احساسات سمی کدامند؟
خشم نا سالم. خشم یکی از نیرومندترین هیجانات ما است که اگر از حد سلامتی خود فراتر رود و براساس مسائل نا سالم درونی ما ایجاد شود بسیار زیانبار است. بسیاری از افراد میگویند که راهحل در تخلیه این خشم با ابراز خشونت آمیز آن است اما تحقیقات جدیدتر میگویند که ابراز خشونت آمیز خشم، خشم را بیشتر میکند و نا سالم است. خشم نا سالم از کمبودها، محرومیتها، محدودیتها، باورها، بینشها و عادتهای غلط بهوجود میآید.
یاس یا ناامیدی. ناامیدی یکی از کشندهترین و زیانبارترین هیجانات ما است. آدمها با امید زندهاند و زمانی که امید خود را از دست میدهند در بهترین حالت، دچار افسردگی میشوند. بنابراین، حفظ امید در زندگی یکی از مهمترین مسائلی است که همه ما باید آن را یاد بگیریم و رعایت کنیم. نا امیدی به تمام ابعاد وجودی ما آسیب میرساند.
بی اعتمادی مزمن. ما حق داریم که گاهی اعتماد نکنیم، اما اگر بیاعتمادی در ما بهصورت مزمن و همیشگی باشد، یعنی مشکلی درون ما وجود دارد که باید درمان شود. بیاعتمادی ممکن است از بد رفتاریها و محرومیتهای هیجانی ما بهوجود آمده باشد، در این صورت ریشه دار بوده و نیاز به درمان دارد. بیاعتمادی همیشه ترس، بدبینی و اضطراب را در ما بیدار نگه میدارد و به روابط اجتماعی ما نیز آسیب میرساند.
کینه. کینه تلنباری از خشم، نا کامی، غم و محرومیت هیجانی است که ما با خود حمل میکنیم. کینه سطح کیفی لذتهای ما را در روابط و در زندگی مان پایین میآورد.
نفرت. نفرت در اثر نگرفتن توجه، عشق و نیازها و انتظارات بهوجود میآید. زمانی که شما در روابط تان آن چیزی که میخواهید را دریافت نمی کنید و مخصوصا، خلاف آن را از شخص مقابل خود میگیرید، ممکن است دچار نفرت شوید.
بیارزشی. حس بیارزشی یکی از احساسات منفی و ریشه دار است. یعنی این حس از سالهای اولیه زندگی در فرد بهوجود میآید. این حس باعث میشود که فرد به راحتی نتواند پیشرفت کند یا اگر پیشرفتی هم در زندگی خود داشته باشد، رضایت و شادی عمیقی را تجربه نکند. این حس باعث میشود که بسیاری از ابعاد زندگی ما براساس تایید، نظرات و خواستههای دیگران هدایت شوند.
ترس نا سالم. بخشی از ترسهای ما سالم هستند و واکنشی مناسب به تهدیدهای موجود میباشند، بخشی از آنها نیز ناسالم و بر اثر حس نا امنی و بیاعتمادی درونی بهوجود آمدهاند. ترسهای نا سالم و همچنین، فوبیاها، هیجاناتی سمی هستند که آسیب بسیاری به ما وارد میکنند. ترس در همه هیجانات منفی ما ریشه دارد، پس زمانی که دچار ترسهای ناسالم زیادی هستیم، حتما احساسات سمی دیگر را نیز با خود حمل میکنیم.
استرس نا سالم. استرس سالم واکنشی هیجانی است که ما در پی ترس سالم تجربه میکنیم. اما استرس نا سالم به همان نگرانیها، دلشورهها و ترسهای نا سالم ما اشاره دارد که باید درمان شود.
و اما چگونه باید با احساسات خود رفتار کنیم؟
همه ما به فرصتی برای شناخت، احساس و درک احساساتمان نیاز داریم. بسیاری از تصمیمات نادرست یا واکنشهای غیر منطقی و مشکل زای ما ناشی از سریع گذشتن از ندیدن، نفهمیدن، احساس نکردن، درک نکردن، نپذیرفتن، انکار و سرکوب احساساتمان است. بهتر است بدانیم که ما به هیچوجه اجازه تعیین تکلیف و وضع قانون برای احساسات خود و دیگران را نداریم. نمیتوانیم به کسی بگوییم چه احساسی داشته باشد و چه احساسی نداشته باشد یا نمیتوانیم مناسب بودن یا نبودن احساسات خود یا دیگران در موقعیتهای متفاوت را قضاوت کنیم. تنها کاری که بهتر است انجام دهیم این است که به احساسات خود و دیگران احترام بگذاریم و اجازه تجربه احساسات متفاوت را به خود و به دیگران بدهیم. بهترین راه برخورد با هر احساسی دیدن، پذیرفتن و تجربه کردن آن احساس است.
در این باره بهترین باور نیز میتواند این باور باشد که «من میتوانم و حق دارم که هر احساسی داشته باشم. حق دارم که تمام احساسات خود را عمیقا تجربه و حس کنم، اما اجازه ندارم که در احساساتم بمانم و غرق شوم زیرا تمامی احساسات حالات روانی گذرا هستند. هر چه در برابر آنها مقاومت کنم، هر چه آنها را انکار کنم ماندگارتر میشوند. قرار نیست براساس احساساتم عمل کنم، فقط قرار است که آنها را به رسمیت بشناسم و تجربه کنم و اجازه دهم که بیایند و بگذرند.» انکار احساسات در واقع یکی از واکنشهای سیستم دفاع روانی است. ما میتوانیم زمانیکه اتفاق ناراحتکنندهای برای ما میافتد در انکار فرو رویم اما نکته مهم و قابل توجه این است که نباید در انکار باقی بمانیم. میتوانیم زمانی که آمادگی پیدا کردیم انکار را کنار بگذاریم و آرام آرام با واقعیتها رو به رو شویم. اگر در اکثر مواقع احساسات سمی را تجربه میکنید، قطعا دچار مشکل شدهاید و بهتر است برای رفع مشکل یا درمان آن اقدام کنید.
ارسال نظر