تجربه ربیع عطایا، مدیرعامل شرکت بیت
ایجاد فرهنگ اینترنت از صفر
تحصیل در استنفورد و بازگشت به خاورمیانه
من در خانوادهای لبنانی متولد شدم که در سالهای دهه ۶۰ میلادی در کویت ساکن بود. تا ۱۷ سالگی آنجا بودم و سپس به آمریکا رفتم تا در رشته مهندسی برق در دانشگاه استنفورد تحصیل کنم. در آن زمان، حضور در استنفورد بسیار هیجانانگیز بود: لری پیج و سرگئی برین، موسسان گوگل و جری یانگ و دیوید فیلو که میخواستند کار یاهو را شروع کنند، در آنجا دانشجو بودند. آن روزها که قبل از پیدایش مرورگرهای وب بود، استفاده از اولین نسخههای اینترنت هیجان زیادی داشت. من ساعتهای زیادی به امکانات تکنولوژی جدید و تصور اینکه چطور میتواند دنیا را متحول کند، فکر میکردم.
بعد از دریافت مدرک کارشناسی ارشد در رشته مهندسی سیستمهای اقتصادی، در بانک الکس براون که قدیمیترین بانک سرمایهگذاری آمریکا بود، استخدام شدم. این بانک فقط بر چند صنعت معدود متمرکز بود که یکی از آنها تکنولوژی بود. من به تیم تکنولوژی آن پیوستم که روی چند معامله ادغام و تملک و همچنین عرضه اولیه سهام خوب کار میکرد. این تجربه به من در مورد اینکه چطور یک ایده صرف را تبدیل به یک شرکت کنم، درک عمیقی داد. خیلی زود این فکر به سرم زد که بنگاهی را در خاورمیانه راهاندازی کنم. برای دنبال کردن این رویا، تصمیم گرفتم به این منطقه برگردم و در سن ۲۳ سالگی به دبی آمدم. خانوادهام چند سال قبلتر به این شهر مهاجرت کرده بودند تا کسبوکار عمرانی پدرم رونق بیشتری پیدا کند. حدود یک سال در شرکت پدرم کار کردم. سال ۱۹۹۵ بود و پروژههای عمرانی و شرکتها از سراسر دنیا به دبی سرازیر شده بودند. این اتفاق الهامبخش تاسیس اولین شرکت من به نام «اینفوفورت» (InfoFort) بود که خدمات بایگانی، بازیابی و مدیریت اسناد را ارائه میداد. بذر این ایده، در روزهایی که در بانک سرمایهگذاری کار میکردم، کاشته شد.
آنجا در پایان هر پروژه، همه پروندهها را بستهبندی میکردیم و به یک شرکت بایگانی اسناد میفرستادیم. وقتی به اطلاعات یکی از سندها نیاز داشتیم، تاریخ پرونده را به آن شرکت میدادیم و یک تا دو روز بعد، از انبار آنها به ما ارسال میشد. این فرآیند بازیابی، سریعتر و راحتتر از این بود که پروندهها را در ساختمانهای خودمان بایگانی کنیم. بانکها و شرکتها خیلی سریع مشتریان اینفوفورت شدند و شرکت ظرف یک سال سودآور شد. در مدت سه سال، دفاتری در ابوظبی، ریاض، جده و قاهره باز کردیم. من که از اولین تلاش کارآفرینی خودم انرژی زیادی گرفته بودم، دیگر نیازهای منطقه و نحوه برطرف کردن آنها را سنجیدم.
یک دشواری و یک فرصت
یکی از این نیازها که در ابتدای کار اینفوفورت متوجه آن شدم، به اشتغال مربوط بود: برای پیدا کردن استعدادهای خوب، با مشکل مواجه بودیم. این مشکل از یک دشواری گستردهتر نشات میگرفت و البته یک فرصت هم بود. هم جوانان عرب به سختی کار پیدا میکردند و هم کارفرماها برای پیدا کردن نیروی مدنظر خود با مشکل مواجه بودند. چطور میتوانستم آنها را به هم مرتبط کنم؟ به این نتیجه رسیدم که یک فضای بازار کاریابی آنلاین میتواند این مشکل را حل کند. این کسبوکار فقط برای حل مشکل بیکاری نبود، بلکه میتوانست استفاده از اینترنت را در دنیای عرب توسعه دهد. منطق من این بود که مردم منطقه برای تامین معیشت خودشان هم که شده، به اینترنت روی میآورند. من ایده تاسیس استارتآپ «بیت» را در سر داشتم که در عربی به معنی «خانه» است. این استارتآپ میتوانست مرکزی باشد که میلیونها نفر در آن کار پیدا کنند و زندگی بهتری داشته باشند.
همان ابتدای کار با یک مانع سخت مواجه شدم: نداشتن افراد خبرهای که بتوانند وبسایت بسازند. در آن زمان، متخصصان این حوزه در منطقه خیلی کم بودند. همچنین به یک کارشناس بازاریابی نیاز داشتم؛ کسی که بتواند با مردم عادی که تجربه کار با اینترنت را ندارند ارتباط برقرار کند و آنها را به طور خاص به سمت وبسایت ما هدایت کند. به یک مدیر فروش هم نیاز داشتم؛ کسی که تیمی را جمع کند که بتواند به صاحبان کسبوکار دسترسی پیدا کند و آنها را متقاعد کند که سایت ما نسبت به روشهای دیگر، ترکیبی بهتر و بزرگتر از متقاضیان کار در اختیار آنها قرار میدهد و باعث صرفهجویی زمانی و پولی برای آنها میشود. برای تشکیل چنین تیم اولیهای، به شبکه شخصی خودم مراجعه کردم. مدیر تکنولوژی مدنظرم، برای شرکتهای اکسنچر و اوراکل در منطقه خاورمیانه کار کرده بود و دانش فنی او به شهرت رسیده بود. خواهرم را که تجربه جهانی در کار بازاریابی داشت و با شرکتهای پروکتر اند گمبل و جانسون اند جانسون همکاری کرده بود، به عنوان مدیر بازاریابی انتخاب کردم. مدیریت تیم فروش را هم به مدیری عملیاتی که یک کارآفرین سریالی و از دوستان نزدیکم بود، سپردم. در ژوئن ۲۰۰۰ شرکت بیت رسما کارش را با چهار کارمند، از جمله خودم، آغاز کرد.
از یک جهت، زمانبندی شروع کارمان بدتر از این نمیشد. در همان سال، فروپاشی داتکام رخ داد و ارزش سهام در حوزه اینترنت، شروع به سقوط کرد. اما از جهتی دیگر، خوششانس بودیم. مدتی قبل، مقامات دبی طرح «شهر اینترنت» را آغاز کرده بودند؛ یک پارک تکنولوژی اطلاعات که قرار بود به عنوان منطقه آزاد اقتصادی فعالیت کند و مکانی استراتژیک برای شرکتهایی باشد که بازارهای نوظهور منطقه را هدف قرار دادهاند. ما جزو اولین شرکتهایی بودیم که درخواست مجوز فعالیت در این منطقه را دادیم و ظرف دو روز با آن موافقت شد. البته دفتر کاری ما هنوز آماده نبود و بنابراین، عملیات را در یکی از انبارهای اینفوفورت آغاز کردیم و طرح اولیه آن را ریختیم.
مسیری به سوی سودآوری
معرفی بیت به دنبال راهاندازی چند پلتفرم عربی دیگر اتفاق افتاد؛ از جمله پورتال وب Planetarabia.com، سایت ترجمه Ajeeb.com و پورتال Maktoob.com. هر کدام از این شرکتها از طریق صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، تامین سرمایههای خوبی کرده بودند. شرکتهایی که زمان را از دست داده بودند، نتوانستند سرمایهگذار چندانی جذب کنند که ما هم جزو آنها بودیم. کل سرمایه ما ۴۰۰ هزار دلار بود که از دوستان و خانواده قرض گرفته بودیم. من برای تامین سرمایه سازمانی، سفرهایی به نیویورک، لندن و خاورمیانه داشتم. در این سفرها با سرمایهگذاران بالقوه زیادی گفتوگو کردم که فقط یکی از آنها شرایط خود را برای تامین سرمایه ۵/ ۱ میلیون دلاری برای ما فرستاد. با اینکه گزینههای دیگری برای جذب سرمایه نداشتیم، اما میدانستم خیلی زود خودکفا خواهیم شد. همین اتفاق افتاد و ظرف ۱۸ ماه جریان نقدی ما مثبت شد. در نهایت، وقتی جهش ملموس بیت شروع شد، سرمایهگذاران جهانی به ما روی آوردند. با همه اینها بیت سهامی به کسی واگذار نکرده و کل مالکیت آن در اختیار بنیانگذاران است و این در حالی است که در تاریخچه ۱۹ ساله فعالیت شرکت، فقط یک دور تامین سرمایه داشتهایم.
تاسیس کسبوکار، کار آسانی نبود. علاوه بر اینکه مجبور بودیم خدماتمان را به شرکتهایی بفروشیم که هیچ تجربهای در رابطه با اینترنت نداشتند، گاهی با برخی مدیران منابع انسانی ارتباط برقرار میکردیم که تا به حال با کامپیوتر هم کار نکرده بودند و با وجود هزینههای بالای روشهای سنتی استخدام، وفاداری محکمی به آن داشتند. بنابراین، خودمان را ملزم کردیم که کوچکترین جزئیات دنیای دیجیتال را به مشتریان آموزش دهیم. اولین مرورگر وب را روی کامپیوترهای آنها نصب کردیم، روش اتصال به اینترنت را به مدیران منابع انسانی آموزش دادیم و رزومهها را پرینت گرفتیم و به صورت دستی به آنها دادیم تا دسترسی به خدمات ما برای آنها آسان شود.
حالا دسترسی به متقاضیان کار یک چالش دیگر بود که این بار فقط به آشنایی کم آنها با دنیای آنلاین مربوط نمیشد. متقاضیان نسبت به انتشار عمومی اطلاعات خود محتاط بودند. بنابراین، ویژگیهایی ایجاد کردیم تا آنها بتوانند بر حفظ حریم شخصی خود کنترل داشته باشند. مثلا وقتی پستهای خالی را جستوجو میکردند، میتوانستند رزومههای خود را از دید عمومی پنهان کنند و اگر به موردی برمیخوردند که نظرشان را جلب میکرد، به طور مستقیم از طریق وبسایت ما برای آن درخواست میدادند، در حالی که از دید شرکتهای دیگر پنهان و غیرقابل جستوجو بودند. این باعث میشد متقاضیان کار خودشان به طور مستقیم، کارفرمای مورد نظرشان را پیدا کنند و با آنها تماس بگیرند. از آنجا که مفهوم اقتصاد آنلاین هنوز در منطقه جا نیفتاده بود و به دلیل اینکه خیلی از کشورها هنوز قوانین حفاظتی برای شرکتهای اینترنتی وضع نکرده بودند، با موانع تازهای هم از طرف صاحبان کسبوکار و هم متقاضیان کار، مواجه شدیم. برخی شرکتها سعی میکردند دادههای ما را بدزدند.
برخی از آنها محتواهایی را در سایت میگذاشتند که ربطی به کاریابی نداشت و ارتباطات نامناسب با مشترکان برقرار میکردند. برخی افراد هم جزئیات جعلی در رزومه خود منتشر میکردند. ما در واکنش به این اتفاقها، یکسری حفاظهای امنیتی ایجاد کردیم: از متقاضیان کار خواستیم هرگونه مزاحمت یا رفتار نادرستی که مشاهده میکنند را به ما گزارش دهند و از شرکتها هم خواستیم رزومههای تقلبی یا ارتباطات آزاردهنده را به اطلاع ما برسانند. امروز، با دهها هزار شرکت ثبت شده و بیش از ۳۶ میلیون متقاضی کار، پایگاه دادهای بزرگتر از خیلی از دولتها در اختیار داریم. کسانی که اطلاعات شخصی و حرفهای خود را در سایت ما میگذارند، به ما اعتماد دارند و ما هم به حفظ حریم شخصی آنها متعهد هستیم.
فراتر از دبی
برنامه ما از ابتدا این بود که از دبی فراتر برویم و ظرف سه سال ۱۲ دفتر دیگر در ابوظبی، ریاض، کویت، امان، قاهره و لاهور باز کردیم. در آن زمان، پدرم از من میپرسید چرا یک شرکت دیجیتال باید دفاتر فیزیکی خود را توسعه دهد و در پاسخ به او گفتم، هدف ما این است که فرهنگ کاری جدیدی ایجاد کنیم که افراد را در قلب عملیات قرار میدهد؛ فرهنگی که به سطح جدیدی از خدماتدهی به مشتری نیاز دارد. برای اینکه شرکتها را در مورد ارزشی که میتوانیم در اختیارشان قرار دهیم متقاعد کنیم، باید در دسترسشان باشیم و به مدیران آموزش دهیم که بازگشت سرمایه خود را به حداکثر برسانند. ما متعهد بودیم که خدمات روزانه در اختیارشان بگذاریم. مدل ما این نبود که یک مشکل خاص را حل کنیم و بعد بگذاریم و برویم. میخواستیم روابط عمیقی با مشتری داشته باشیم که اشتغال را به طور کلی افزایش دهد. توسعه عملیات در دفاتر کاری همچنین یک مزیت استراتژیک مهم داشت: وقتی شرکتهای جهانی متوجه موفقیت ما میشدند، جای چندانی برای رقابت نداشتند. مرحله بعدی توسعه ما، تحول از یک ابزار کاریابی منطقهای به یک پلتفرم تکنولوژی جهانی بود.
یکی از سرویسهایی که در راستای این هدف ایجاد کردیم، سیستم ردیابی متقاضیان کار یا ATS بود. بیشتر شرکتها این روزها خودشان در وبسایتهایشان آگهی استخدام میدهند و نیرو جذب میکنند. سیستم ATS به آنها امکان میدهد کلیه فعالیتهای مربوط به این فرآیند را که از استقرار ملزومات شغلی و شناسایی متقاضیان احتمالی تا برنامهریزی برای مصاحبه شغلی و بررسی نتایج مصاحبه را دربرمیگیرد، اتوماتیک کرده و مدیریت بهتری روی آن داشته باشند. امروز ما سیستمهای ردیابی متقاضیان را برای صدها شرکت و دفاتر دولتی در کل خاورمیانه پیاده میکنیم. همچنین پلتفرم ارزیابی تصویری Evalufy را اضافه کردهایم تا به کمک کارفرماهایی بیاید که مورد هجوم صدها متقاضی کار برای یک پست خالی قرار میگیرند. خیلی از مدیران به ما گفتهاند که فرآیندهای حضوری یا تلفنی بررسی شرایط یک متقاضی کار برای آنها زمانبر است و اگر تعداد از یک حدی بگذرد، وقت زیادی از آنها تلف میشود. به همین دلیل، Evalufy به متقاضیان کار امکان میدهد فیلم کوتاهی از خودشان بسازند و در آن به پرسشهایی که کارفرما مطرح کرده، پاسخ دهند.
نتیجهگیری
روحیه کارآفرینی هنوز در تیم بیت قوی است و چون فرهنگ کاری ما با تمرکز بر خلاقیت و توانمندسازی شکل گرفته، به انکوباتوری برای پرورش کارآفرینان در منطقه تبدیل شدهایم. در سال ۲۰۱۰ سایت GoNabit را راهاندازی کردیم که اولین سایت معاملات روزانه در خاورمیانه و شمال آفریقا محسوب میشود. در سال ۲۰۱۲ اعضای تیم ما پلتفرم YallaMotor را توسعه دادند که مخصوص خرید و فروش خودرو است. در سال ۲۰۱۱ خواهرم که مدیر بازاریابی ما بود، شرکت را ترک کرد تا استارتآپ خودش را که یک خردهفروشی آنلاین برای محصولات مادر و کودک بود، تاسیس کند. مدیر فروشمان هم بعد از ترک شرکت، چند استارتآپ موفق در منطقه راهاندازی کرده است. در ضمن، با بهکارگیری تکنولوژی داده و هوش مصنوعی در کاریابی آنلاین، مسیرمان را در بیت گستردهتر کردهایم. در هر منطقه تحت پوشش ما، دو سوم نیروی کار رزومههای خود را در اختیار ما گذاشتهاند. در واقع تعداد کاربران ثبت شده در سایت ما، از کل جمعیت برخی کشورهای حوزه خلیج فارس بیشتر است.