظرفیتهای فنی آن ندارد. شاید ریشه این وضعیت در اهمیت صنعت برق و نقش آن در زندگی مردم است.
دولت خود را متعهد و ملزم میداند که این نیاز بسیار حیاتی را برای قاطبه مردم به عنوان یک خدمت تامین کند. چالشها اتفاقاً از همینجا شروع شده است که حالا این خدمت باید به قیمت ارزان در اختیار مردم قرار بگیرد. بهطور کلی این خواست امکانپذیر است اگر ما نگران عدالت در توزیع ثروت ملی نباشیم. به عنوان مثال ما یک قیمت روی برق میگذاریم و بعد هم میگوییم همه استفاده کنند.
معتقد هستم این نظام پلکانی که برای این کالا در نظر گرفته شده هم اشکال دارد. چراکه در پله آخر هم قیمت تمامشده هنوز فاصله زیادی با قیمت تعیینشده دارد و این همان توزیع ناعادلانه ثروت است. یک راهکار برای آن تصور که ما باید برق را برای آحاد مردم تهیه کنیم، این است که سهمیه معینی برای برخی از اقشار اجتماعی که توانایی مالی ندارند، ایجاد کنیم و مازاد بر آن اگر نیازی باشد که نشاندهنده بهرهمندی بالاتر از سطح رفاه است، خود فرد هزینه آن را پرداخت کند.
به سادگی میشود این موضوع را حل کرد. مثلاً تا ۱۰۰ کیلووات ساعت برق برای آحاد مردم ایران، به قیمت نازل یا قیمت تعیین شده یا حتی مقدار معینی برق رایگان تامین شود. اما بعد از آن به شرط وجود منابع ملی کافی، هرچه مصرف شد هزینه آن دریافت شود.
مولفههای تعیین قیمت برق چیست و قیمت تمامشده هر کیلووات ساعت برق چقدر است؟
در اقتصاد نمیتوانید بر مبنای قیمت تمامشده اقتصاد را مدیریت کنید. بلکه اقتصاد را بازار با مکانیسمها و اهرمهای خودش مدیریت میکند. آن مکانیسم عرضه و تقاضاست.
ممکن است قیمت تمامشده یک کالایی زیاد نباشد و امروز عرضه آن کم است و تقاضا برای آن زیاد است و از اینرو قیمت آن را این شرایط تعیین میکند.
یا قیمت تمامشده یک کالایی بالاست و تقاضا کم است و در نتیجه آن قیمت به قیمت واقعی نمیرسد و ممکن است عرضهکنندگان زیان هم ببینند. مولفههای تعیین قیمت کالای برق ثابت نیستند و ممکن است شناور و متغیر باشند. چالشهایی هم در این زمینه وجود دارد که میتوان به نحوه تولید برق و اینکه به چه روشهایی تامین برق انجام میشود، اشاره کرد.
مهمترین شیوههای تولید برق و روشهایی که ما اکنون توانایی انجام آن را داریم، چه روشهایی هستند؟
روشهای تجدیدپذیر و تولید انرژیهای نو از روشهای مهم است. روشهای سنتی با استفاده از سوختهای فسیلی نیز در دستور است اگرچه کاملاً تابع شرایط عمومی اقتصاد است. یک روز ممکن است قیمت سوخت بالا برود و یک روز این قیمت پایین بیاید.بنابراین ما تحت تاثیر نوسانات هستیم. آیا میتوان قیمت این کالا را هم به همین کیفیت دچار نوسان کرد؟ مثلاً مانند اروپا قیمت بر اساس قیمت روز پمپ بنزین باشد. ما هم بر اساس نوسانات قیمت نفت، قیمت هر کیلووات ساعت برق را تعیین کنیم؟ اینها مواردی است که باید به صورت فنی کاملاً مورد مطالعه قرار بگیرد.
ولی از آنجا که قیمت تمامشده این کالا تابع سوخت یا منبع انرژی اولیهای است که استفاده میشود، تبدیل این انرژی به برق و روش تبدیل آن، هزینههای انتقال برق از مبدا تولید تا مقصد مصرف، توزیع، کیفیت برقتحویلی و اینکه چه پارامترهایی را به مشتری تعهد میکنید (فرکانس، ولتاژ و امنیت تامین و...) همه این موارد باید در نظر گرفته شود. اگر به صورت فنی همه موارد گفتهشده لحاظ شود میتوان یک قیمت تمامشده واقعی و البته تابع زمان به دست آورد.
مشکلات صنعت برق از جمله مطالبات و مسائلی از این دست را چگونه ارزیابی میکنید؟
مشکلات اقتصادی عمدتاً در پاسخ سوالات قبلی مطرح شد. برق، با کیفیت مناسب توسط همه عوامل دستاندرکار تولید و توزیع میشود، ولی این کالا به قیمت واقعی خود به مشتری و مصرفکنندگان که مردم هستند، داده نمیشود. در نتیجه این کسری باید از جایی جبران شود. در گذشته، از محل سایر درآمدهای کشور از جمله فروش نفت تامین میشد.
اگر چنانچه این قسمت دچار مشکل شود، مثلاً قیمت نفت در بازارهای جهانی کاهش پیدا کند یا منابع فروش نفت به سرعت به کشور برنگردد یا این منابع به دلیل سایر هزینههای مملکت، کفایت جبران همه هزینههای کشور را نکند، بنابراین مشکلات در اقتصاد برق هم تشدید میشود.
اینکه در این شرایط بخواهیم هم به همه برق را تحویل دهیم و هم مثلاً برق یارانهای را با تامین از انرژی خورشیدی توزیع کنیم به لحاظ اقتصادی امکانپذیر نیست.
برق خورشیدی و بادی، برق گرانقیمتی است. بنابراین نمیتوانیم هم به تولید برق از انرژیهای تجدیدپذیر افتخار کنیم و هم قیمت تمامشده برق آن را دریافت نکنیم.
راهکار شما برای مرتفع کردن این مشکلات چیست؟
به نظر میرسد میتوان برق تجدیدپذیر را که گرانقیمت هم هست، به مشتریان با مصرف بالا با قیمت واقعی ارائه داد.
چون این افراد درصد بالاتری از خط رفاه مصرف میکنند، بنابراین میتوانند هزینه برق تجدیدپذیر را بپردازند و نیازشان را با قیمت نزدیک به واقع تامین کنند.
ضمناً چون هر نوع تبدیل انرژی خواه ناخواه تبعات زیستمحیطی دارد، پس برای مصرف بالاتر از حد متعارف عمومی باید هزینه این تبعات را پرداخت.
میتوان پشت بام خانه را به پنل خورشیدی مجهز کرد و نیازی به سیمکشی و ترانس و... هم نیست و مصرفکننده میتواند برق مورد نیاز جکوزی، سونا، حجم روشنایی زیاد، کولرگازی و دیگر مصرفکنندهها را تهیه کند و هزینهای هم متوجه ما نیست که بخواهیم برای چنین مصارف مضاعفی نیروگاه و تجهیزات مرتبط بسازیم. در حالی که وضعیت الان اینگونه نیست.
شما هزینه انتقال را در نظر بگیرید. هزینه انتقال برق در منطقه شمال کشور ممکن است ۱۰ برابر هزینه انتقال برق در مناطق جنوبی یا کویری کشور باشد. مثلاً هزینه انتقال در مناطق جنگلی بسیار گرانقیمت است. در نظر بگیرید تمرکز جمعیتی و مسکن کشور در شمال کشور است. همه اینها را باید از باارزشترین زیستگاههای جنگلی بگذرانیم، نیروگاه بزنیم و برق را تامین کنیم! در حالی که قیمت این مناطق هیچ تفاوتی با بقیه مناطق ندارد و با همان تعرفهای پرداخت میشود که در کویر با هزینه کم و بدون هدررفت منابع و سرمایههای طبیعی برق ارسال شده است. این قیمتها یکسان نیست. ما هزینههای بسیاری را داریم تحمل میکنیم برای اینکه برق را به گونهای عادلانه توزیع کنیم.
پس شما ریشه مشکلات صنعت برق را در قیمت غیرواقعی و همین توزیع غیرمنطقی و نامتوازن میدانید؟
بله، ریشه تمامی مشکلات صنعت برق در اقتصاد برق است. به لحاظ فنی ما در شرایط خوبی هستیم. اگر فرض کنیم تحریم بر اقتصاد کشور تاثیر دارد، ولی کوچکترین خللی در تامین برق کشور نخواهند داشت. کشور خوشبختانه از زیرساختهای خوبی برخوردار است.
ما در وضعیت متوسط جهانی از نظر فنی حتماً بهتر از همه همسایهها و کشورهای منطقه هستیم اما حقیقت این است که از نظر اقتصاد صنعت ما اصلاً در وضعیت مطلوبی نیستیم.
سرمایهگذاری در ایجاد نیروگاههای جدید چگونه است؟ تحلیل شما درباره این وضعیت چیست؟
کاملاً طبیعی است. بخش خصوصی به دنبال سود است و وقتی که سرمایهگذاری میکند هزینه- فایده میکند و سایر پارامترهای اقتصادی را در نظر میگیرد که ارزش سرمایهگذاری وجود دارد یا نه. شما فرض کنید در مدل موجود این روش اقتصادی باشد. با توجه به نوسانات نرخ ارز همه نوع برنامهریزی سرمایهگذار به هم میریزد. به هر حال شکی نیست که بخشی از هزینهها تابع قیمت ارز است.
بنابراین در نتیجه نوسانات نرخ ارز در کنار پارامترهای سیاسی و تحولات منطقهای بازار متاثر میشود، قیمتها تغییر میکند و هزینههای تولید افزایش مییابد. خیلی از سرمایهگذاران با تردید به ادامه کار خود فکر میکنند؛ چون از بازگشت منابع خود مطمئن نیستند.
ما در مپنا مطالبات قابل توجهی از دولت داریم. با این حال جریمههای مالیاتی به مودیان در حالی اعمال میشود که هنوز اصل پول را از دولت دریافت نکردهاند.
در نتیجه وضع اقتصادی به نحوی نیست که سرمایهگذار برای سرمایهگذاری در این بخشها یا هر حوزهای تشویق شود. از اینرو اگر صنعت برقبر بخواهد تاسیس شود و خودش نیروگاه بسازد، کار بسیار اقتصادی انجام داده است. لازم نیست برقی به دولت یا مردم بفروشد.
کافی است برق را به کارخانهای بیاورد که خودش سرمایهگذاری کرده است و بعد کالای تولید خودش را صادر کند. فرض کنید کارخانه آلومینیوم دارید. برق ۳۰ درصد عوامل تولید این کارخانه را تشکیل میدهد. قیمت تمامشده برق در هیچ جای دنیا کمتر از ۱۰ سنت نیست. در حالی که در ایران کمتر از ۵۰ تومان یعنی کمتر از نیم سنت است.
تمام صنایعی که فعالیت انرژیبر دارند و فعالیت میکنند میتوانند سود سرشاری داشته باشند. با شرایطی که ما در برق داریم در بخش صنعتی اگر تعرفههای فنی و منطقی آن لحاظ شود، برق میتواند زنده بماند. اما برای استفاده مردم و برای استفاده عمومی این اقتصاد منطقی نیست. از اینرو توصیه من به وزارت نیرو این است که به صنایع اعلام کنند که آنها خودشان برق مورد نظرشان را تامین کنند. معتقدم اگر قرار است توسعهای با زیرساخت برق در کشور اتفاق بیفتد که باید اتفاق بیفتد، این بودجه باید در بودجه آن صنعت پیشبینی شود.
اگر قیمت تمامشده برق در بخش خصوصی و فقط در بخش انرژی مثلاً دو سنت و سنت هم ۲۰۰ تومان باشد، سوخت هم که فرض کنیم وزارت نفت با هر قیمتی بدهد، به اضافه هزینه تبدیل و انتقال و توزیع برق، اگر همه این هزینهها را حساب کنید رقم اصلاً اقتصادی نیست. پس چه فرقی میکند اگر دولت ضرر کند یا بخش خصوصی ضرر کند؟ اگر کاری اقتصادی نیست برای همه غیراقتصادی است.
موانعی که بخش خصوصی در حوزه تولید و توزیع برق دارند چیست؟ برای رفع این موانع باید چه کرد؟
دولت هرچه بتواند تصدی خود را کمتر کند بهتر است. این صنعت باید اصولاً در اختیار بخش خصوصی باشد تا اقتصادی اداره شود. معتقدم صادرات نیز باید با نظارت کامل، درست و اصلاح قیمت سوخت در اختیار بخش خصوصی باشد تا بتواند به اقتصاد کمک کند.
در بخش دولتی به هزار و یک دلیل، مشکلاتی به وجود میآید که اداره مناسب و اقتصادی این کار را توسط دولت بسیار دشوار میکند. در موضوع اقتصاد برق ما باید حتی در تصدی نیز تجدیدنظر کنیم. البته این سازماندهی و تجدیدنظر تا حدی صورت گرفته و اکنون در کشور بیش از ۶۰ درصد برق به بخش خصوصی واگذار شده، اما سازمانهای مرتبط با بخش دولتی بیشتر شدهاند و روند کارشان نیز طبیعتاً پیچیدهتر میشود. ما در سیستمهای مدیریت کلان انرژی، نیازمند هماهنگی و یکپارچگی هستیم تا بتوانیم به نقطه مطلوب توسعهیافتگی دست پیدا کنیم.
ارسال نظر