برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
رهبری سازمانی غیرمتمرکز: بهترین روش مدیریتی برای سازمانهای آینده
از سوی دیگر، امکان متمرکز کردن تمام قدرت و اختیارات و کنترلها در یک فرد بهعنوان رهبر سازمان، مدیرعامل یا رئیس نیز در آینده وجود نخواهد داشت و بهجای آن ما با نوع جدیدی از رهبری سازمانی به نام «رهبری غیرمتمرکز» روبهرو خواهیم بود که عبارت است از اجرای یکسری اقدامات تعاملی و خودمختارانه یکسری رهبران رسمی و غیررسمی در درون سازمان که با هدفی مشترک و هماهنگ باهم یکسری تصمیمها را اتخاذ میکنند و برای اجرا به زیرمجموعههای خود ابلاغ میکنند.
چهار ویژگی و توانایی خاص سازمانهای برخوردار از رهبری غیرمتمرکز عبارتند از:
۱- بههم پیوند زدن: یکی از ویژگیهای سازمانهایی با رهبری سازمانی غیرمتمرکز این است که هرکدام از رهبران سازمانی فعال در سازمان از زاویه دید دیگران هم به مسائل نگاه میکنند و میکوشند تا روابطی مبتنی بر حمایت و پشتیبانی از سایر رهبران سازمان و حفظ انسجام سازمانی به وجود آورند.
۲- بهروزرسانی پیوسته برنامهها: رهبران سازمانی غیرمتمرکز بهطور پیوسته به بازیابی و بهروزرسانی برنامهها و دانستههای خود در مورد محیطهای پیچیده و بهسرعت در حال تحول اقدام میکنند. این بهروزرسانی پیوسته باعث میشود تا سطح کارآمدی سازمان و کارآیی رهبران سازمان به میزان قابلتوجهی افزایش پیدا کند.
۳-تصویرسازی برای همه: در سبک رهبری غیرمتمرکز تمام مدیران پراکندهشده در سازمان میکوشند تا تصویری را که خود از ماموریت سازمان در ذهن دارند با زیرمجموعههای خود به اشتراک بگذارند و این کار را فارغ از روابط و سلسلهمراتب سازمانی انجام میدهند.
۴- ابداع و نوآوری: در سبک رهبری سازمانی غیرمتمرکز ما با ساختارهایی روبهرو هستیم که ضمن ایجاد ساختارها و فرآیندهای جدید در راستای تبدیل ایدهها و تصویرها به واقعیت و محصولات نوآورانه نیز گام برمیدارند. بهطورکلی، شرکتها و سازمانهایی که ویژگیهای چهارگانه بالا را در خود داشته باشند و رهبری سازمانی غیرمتمرکز را به معنای واقعی کلمه به مرحله اجرا درآورده باشند به نحو بهتری با چالشهای آینده کنار خواهند آمد و به کارکنانشان این امکان و اختیار عمل را خواهند داد تا شیوههای جدیدی را برای کار کردن و رسیدن به اهداف تعیینشده به کار بگیرند و این نوآوریها را با سایر بخشهای سازمان نیز به اشتراک بگذارند. اینچنین است که فرهنگ سازمانی منسجم و پویایی در سازمانهای برخوردار از رهبری سازمانی غیرمتمرکز به وجود میآید و گسترش پیدا میکند که درنتیجه آن آرمانهایی مانند یادگیری پیوسته سازمانی، نوآوریهای همهجانبه و رفتارهای کارآفرینانه به معنای واقعی کلمه تحقق پیدا خواهند کرد. در چنین سازمانی، حتی اگر یک ایده نوآورانه یا کارآفرینانه به شکست هم بینجامد هیچکس سرزنش نمیشود و کسی هم به دنبال پیدا کردن مقصر نیست بلکه تمام توجه رهبران سازمان بر این موضوع خواهد بود که «چه درسهایی را میتوان از این ناکامی آموخت؟» و «چطور میتوان بهتر شد؟» سوال کلیدی دیگری که در ارتباط با رهبری سازمانی غیرمتمرکز مطرح میشود این است که چگونه میتوان چنین سازمانی به وجود آورد بدون اینکه شیرازه کارها از هم فروپاشد و نظم کارها از بین برود و به هرجومرج منتهی نشود؟ چک لیستی که در ادامه خواهد آمد میتواند برای سازمانهایی که قصد دارند رهبری غیرمتمرکز را به مرحله اجرا درآورند و از شیوههای سنتی و تمرکزگرای رهبری فاصله بگیرند مفید و کاربردی باشد:
۱- به کارکنان این اجازه را بدهید تا خودشان را با نقشی که به آنها محول شده هماهنگ کنند و برای تحقق بهتر این امر لازم است با آنها گفتمان داشته باشید و به درخواستهای آنها برای ایجاد تغییراتی در نقش محول شده ترتیب اثر دهید تا شرایط بهگونهای رقم بخورد که افراد بتوانند تغییراتی را بر اساس دانش، علایق، تجربیات و شبکههای ارتباطی که در اختیار دارند در نقشی که به آنها واگذار شده به وجود آورند.
۲- با اعضای تیمهای کاری گفتوگوهای صادقانه و دوستانهای ترتیب دهید و در آنها بکوشید تا هم از پتانسیلها و توانمندیهای آنها برای کمک به سازمان در امر رهبری آگاهی یابید و هم بفهمید که اولویتهای مدنظر آنها برای کمک به سازمان کدامند.
۳- فرصتهای مربیگری و آموزش را برای تمام کارکنانتان حتی اگر در پایینترین سطوح سازمان هم قرار دارند ایجاد کنید و به آنها این امکان را بدهید تا آنچه میدانند و تجربیاتی که کسب کردهاند را با دیگران به اشتراک بگذارند و نیاز خود به آموزش دادن به دیگران را ارضا کنند. درواقع شما با دادن این فرصت به کارکنانتان شرایط را بهگونهای رقم میزنید که میتواند به تبدیلشدن آنها به رهبران موفق سازمان در آینده منتهی شود.
۴- به یاد داشته باشید که فاصله گرفتن از ساختار سلسله مراتبی و زنجیره دستور و کنترل به معنای از دست رفتن اختیارات و قدرت رهبری رسمی سازمان برای نقشآفرینی در فرآیند تغییر سازمانی و ارتباطات با خارج از سازمان نیست بلکه رهبران رسمی سازمانهایی با ساختار رهبری غیرمتمرکز همچنان بهعنوان معماران و تسهیلگران فرآیند تغییر و تحول سازمانی عمل خواهند کرد.
۵- هرگونه تغییر بزرگی که در سازمانها و شرکتها به وقوع میپیوندد، به همراه خود یکسری مقاومتها و بینظمیها را به دنبال خواهد داشت و این موضوع در مورد تغییر ساختاری از حالت سلسله مراتبی به حالت رهبری سازمانی غیرمتمرکز نیز رخ خواهد داد. به احتمال خیلی زیاد بسیاری از مدیرانی که به تمرکز قدرت و اختیارات در دستان خود عادت داشتهاند در برابر تن دادن به رهبری سازمانی غیرمتمرکز و شریک شدن رهبری سازمان با کارکنان مقاومت خواهند کرد. البته با توجه بهضرورت و فواید بسیار رهبری سازمانی غیرمتمرکز برای سازمانها لازم است که به شیوههای مختلف بر این مقاومتها غلبه کرد و طرحی نو در سازمان درانداخت تا به تسهیل و تسریع نوآوریها و مقابله با چالشهای پیچیده و غیرقابلپیشبینی آینده کمک شایانی کرد.