فریدون فشارکی گزینههای احتمالی برای ورود به صنعت نفت ایران را تشریح کرد
هواشناسی فرود سرمایه نفتی
در آخرین سفری که بنیانگذار موسسه بینالمللی فکت گلوبال انرژی به تهران داشت «دنیای اقتصاد» درباره آخرین تحولات صنعت نفت ایران زیر سایه تهدیدهای آمریکا و بازار جهانی نفت با او به گفتوگو نشست. از نگاه فشارکی، بزرگترین هدف تهدیدهای اخیر آمریکا علیه ایران محدود کردن ورود سرمایهگذاران به کشور است. او عقیده دارد افزایش صادرات نفت خام آمریکا دلیل سیاسی ندارد و برای مقابله با ایران نیست بلکه ریشهای اقتصادی دارد و به گران شدن محصولات اوپک در پی کاهش تولید بازمیگردد. فشارکی در بخش دیگری از صحبتهایش میگوید «اولویت اول ایران در بخش بالادست افزایش تولید نفت خام است، اما در بخش پاییندست نیز کارهای فراوانی میتوان کرد.» منابع عظیم گازی ایران از نگاه این کارشناس بینالمللی در حوزه نفت و گاز، برگ برندهای است که با اندکی تغییر در نحوه مصرف و قیمتگذاری، میتوان آن را به توسعه صنعت پتروشیمی کشور اختصاص داد.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
با شرایطی که ترامپ در سطح بینالملل برای ایران ایجاد کرده و ممکن است دستکم تا سه سال آینده که او رئیسجمهوری آمریکا است این فضا حاکم باشد...
البته معلوم نیست که تا سه سال آینده این شخص روی کار بماند.
بله ممکن است، اما اگر تا سه سال آینده ترامپ در این سمت قرار داشته باشد، فکر میکنید فشارهایی که از سمت او به ایران وارد میشود، بیشتر کدام بخش از صنعت نفت و گاز ایران را تحت تاثیر قرار دهد؟
تمام تحرکات ترامپ برای جلوگیری از سرمایهگذاری در ایران است. خیلیها نگران هستند که صادرات نفت ایران در پی فشارهای آمریکا بار دیگر کاهش پیدا کند اما اتفاقات گذشته در رابطه با صادرات نفت خام ایران بار دیگر رخ نخواهد داد. تولید نفت ایران الان حدود ۴ میلیون بشکه است و بیش از ۲/ ۲ میلیون بشکه در روز نفت خام و بیش از ۵۰۰ هزار بشکه در روز صادرات میعانات گازی داریم و این روند حتما ادامه خواهد داشت اما سرمایهگذاری که قرار است به ایران بیاید ممکن است به واسطه تهدیدهای ترامپ با مشکلاتی همراه شود.
آقای زنگنه برنامههایی دارد که میتواند طی ۴ تا ۵ سال تولیدات ایران را به ۵ یا ۵/ ۵ میلیون بشکه در روز برساند. این میزان رشد تولید هم قابل محاسبه است. در عین حال ایران سالانه ۸ درصد افت طبیعی تولید دارد، یعنی از ۴ میلیون بشکه تولید، سالانه ۳۰۰ هزار بشکه به شکل طبیعی کاهش پیدا میکند که باید از طریق تزریق گاز و دیگر روشهای فنی جبران شود که این کار هم هزینه دارد هم زحمت. بنابراین باید تولیدات ایران به شکلی باشد که آن ۸ درصد افت طبیعی تولید را جانشین و اضافه کند. یعنی فقط یک میلیون بشکه رشد تولید کافی نیست. در هر صورت اگرچه تولید الان جریان دارد اما بالا رفتن آن به ورود سرمایههای خارجی بستگی دارد. الان توتال در ایران حضور دارد و گفته است من در ایران باقی میمانم اما شرکتهای درجه یک دیگر معلوم نیست به ایران بیایند یا خیر. آمریکاییها که نمیآیند، توتال آمده و میگوید میمانم، اما اگر ترامپ فشار زیادی به توتال وارد کند من نمیتوانم ماندنش در ایران را ببینم. البته فعلا قولهایی دادهاند و رئیسجمهور فرانسه هم همراهی میکند اما به هر حال همانطور که آقای هاشمی هم گفته بودند آمریکا اگر بخواهد کاری بکند یا فشاری بیاورد، میتواند این کار را انجام دهد. این اتفاق قبلا بارها رخ داده است.
بیپی نیز که به خاطر سیاستهای خودش و ایران سالها است از کشور رفته و دیگر باز نمیگردد. شل هم صحبتهایی میکند اما من فکر نمیکنم در ایران سرمایهگذاری کند زیرا بسیار محافظهکار هستند و از آمریکا میترسند، این است که در شرایط فعلی حتی خرید نفت خام از ایران را نیز به زحمت انجام میدهند. شاید به همین علت است که از نظر ایران همه کارها را باید به توتال داد، آزادگان را بدهیم توتال، پارس جنوبی را بدهیم توتال و... توتال اگرچه ممکن است برخی پروژهها را قبول کند اما نمیتواند همزمان چند پروژه در ایران داشته باشد. به هر حال از نظر سهامدارهای خودش نیز این افزایش اتکا به ایران دارای اشکال است. بنابراین باید بدانیم که حضور همهجانبه توتال نیز امکانپذیر نیست. ایتالیاییها هم که آنقدر شرکتهای قدرتمندی ندارند در عین حال ابراز علاقه زیادی نکردهاند. نروژیها هم علاقه زیادی نشان ندادهاند. این است که در نهایت بازمیگردیم به چینیها و هندیها.
البته روسها هم ابراز علاقه میکنند. به نظر شما به لحاظ استراتژیک ورود شرکتهای نفتی روسیه به ایران درست است؟
سیاستهای آقای زنگنه مشخص است، ایشان میخواهند شرکتهایی با بهترین تکنولوژیها را وارد ایران کنند. چندبار هم تکرار کردهاند که اگر شرکتهای آمریکایی بیایند اولویت نخست را دریافت میکنند، زیرا بهترین تکنولوژی در آمریکا است. بعد از آمریکا بهترین تکنولوژیها را میتوان در شرکتهای بزرگ اروپا یافت نه شرکتهای کوچک آن که ممکن است برای ورود به ایران اشتیاق داشته باشند. مثلا بیپی کمتر از یک سال قبل اعلام کرده بود ما در اهواز میتوانیم یک میلیون بشکه افزایش تولید داشته باشیم زیرا این میدانی است که ما خودمان روی آن کار کردهایم، از پیچیدگیهای آن مطلع هستیم و میدانیم باید چهکار بکنیم. ولی برای ورود بیپی دعواهای زیادی در کشور وجود دارد که مانع میشود. این در حالی است که این میدان را بیپی کشف کرده بود. شاید اگر این میدان را به شرکت دیگری بدهند نتواند به اندازه بیپی بازدهی داشته باشد. از طرفی انجام این کار ۱۰ میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد، چه کسی میتواند بیاید ۱۰ میلیارد دلار خرج کند؟ اینها در عراق یک و نیم میلیون بشکه در روز فقط در یک میدان افزایش تولید دارند، میدانهایی که قبلا خود بیپی روی آن کار کرده بود.
به هر حال به نظر میرسد این شرکتهای درجه یک وارد ایران نشوند و فشار ترامپ هم در کنار مشکلات داخلی تاثیرگذار باشد. به همین دلیل شرکتهایی که میمانند چینیها و هندیها و روسها هستند که اگر آنها هم تحت فشار قرار گیرند، شرایط بهتری را از ایران طلب خواهند کرد. شرکتهای نفتی روسی هم به هر حال ۱۱ میلیون بشکه تولید دارند، پس نمیتوانیم بگوییم آنها بد هستند یا کار را بلد نیستند. شرکتهای روسی به اندازه دیگر شرکتهای بزرگ بینالمللی از تکنولوژی برخوردار نیستند، اما وقتی کسی نیست بهتر از هیچ است. از طرفی نمیتوان گفت روسها نباید بیایند چون رقیب ما هستند زیرا به هر حال ثابت کردهاند توانایی دارند. اما باید به این نکته هم توجه کرد که آقای پوتین یک استراتژی فراگیر دارد، حالا هم با عربستان ارتباط نزدیکی برقرار کرده است. سیاستهای پوتین درصدد است روسیه را به قدرت سابق بازگرداند و ما باید بدانیم با وجود این سیاستها چگونه با روسها برخورد کنیم.
شما بر کاهش سرمایهگذاری در نتیجه افزایش فشارها از سوی آمریکا تاکید دارید، این در حالی است که اخیرا صادرات نفت خام آمریکا رشد زیادی داشته و نفت آمریکا به بازارهای آسیایی رسیده است.
بله درست است، صادرات آمریکا اخیرا به میزان صادرات ایران نزدیک شده است یعنی ۲ میلیون بشکه در روز.
به این ترتیب چطور میتوان گفت که آمریکا بازار نفت ایران یا تضعیف صادرات کشور را در نظر ندارد؟
این را فراموش نکنید که دولت آمریکا هیچ نقشی در صادرات نفت این کشور ندارد و همه کارها دست بخش خصوصی است. نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که آمریکا به ازای هر یک بشکه صادراتی که دارد باید یک بشکه وارد کند، یعنی اگر ۲ میلیون صادر میکند، ۲ میلیون نیز وارد میکند. بنابراین آن چیزی که در صادرات نفت خام رخ میدهد کاملا ریشه اقتصادی دارد و هیچ ربطی به سیاست آقای ترامپ یا ایران یا چیز دیگری ندارد.
در واقع این تغییر قیمتها هستند که اثرات بزرگی بر میزان صادرات و واردات نفت خام دارد. دو سال قبل برنت دو دلار بیشتر از نفت خام آمریکا بود، نفت خام آمریکا نیز یک و نیم تا دو دلار بالای دوبی بود. حالا بر اثر اینکه اوپک آمد تولید را کاهش داد، قیمت نفت شاخص دوبی که نفت سنگین است بالا رفت و حالا دوبی ۴ دلار بیشتر از نفت خام آمریکا است. روزی که اوپک در دسامبر ۲۰۱۶ تصمیم به کاهش تولید گرفت، از آن روز به فاصله چهار هفته صادرات آمریکا رشد پیدا کرد.یعنی اگرچه نفت خام آمریکا به این علت که خیلی سبک است بر فرض برای مشتریان آسیایی خیلی خوب نیست، اما تفاوت قیمتی که حالا وجود دارد باعث افزایش خرید از آمریکاییها میشود. اما اگر اوپک سیاست کنترل تولید را متوقف کند، صادرات آمریکا باز به نقطه اول باز میگردد.
آیا قراردادهای جدید نفتی با وجود مشکلاتی که در داخل ایران وجود دارد، برای سرمایهگذاران خارجی جذابیت ایجاد نکرده است؟
میتوان گفت قراردادهای جدید چندان جذاب نیستند اما بد هم نیستند.
ممکن است بیشتر توضیح دهید؟
یعنی از آن چیزی که قبلا بود بهتر است. ما در ایران این مشکل را داریم که اگر یک الگوی قراردادی خوب تنظیم شود که بتواند شرکتهای زیادی را جذب کند، همه اعتراض میکنند. یعنی متخصصان ما نمیتوانند قراردادی را ارائه دهند که انگیزه سرمایهگذاران را افزایش دهد. با این حال نظر آقای زنگنه این بوده است که قرارداد ما باید از قراردادهای عراق بهتر باشد که بهتر نیزهست. حتی از قراردادهایی که در امارات یا مکزیک وجود دارد نیز بهتر است اما اگر در شرایطی قرار داشتیم که نگرانیها و مشکلاتی در کشور وجود نداشت، این امکان وجود داشت قراردادهایی تنظیم شود که براساس آن سرمایهگذاران در تعداد زیاد وارد کشور شوند و آن وقت بود که آنها هم با آقای ترامپ سر موضوع تحریمها وارد دعوا میشدند و میجنگیدند. اما قراردادهای فعلی آنقدرها هم خوب نیستند که شرکتهای خارجی بخواهند برای آن با آمریکا مقابله کنند. البته تا همین جای کار هم که برخی شرکتها با حساب و کتاب زیاد وارد ایران شدهاند شاهد بودیم که چه مخالفتهایی شد. اکثر نقدهایی هم که میشد، به نظر من از سر بیاطلاعی و بعضا مغرضانه بوده است. در هر صورت واقعیت این است که اگر ما این قراردادها را امضا نکنیم تولیداتمان کاهش پیدا میکند و سهم بازارمان را از دست میدهیم. به هر حال قراردادهای جدید در دنیای امروز برای برخی شرکتها قابل قبول است و برای برخی خیر.
روسیه چطور توانسته است با وجود تحریمها شرکتهای خارجی را در کنار خود نگاه دارد؟
روسیه را نمیشود تحریم همهجانبه کرد. این کشور قدرت زیادی دارد و نشان داده که تحریمهای اروپا و آمریکا روی تولید نفت این کشور اثر ندارد. خط لولهای که روسیه به اروپا دارد باعث شده روسیه هر لحظهای که بخواهد اروپا را فلج کند. به این ترتیب است که امسال با وجود همه تحریمهایی که علیه روسیه وجود دارد بیشترین صادرات گاز را به اروپا داشته است.
در ایران هم این پیشنهاد مطرح میشود که به اروپا خط لوله صادرات گاز کشیده شود.
انجام این کار در ایران اقدامی منطقی نیست. روسیه این خط لوله را از سالها قبل احداث کرده است و هزینه تولید گازش هم ارزان است و برای این کشور صادرات گاز به اروپا صرفه دارد. در ایران اگر قرار باشد این اتفاق رخ دهد جز ضرر چیزی ندارد زیرا هزینه احداث خط لوله بسیار سنگین است. افرادی که این پیشنهاد را میدهند، ناوارد هستند.
فرض کنیم که به لحاظ بینالمللی هیچ مشکلی برای ایران وجود ندارد، آنگاه از نظر شما مهمترین مشکلاتی که در داخل کشور مانع پیشرفت صنعت نفت میشود، چیست؟
وجود کارمندان اضافه از جمله مشکلاتی است که هزینهها را زیاد میکند. در دولتهای نهم و دهم تعداد نیروی انسانی را از ۷۰ هزار نفر به ۲۰۰هزار نفر رساندند. البته تعدادی بازنشسته شدهاند اما نمیتوان ۱۰۰ هزار نفر نیروی مازاد را تعدیل کرد از طرفی این تعداد نیروی کار اضافه چون اصولا تخصصی ندارند، مانع ایجاد بهرهوری هم میشوند.
دومین موضوعی که وجود دارد این است که در ایران برخلاف آنچه در دنیا رخ میدهد، وقتی نفت فروخته شد پول آن در ابتدا کامل به دولت پرداخت میشود و بعد شرکت ملی نفت برای دریافت پول باید مدام از دولت درخواست کند. البته شرکت ملی نفت سهم کمی از فروش نفت دارد و مانند آن چیزی که در آرامکو رخ میدهد در شرکت ملی نفت رخ نمیدهد، زیرا آنها تمام بودجه سال بعد را از ابتدا برمیدارند. مشکلات حتی آنقدر زیاد است که ساختمان شرکت نفت را هم تحت تاثیر قرار داده است. شما در هر جای دنیا که بروید امکان ندارد ساختمان شرکت نفت به فرسودگی آنچه در ایران است، باشد. در همه جای دنیا حتی در کشورهای جهان سوم، شرکتهای نفت بهترین ساختمانها را دارند. این نشاندهنده این است که در ایران برای صنعت نفت ارزش زیادی قایل نیستند و به این نکته توجه نمیشود که صنعت نفت تامینکننده هزینههای کشور است و باید دستکم ساختمان آن با دیگر اماکن تفاوتهایی داشته باشد. به همین نسبت هم نمیشود گفت حقوق کارمندان نفت به خصوص آنها که کار تخصصی انجام میدهند با دیگر بخشها مساوی باشد اما خب این دید وجود دارد. از طرف دیگر در ایران مثلا در زمینه قراردادهای نفتی اعتمادی که باید به مسوولان نفتی وجود داشته باشد که آنها کار را به پیش ببرند، وجود ندارد. مجلس یا به وزارت نفت اعتماد دارد یا ندارد. خب اگر به آنها اعتماد ندارند بهتر است آنها را عوض کنند اگر هم اعتماد وجود دارد اجازه دهید آنها کار تخصصیشان را انجام دهند. نکته دیگر این است که بسیاری از مشکلات صنعت نفت تنها به این صنعت اختصاص ندارد، بلکه به کل کشور مربوط میشود. بسیاری از مشکلات به گونهای نیستند که بتوان آنها را در داخل صنعت نفت برطرف کرد، شاید بتوان وضعیت را بهتر کرد، مانند گرایش به مدیران جوان که حالا در وزارت نفت وجود دارد اما همین کار هم با مشکلاتی همراه است.
پس از نظر شما انتخاب مدیران جوان اتفاق مثبتی است؟
بله کاملا. درست است که این مدیران جوان تجربه قدیمیها را ندارند اما انرژی و هیجانی برای پیش بردن کار دارند که میتواند راهگشا باشد. هرچند در انتصاب مدیران جوان مشکلاتی وجود دارد اما آقای زنگنه عقبنشینی نمیکند و به نظر من این روند را ادامه خواهند داد ولی جنگ و جدال زیاد است. بهنظر میرسد برخی نمیخواهند هیچ کاری انجام شود. به هر صورت اینکه میگوییم مشکلات زیاد است، اگر این مشکلات به خود صنعت نفت مربوط باشد قابل حل است اما ما با مشکلات ساختاری مواجه هستیم که به چارچوب سیاسی و اقتصادی کشور باز میگردد و تنها در صورت تغییر قوانین ممکن است وضعیت را بهتر کند. اگر نه با شرایط فعلی بعید به نظر میرسد بتوان به بهبود اوضاع امیدوار بود.
غیرنفتی کردن اقتصاد یکی از اهداف مهم کشور است. از نظر شما ایران تا چه میزان در زمینه کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی موفق بوده است؟
اگر ما بگوییم میخواهیم اتکا به نفت را کم کنیم باید اتکا به پتروشیمی را زیاد کنیم که به هر حال این نیز به نفت وصل است. این است که هر کسی تا کنون روی کار آمده، از سالها قبل تا کنون گفته است من میخواهم اتکا به نفت را کم کنم. ملک محمد بن سلمان در عربستان هم میگوید میخواهم اتکا به نفت را کم کنم. اما این کار را نمیتوان کرد. حتی اگر این اتکا اندکی هم کم شود اثر ندارد. به هر حال واقعیت این است که کشورهای نفتخیز به لحاظ اقتصادی به نفت اتکا دارند. مثل این است که فردی از ارثیه پدری برخوردار باشد بعد بگوید من دست به این ارثیه نمیزنم و خودم میخواهم کار کنم. اما واقعیت این است که وقتی ارثیهای هست همه از آن بهره میبرند. نفت هم مثل این ارثیه پدری است که خدا در سرزمینی قرار داده است و باید از آن بهره برد. البته بسیاری از کشورهایی که نفت ندارند پیشرفت بسیار بیشتری از کشورهای نفتخیز داشتهاند و با زور بازو وضعیت بهتری را برای خود رقم زدهاند. الان اوضاع اقتصادی کشورهای واردکننده نفت به مراتب بهتر از کشورهای صادرکننده نفت است.
بنابراین برای اینکه از نفت و گاز کشور بهترین بهرهبرداری را کرد، چه باید کرد؟
در پاییندست میتوان کارهای زیادی کرد.
بله، اما الان طرحهای پاییندست نیمهکاره فراوانی در کشور وجود دارد.
میتوان تمام اینها را مرتب کرد. مثلا اگر نفت کورهای که ایران دارد، تبدیل به بنزین و فروخته شود و پول آن صرف توسعه طرحها شود، کارها بسیار راحتتر به پیش میروند. یک سوم از کل نفت کوره دنیا در ایران است که با گازسوز شدن پالایشگاهها تبدیل به سربار شده است. فرق پاییندست با بالا دست این است که پروژههایی مانند آزادگان حدود ۱۵ میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد و حدود هشت سال هم طول میکشد به نتیجه برسد اما ما راههای بهتری در پاییندست داریم. ایران گاز بسیار زیادی دارد و میتواند صنعت پتروشیمی گستردهتری داشته باشد. ایران به قدری گاز دارد که باورنکردنی است اما نمیتواند صادرات داشته باشد. چرا نمیتواند صادرات داشته باشد؟ به علت مشکلات ژئوپلیتیکی. نه به خاطر آمریکا بلکه به دلیل مشکلاتی که بین ایران و عربستان و متحدانش وجود دارد بنابراین اگرچه صادرات گاز به صرفهتر است، اما ایران باید به سمت توسعه پتروشیمی برای بهرهبرداری از گازی که دارد گام بردارد.
در رابطه با صادرات گاز شاید اگر ایران به تکنولوژی الانجی دسترسی داشت، میتوانست به بازارهایی فراتر از منطقه دسترسی داشته باشد اما این طرح تاکنون پیشرفتی نداشته است.
ایران الانجی طرحی است که آقای روحانی در برنامه ۱۰۰ روزه دولت دوازدهم آن را در اولویت قرار داده بود و آقای زنگنه هم مصمم به راهاندازی آن است. البته زمان آقای احمدینژاد حدود ۲ یا ۳ میلیارد دلار برای این پروژه پول خرج شد که شاید ۸۰ درصدش لازم نبود و نتیجهای به همراه نداشت، این است که دولتهای بعدی گرفتار مشکلات قبلی شدهاند اما الان عزم و ارادهای برای پیشرفت این کار وجود دارد.
اینطور بهنظر میرسد که شما راه نجات را در صنعت پتروشیمی میبینید.
بله، زیرا ایران گاز زیادی دارد، آنقدر زیاد که نمیداند باید با آن چه کار کند. با این حال در ایران شرکت ملی پتروشیمی عملا وجود ندارد و این صندوقهای بازنشستگی هستند که صاحب پتروشیمیها هستند و از لحاظ مالی این علامت سوال وجود دارد که آیا این صندوقها میتوانند وارد اجرای طرحهای بزرگ بشوند یا خیر. اما اگر شرایط به گونهای مناسبسازی شود، برای سرمایهگذاری در صنعت پتروشیمی ایران مشتریان زیادی وجود دارد زیرا ممکن است تقاضای نفت در آینده کم شود، اما پتروشیمی با کاهش تقاضا همراه نمیشود.برای توسعه صنعت پتروشیمی در ایران باید قیمت گاز مصرفی تعدیل و اصلاح شود تا جلوی هدررفت گاز به واسطه قیمت ارزان گرفته شود. از دیگر سو باید قیمت خوراک را برای سرمایهگذار خارجی مناسب کرد. مثلا میتوان قیمت خوراک را در سالهای اول ارزان در نظر گرفت و بعد سال به سال به آن افزود اما اگر این اتفاق رخ بدهد و در سالهای اول تخفیف داده شود حتما غوغایی بهپا میشود و خواهند گفت کشور را به دست خارجیها دادهاید.
در زمینه توسعه طرحهای پتروشیمی تفاهمنامههای زیادی با شرکتهای خارجی به امضا رسیده اما با وجود مزیتهایی که این بخش در ایران دارد، هنوز هیچکدام عملیاتی نشده است.
در حالحاضر هیچ خبری در رابطه با پتروشیمی در ایران نیست، هیچ خبری، این در حالی است که ایران گاز دارد و هر روز هم تولید این گاز به واسطه توسعه فازهای پارس جنوبی بیشتر میشود. ما دررابطه با ذخایر گازی ایران دو راه داریم، یا باید این گاز را هدر بدهیم یا اینکه از آن در بخش پتروشیمی استفاده کنیم.البته باید بگویم که اولویت ابتدا افزایش تولید در بخش بالادستی است زیرا اگر تولید نفت بالا نرود خطرات زیادی کشور را تهدید میکند اما به نظر میرسد در بخش پاییندستی این عزم وجود دارد که با توسعه همراه شود. مثلا انتخاب مدیری جوان برای بخش پالایشگاهی نشان میدهد بهزودی در این بخش با تحولاتی همراه خواهیم بود. برای پتروشیمی هم که قرار بود این اتفاق رخ دهد که تا کنون محقق نشده است.
فکر میکنید ورود یک مدیر جوان به بخش پتروشیمی، با وجود مشکلات بسیاری که این بخش دارد تا چه میزان میتواند در حل مشکلات اثرگذار باشد؟
به هر حال باید حرکت جدیدی انجام شود. کسی باید بیاید که فشاری وارد کند و کار تازهای انجام دهد زیرا آنطور که قبلا بوده کار زیادی انجام نشده است. البته میگویند مدیران جوان تجربه ندارند که درست میگویند اما اگر به دنبال ایجاد تحرکات و کارهای جدید هستیم، لازمهاش مقداری خون جدید است.
تاکید شما بر حداکثر بهرهمندی از منابع گاز در حالی است که بسیاری از کارشناسان بر این عقیده هستند که حوزه گاز در ایران متولی و چشمانداز روشنی ندارد.
اتفاقا مشکل این است که بخش گاز متولی زیاد دارد. شرکت گاز، شرکت صادرات گاز که البته فعلا فعال نیست و بخش بالادستی پیاوجیسی (شرکت ملی صنایع پتروشیمی) همه از متولیان گاز هستند. اما برای مثال در قطر یک نفر در یک نهاد، مسوول انجام همه کارها است در حالیکه در ایران چند متولی وجود دارد که هرکدام از آنها هم بزرگ هستند و مسائل خاص خود را دارند.
در رابطه با بازار نفت و آینده آن، بعد از پایان توافق اوپک سناریوی جایگزین آن چه چیزی میتواند باشد؟
این توافق تا ماه مارس ۲۰۱۸ ادامه دارد و احتمالا ۶ ماه پس از آن نیز تمدید خواهد شد، در این حالت بازار به تعادل خواهد رسید و نیازی به سناریوی جایگزین نیست اما مشکل کار این است که اگر در این مدت قیمتها با رشد زیادی همراه شود، تولیدات بار دیگر به بازار سرازیر میشوند. با این حال اوپک فعلا به تمدید قرارداد کاهش تولید نیاز دارد، زیرا اگر این کار انجام نشود به راحتی ۱۰ تا ۱۵ دلار قیمتها سقوط خواهند کرد. متوسط ذخایر هنوز از میانگین پنج سال گذشته بیشتر است. اگر طرح کاهش تولید تمدید شود، به این معنا است که به کاهش این ذخایر امیدوار هستند اما اگر تمدید نشود، یعنی امیدی نمیبینند. اما بازار صد درصد به سمت تعادل حرکت میکند هرچند هر قدر اوپک از تولیداتش بکاهد آمریکا به تولیدش میافزاید و صادراتش را بیشتر میکند. اما به این دلیل که آمریکا به ازای هر یک بشکه صادرات یک بشکه وارد میکند، ممکن است در سطح جهانی چندان اثرگذار نباشد هرچند در بازارهایی که ایران در آن حضور دارد، میتواند بر سهم ایران اثر بگذارد.
رشد تولید آمریکا به هر حال باید سقفی داشته باشد.
ما فکر میکنیم که سقف تولید نفت شیل ۹/ ۸ میلیون بشکه در روز است. در حال حاضر تولید نفت آمریکا به همراه میعانات گازی ۱۴ میلیون بشکه در روز است. سهم نفت شیل در این میان کمتر از پنج میلیون بشکه در روز است بنابر این حداقل چهار میلیون بشکه ظرفیت افزایش تولید دارد. هنوز در آمریکا هم کسی نمیداند که تولیدات نفت شیل تا چه میزان قابلیت افزایش دارد اما افزایش ۴ میلیون بشکهای چیزی است که همه بر سر آن توافق دارند.
بنابراین برای جلوگیری از رشد شدید تولید نفت خام آمریکا قیمت نفت برای سالها باید روی همین ۵۵ دلار بر بشکه باقی بماند.
اصلا قیمت واقعی نفت همین است، ما باید نفت ۱۰۰ دلاری را فراموش کنیم، آن قیمت اصلا اشتباه بود. قیمت نفت فقط چهار سال روی ۱۰۰ دلار بوده است، نه بیشتر. آن چهار سال هم به خاطر مدیریت خوب بازار ازسوی آقای النعیمی (وزیر سابق نفت عربستان) بود که البته بعد هم کنترل از دستش خارج شد. بنابراین ما نباید قیمت ۱۰۰ دلار را شاخص قرار دهیم، قیمت از ابتدا هم ۵۰ دلار بوده و حالا هم سر جای واقعی خود بازگشته است. از طرفی در منطقه هزینه تولید هر بشکه نفت خام ۴ الی ۵ دلار است؛ یعنی تمام این کار منفعت است. شما چه کاری میتوانید انجام دهید که در ازای این هزینه تولید با قیمت ۵۰ دلار بفروشید؟
بنابراین قیمت واقعی نفت همین محدوده ۵۰ دلار است، ممکن است تا ۷۰ دلار هم نوسان داشته باشد اما انتظار نفت ۱۰۰ دلاری برآورده نخواهد شد مگر اینکه در عربستان انقلابی رخ دهد و تولید را تحتتاثیر قرار دهد. ببینید سه تولیدکننده بزرگ در دنیا وجود دارند؛ آمریکا، روسیه و عربستان که در میان این سه عربستان بزرگترین صادرکننده است و دوتای دیگر صادرات چندانی ندارند. در آمریکا و روسیه وقوع انقلاب بعید است اما در عربستان ممکن است تغییراتی رخ دهد، آن زمان است که میتوان شاهد تغییرات بزرگ در بازار نفت بود.
سارا مالکی
ارسال نظر