اهدای نشان فیروزهای به رسول صدرعاملی
کارگردان فیلم «سال دوم دانشکدۀ من» که ۲۱ آبان ماه به دعوت جمعیت سفیر دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان، برای حضور در نشست نقد و بررسی فیلم خود به این دانشگاه آمده بود، اظهار کرد: وظیفه سینمای اجتماعی این است که نقصان و ضعف جامعه را بزرگ نشان دهد تا سریعتر اصلاح شوند چنانکه اگر گوشهای از یک ساختمان زیبا لکهای داشته باشد، کسی باید این لکه را درشت نشان بدهد تا اصلاحش کنند و آن ساختمان یکپارچه زیبا شود اما این کار به مذاق خیلیها خوش نمیآید.
صدر عاملی، «سال دوم دانشکده من» را ادامۀ تجربههای خود دانست و گفت: طی یک دهۀ گذشته، برای نوجوانان و اکنون در حوزه دانشجویان فیلم ساختهام. در واقع کارها و فعالیتهای من به دو بخش تقسیم میشوند؛ دوره اول در دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۸۰ است که منجر به ساخت فیلمهایی کاملاً دراماتیک و ملودرام شد و در این کارها به قصهپردازی تکیه شده بود.
وی افزود: یک توفیق اجباری پیش آمد و من شش سال ممنوع الفعالیت شدم و از سال ۱۳۷۲ اعلام کردند که فیلمهایتان را دوست نداریم! من در این فاصله مستندهایی اجتماعی کار کردم. شش سال کار نکردن، باعث شد تا نوع مسائل سینماییای که میخواهم کار کنم را مرور کنم و نتیجه آن فیلمهای «دختری با کفشهای کتانی»، «من ترانه ۱۵ سال دارم»، «دیشب باباتو دیدم آیدا» و فیلمهای پسازآن بود.
این کارگردان ادامه داد: «سال دوم دانشکده من»، بعضیها را عصبی میکند و دختران بر این باورند که اگر جای شخصیت داستان بودند طور دیگری رفتار میکردند اما واقعیت این است که این فیلم تلاش کرده تا داستان غریزه را مطرح کند، چیزی که ممکن است تمام افراد به شکل خاصی آن را تجربه کرده باشند.
صدر عاملی با بیان اینکه ابتدا نام «چشم عروسک» را برای «سال دوم دانشکده من» برگزیده بود، اظهار کرد: چشم عروسک، یک بیماری است که در آن انسان مثل یک عروسک میشود و هیچ حرکت و گردشی ندارد. من در این فیلم کوشیدهام تا بتوانم کمی سینمای اجتماعی را به سینمای انسانی نزدیک کنم.
صدر عاملی، با تأکید بر تلاشی که برای نشان دادن مقطعی از دوران اجتماعی در فیلمهای خود داشته تصریح کرد: «دختری با کفشهای کتانی»، «دیشب باباتو دیدم آیدا»، «گلهای داوودی» و یا «زندگی با چشمان بسته» هرکدام دورانی را مطرح کردند. تفاوت شیطنت دختر قصه «دختری با کفشهای کتانی» در دهه ۷۰ با دختر «سال دوم دانشکده من» در چیست؟ زیست دخترها با هم چقدر متفاوت است؟ چه بر سر ما و نسلها میآید که رابطهها دمدستی شدهاند و چه چیزی باعث شده که رابطههای عاشقانه به سرانجام نمیرسند؟ مگر نه اینکه دختر قصه «من ترانه ۱۵ سال دارم» برای حفظ خانواده تلاش میکرد تا با چنگ و دندان بچهاش را نگه دارد؟
وی افزود: خانوادهها، زیر یک سقف اما هرکدام تنها و در تلفنهای همراهشان هستند. با یکدیگر غذا میخورند، ظاهراً با هم صحبت میکنند و میشنوند اما آیا تمام درد دلهایشان با یکدیگر است؟ باید بپذیریم که همدلی در خانوادهها تغییر کرده و علیرغم با هم بودن، افراد از نظر ذهنی تنها شدهاند. من در این حوزه احساس خطر میکنم و میگویم باید فضای گفتوگو شکل بگیرد.
صدر عاملی خاطرنشان کرد: زنگ خطری در فیلم «دختری با کفشهای کتانی» به صدا درآمد تا بچههای ۱۴-۱۵ سالۀ سرگردانِ خیابانی دیده شوند. من در جامعهای فیلم میسازم که هر روز با واقعه جدیدی روبهرو میشوم. چرا اندکی از رابطههای خیلی صمیمی منتهی به ازدواج میشوند؟ یک یا دو دهه گذشته اینگونه نبود. امروز با این وضعیت، من باید فیلمی بسازم که دو سال دیگر نمایش داده شود و تاریخمصرف نداشته باشد و تازه بخواهد زنگ خطری را هم به صدا دربیاورد و از جامعه جلوتر باشد.
کارگردان فیلم «سال دوم دانشکده من» گفت: راز ماندگاری سینما در تنوع نگاههاست اما من روی این مسئله تأکید دارم که کاراکتر این فیلم، ذهن مخاطب نوجوان و جوان را درگیر و باب گفتوگو را باز میکند. این فیلم نمیخواست حرفهای بزرگی بزند، بلکه سعی داشت، موضوع سادهای را بهدرستی مطرح کند. اگر یک خانواده این فیلم را ببینند حتماً چند ساعت درباره آن به گفتوگو خواهند پرداخت.
صدر عاملی تصریح کرد: من فیلمسازی نیستم که صبح از خواب بیدار شوم و بخواهم فیلم بسازم. اگر سینما بخواهد منتظر من باشد که شش سال یکبار فیلم میسازم، تعطیل میشود.
وی یادآور شد: زمانی که فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» را میساختم، با همان بچهها بودم. برای ترانه مهم بود که خانواده تشکیل بدهد و آن را حفظ کند اما آیا در سال ۱۳۹۸، در دل این آشناییهای دختر و پسرها، همچنان این مسئله وجود دارد؟ متأسفانه آشناییها دمدستی، پیشپاافتاده و جنسیتیتر شده اما منجر به تشکیل یک خانواده نمیشود. این روابط قوام و انسجام پیدا نمیکند و باعث شده یک بیاعتمادی شکل بگیرد.
این کارگردان، با بیان اینکه ۳۰ سالی است فیلمهایی برای رده سنی ۱۲ تا ۲۰ سال کار میکند، تصریح کرد: تلاش دارم تا این نسل را بفهمم و احساس میکنم که امروزه بین روابط دختر و پسری، بیاعتمادی افزایشیافته و گناه این مسئله به گردن نسل جوان نیست. شرایط سیاسی و اجتماعی چنین خروجیای را موجب میشود و نمیتوان گفت ما خوبیم و جوانها بد هستند. نسل جوان در ۱۵ سال اخیر روزبهروز مدرنتر شده اما سنتها، باورها و زیستی که با خانواده خود دارد، یقه او را گرفته و این نوعی تناقض جدی است.
وی با بیان اینکه سینمای جدی و خوب، سینمایی است که مخاطب را به فکر فروببرد، گفت: سینمای خوب سینمایی است که از زیست، نحوه فکر و هدفگذاری فیلمساز و نویسندهاش برمیخیزد و «سال دوم دانشکده من» اولین فیلمی است که کارگردانی میکنم بیآنکه قصهاش را خودم نوشته باشم.
این کارگردان خاطرنشان کرد: اعتقادی به سینمای پایان باز، فیلم هنری و فیلم تجاری ندارم. سینما، سینماست و در هر ژانری که باشد یا مخاطب را شگفتزده میکند یا خیر. در واقع میخواهم بگویم راز ماندگاری سینما در تنوع آن و انواع نگاههایی است که به آن میشود اما روی این مسئله تأکید دارم که کاراکتر «سال دوم دانشکده من» ذهن مخاطب نوجوان و جوان را درگیر میکند.
صدر عاملی با تأکید بر اینکه به سفارش جامعه فیلم نمیسازد، گفت: نساختن فیلم به سفارش جامعه، به این معنی نیست که تافته جدا بافتهای باشم بلکه این سینمایی است که ۳۵ سال است تجربه میکنم و برایم سخت است که فیلمی در ژانر دیگری بسازم.
وی خود را نیز از نقد بینصیب نگذاشت و اظهار کرد: در برخی از بخشهای «سال دوم دانشکده من»، محافظهکارانه رفتار کردم و بخشی از ابهامات این فیلم شاید به علت محافظهکاری من بوده است که این مسئله به کاراکتر شخصی من بازمیگردد.
کارگردان «دختری با کفشهای کتانی» تصریح کرد: چیزی که مرا در این سن کمی خوشحال میکند، این است که اگر در آینده فیلمهایم مرور شوند، یک سند واقعی از دوران خود هستند. مردم باید اوضاع دورههای پیش از خود را بدانند. مسئله بد یا خوب بودن این دوران نیست. این نوع فیلمها، نشانگر این خواهند بود که چه دورههایی بر مردم گذشته است.
نبود فهم متقابل یا کنش ارتباطی در جامعه
احمد بخارایی، جامعهشناس حوزه جوانان نیز که در این نشست حضور داشت، گفت: مسئلهای که در فیلم «سال دوم دانشکده من» برجسته است، نبود فهم متقابل یا آن کنش ارتباطی و فهم دوسویهای است که باید در ذهن افراد وجود داشته باشد.
وی افزود: فقدان فهم متقابل، منجر به جزیره شدن و جدا بودن آدمها حتی آنهایی که همسن هستند، از یکدیگر شده و این، به خاطر این است که فضای اجتماعی ما فضایی نیست که در آن گفتگو شکل بگیرد.
این جامعهشناس گفت: «من» در همه آثار صدر عاملی برجسته است. «من ترانه ۱۵ سال دارم» اشاره به فردیتی دارد که پشت آن فریاد هویت خواهی است. هویتی که در جامعه ما بهشدت مغفول مانده است.
بخارایی ادامه داد: احساس میشود که صدر عاملی در «سال دوم دانشکده من»، مانند اثرهای قبلی خود، نگاه رئالیستی به جامعه دارد و تلاش میکند، مطلب را روان مطرح کند. مسئلهای که ظاهراً ظرف مکانی آن دانشگاه است و رفتاری که از یک دانشجو انتظار میرود؛ انتظار یک دانشجوی سال دومی که تقریباً ۲۰ سال سن دارد و باید علمآموزی را محور اصلی قرار دهد.
وی خاطرنشان کرد: صدر عاملی در فیلم اخیر خود فریاد میزند که ذهن سال دوم دانشگاهی، پیش دانشگاهی است و در ۱۵ سالگی گیرکرده است.
این جامعهشناس تأکید کرد: از نگاه جامعهشناسانه و یا روانشناسانه، این فیلم نشان میدهد که جامعه و جوانان ما در حال درجا زدن هستند. در «سال دوم دانشکده من» بین کاراکترها دیالوگ وجود نداشت و پیوسته تضادها را نشان میداد. نبود دیالوگ در هر جامعهای، اوج گسست آن است.
در پایان این نشست، بهپاس پایهگذاری سینمای اجتماعی-انسانی ایران و ۴۰ سال فعالیت در این حوزه از طرف جمعیت سفیر دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان، اولین نشان فیروزهای به رسول صدر عاملی اهدا شد.
بخش سایتخوان، صرفا بازتابدهنده اخبار رسانههای رسمی کشور است.