آنها سازمان را آن گونه که باید باشد می‌بینند نه آن گونه که هست. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی نقش میانجی تفکر استراتژیک در رابطه بین سبک‌های رهبری سازمانی و فرهنگ سازمانی است. یافته اول تحقیق نشان داد که سبک رهبری سازمانی عدم مداخله بر فرهنگ سازمانی اثر مستقیم، مثبت و معنی‌داری می‌گذارد. در تفسیر این یافته می‌توان گفت منظور از رهبری عدم مداخله یا غیرمراوده‌ای، آزاد گذاشتن پیروان در زمان عدم حضور رهبر است که در واقع در طیف رهبری سازمانی، غیرفعال‌ترین نوع رهبری به شمار می‌آید. در مقابل رهبری تبادلی، حالت عدم مداخله، یک حالت کاملا غیر‌تبادلی و بی‌تفاوت را نشان می‌دهد. در این حالت رهبر سازمان از تصمیم‌گیری خودداری می‌کند و مسوولیت‌ها را واگذار می‌کند.

از آنجا که فرهنگ سازمانی ریشه در اعتقادات بنیان‌گذاران و تلقی کارکنان از سازمان دارد، بنابراین یک شیوه رهبری موثر برای اینکه رهبران فرهنگ سازمانی موثری را در سازمان پیاده کنند استفاده از این سبک رهبری عدم مداخله است تا کارکنان طرز تلقی خود از سازمان را بهبود دهند و ارزشی که رهبر سازمان  به این افراد می‌دهد زمینه ایجاد یک فرهنگ مورد اعتماد را ایجاد کند. البته صرف توجه و تاکید بر این سبک رهبری بدون توجه به سبک‌های رهبری دیگر ممکن است در آینده باعث کاهش انگیزش و رضایت کارکنان شود بنابراین از این سبک رهبری باید در حد معقول استفاده شود. یافته دیگر تحقیق نشان داد که سبک رهبری تحول‌آفرین بر تفکر استراتژیک اثر مستقیم، مثبت و معنی‌داری می‌گذارد. هدف رهبری تحول‌آفرین فراتر از ارضای نیازهای فوری است. رهبری تحول‌آفرین خوش‌بینی و جاذبه هوشی و بسیاری از توانایی‌های شخصی خود را به‌کار می‌گیرد تا به ارتقای آرمان‌های دیگران پرداخته و افراد و سازمان‌ها را به سمت عملکرد بالاتری ارتقا دهد. از طرفی این رهبران موجب افزایش انگیزش پیروان، افزایش اثربخشی و بهبود عملکرد سازمانی و همچنین سبب افزایش کارآمدی خود می‌شوند. با توجه به این توضیح کوتاه در تفسیر می‌توان گفت که رهبری تحول‌آفرین با توجه به ویژگی کاریزماتیکی که دارد معمولا مورد قبول پیروان به خاطر طرز فکر خارق‌العاده و آرمانی بودن قرار می‌گیرد. حال اگر این طرز فکر تحولی همراه با تفکر استراتژیک باشد یا به عبارتی زمینه تحولات استراتژیک سازنده را در سازمان به وجود بیاورد و به شکلی رهبران تحول‌آفرین خود دیدی استراتژیک نسبت به مسائل داشته باشند و بر تفکر استراتژیک کارکنان نیز اثر بگذارند شرایط مثبت و سازنده‌ای را در سازمان خود به وجود می‌آورند .

به‌ویژه که رهبران تحولی معمولا مورد پذیرش کارکنان قرار دارند و اعمال این سبک رهبری زمینه لازم را برای اینکه کارکنان دیدی راهبردی نسبت به مسائل داشته باشند فراهم می‌کند. یافته بعدی تحقیق نشان داد که سبک رهبری عدم مداخله بر تفکر استراتژیک اثر مستقیم، مثبت و معنی‌داری دارد. با استفاده از تفکر استراتژیک می‌توان فراتر از بحران‌های مدیریتی روزانه اندیشید تا نگرشی متفاوت از سازمان و محیط متغیر به دست آورد. در واقع تفکر استراتژیک شناسایی استراتژی‌های قابل اطمینان یا مدل‌های کسب‌و‌کاری است که به خلق ارزش برای مشتری می‌انجامد. تفکر استراتژیک فرآیند تدوین فرضیات مربوط به آینده است؛ فرضیاتی که زیربنای رسالت، اهداف و استراتژی سازمان را تشکیل می‌دهند. با توجه به این توضیحات در تفسیر این یافته می‌توان گفت ایجاد شرایطی که کارکنان به ساختن فرضیاتی که رسالت و اهداف و استراتژی‌های سازمان را تشکیل دهد، بپردازند کاری بس دشوار است. اما مدیران باید در این زمینه تمام تلاش خود را به‌کار گیرند که تفکر راهبردی را در ذهن خود و کارکنان جا بیندازند. یکی از این روش‌ها استفاده از سبک رهبری عدم مداخله است که در کنار سبک رهبری تحول‌آفرین می‌تواند بر ایجاد تفکر استراتژیک تاثیرگذار باشد. در واقع استفاده از سبک رهبری عدم مداخله آزادی تصمیم‌گیری بیشتری را به کارکنان خواهد داد و زمینه درگیری در فرآیند‌های مختلف به‌خصوص تفکر استراتژیک را فراهم می‌کند. یافته بعدی تحقیق نشان داد که تفکر استراتژیک بر فرهنگ سازمانی تاثیر مستقیم، مثبت و معنی‌داری دارد. همچنین نتایج تحقیق علاوه بر نشان دادن این ارتباط مستقیم مشخص کردند که سبک رهبری عدم مداخله از طریق متغیر میانجی تفکر استراتژیک بر فرهنگ سازمانی اثر غیرمستقیم، مثبت و معنی‌داری می‌گذارد. به علاوه سبک رهبری تحول‌آفرین نیز از طریق متغیر میانجی تفکر استراتژیک بر فرهنگ سازمانی اثر غیر مستقیم، مثبت و معنی‌داری دارد. داشتن تفکر استراتژیک در یک سازمان پیامدهای مثبتی از قبیل آینده‌نگری، آمادگی برای تغییر، پذیرش اهداف، تلاش برای بهبود عملکرد و... دارد. حال وظیفه رهبران این است که زمینه لازم برای ایجاد چنین نگرشی را در سازمان خود فراهم کنند شرایطی که در آن کارکنان نسبت به مسائل نگاه استراتژیک داشته باشند و به این شکل برای رسیدن به اهداف سازمان گام بردارند و به فرهنگ سازمانی موردنظر در سازمان دست یابند و آن فرهنگی که بنیان‌گذاران به دنبال دستیابی به آن هستند را در سازمان پیاده کنند. یکی از روش‌های رسیدن به این مقصود استفاده از سبک رهبری عدم مداخله و سبک رهبری تحول‌آفرین است که هر یک به نوبه خود می‌تواند زمینه دستیابی به تفکر استراتژیک موردنظر و همچنین فرهنگ سازمانی موردنظر را فراهم سازد. یکی با اختیار و آزادی بیشتر به کارکنان و دیگری با ویژگی کاریزماتیک خود بر کارکنان اثر بگذارند. اگر رهبران با ذکاوت خود این سبک را به شیوه‌ای درست در سازمان خود اجرا کنند قطعا می‌توانند با نقش میانجی تفکر استراتژیک در رابطه بین سبک‌های رهبری و فرهنگ سازمانی از طریق ایجاد تفکر استراتژیک در کارکنان خود بر فرهنگ سازمانی موردنظر خود تاثیر بگذارند. در نهایت برای ایجاد شرایط مناسب و مطلوب با توجه به موضوع تحقیق حاضر پیشنهاد می‌شود که مدیران و مسوولان از سبک‌های رهبری مختلف خصوصا سبک رهبری تحولی و عدم مداخله برای ایجاد نگرش راهبردی و تفکر استراتژیک در سازمان خود استفاده کنند. همچنین از این سبک‌ها برای اثرگذاری بر فرهنگ سازمانی موردنظر خود استفاده کنند.