چرا بهرغم صلاحیت من، همکارم ترفیع گرفت؟
خیلی ناراحتم که انتخاب نشدم چون آن دو نفر حالا میتوانند کلی آموزش مدیریتی ببینند و پیشرفت کنند. من بارها تا دیروقت سر کار مانده ام. معمولا هر کس هر سوالی دارد سراغ من میآید. همیشه مشتاقانه از چالشها و تغییرات استقبال کردهام. تا حالا چنین اتفاقی برایم نیفتاده بود. نمیدانم چطور به واکنش احساسی ام غلبه کنم. متاسفانه، وقتی مدیرم این خبر را به من داد، گریه کردم. او اولین بار است که مدیر شده و به نظرم نتوانست شرایط را درست مدیریت کند. وقتی از او پرسیدم که اشکال کارم کجا بوده، گفت: «نباید روی چیزهایی که نمیتوانی تغییر دهی، تمرکز کنی.» وقتی این را شنیدم، مات و مبهوت شدم. فقط با صدای بلند گفتم که در همکارم، مهارت رهبری خاصی نمیبینم. میدانم که نباید این را میگفتم. اما بارها پیش آمده که چیزهایی که همکارم بلد نبوده به او توضیح دادم و خیلی برایم دردآور است که حالا مجبورم از او دستور بگیرم. خیلی افسردهام. حس میکنم دنیا روی سرم خراب شده. معمولا آدم شادی هستم و از صحبت با دیگران لذت میبرم اما در حال حاضر نمیتوانم به حال بدم غلبه کنم. از وقتی از ماجرا خبردار شدم، سه هفته گذشته. سعی میکنم حرفهای عمل کنم اما میترسم جو منفی ایجاد کرده باشم. میدانم که در مصاحبه، عملکرد خوبی نداشتم. یعنی تصمیمشان را بر این اساس گرفتهاند، بدون توجه به سابقه کارم؟ در مصاحبه استرس داشتم، چون یکی از مدیران ارشد حضور داشت و اولین بار بود که او را میدیدم. بیشتر سوالات را او پرسید. بعد از آنکه تصمیم قطعی شد، مدیر ارشدم یک پیام خصوصی برایم فرستاد و پیشنهاد کرد که به دنبال فرصتهای پیشرفت دیگر باشم. گفت که حمایتم میکند. پس هنوز امید هست. هنوز پیشنهادش را قبول نکردهام. هنوز نتوانستهام با آن مساله کنار بیایم.
پاسخ: دوست عزیز، دو تا احتمال وجود دارد: یا ناعادلانه تو را رد کردهاند، یا نه.
اما احتمال دوم، معنایش این نیست که تو کارت را بلد نیستی. معنایش این است که همکارانت احتمالا برای آن جایگاه مناسبتر بودهاند. فراموش نکن که کارفرما به دنبال کسی نیست که فقط بتواند آن کار را انجام دهد. آنها از بین تمام کسانی که در نظر گرفتهاند، بهترین گزینه را انتخاب میکنند. پس ممکن است فکر کنند که تو قابلیت داری اما همکارانت برای آن جایگاهها مناسبترند.
وقتی میگویی مدیریت آن یکی تیم را به کسی دادند که تجربه مدیریتی داشته، احتمال دوم قویتر میشود. کسانی که برای اولین بار مدیر میشوند، کلی طول میکشد تا کارشان را یاد بگیرند و معمولا باید کلی آموزش ببینند. کار کردن با چنین مدیری سخت است. پس منطقی است که تجربه مدیریتی همکارت را بهعنوان یک امتیاز در نظر گرفته باشند. اما در مورد جایگاه مدیریتی تیم خودتان، قضیه کمی مشکوک است چون ظاهرا تو حس میکنی از همکارت، کارمند قدرتمندتری هستی. اما امکانش هست که تیم استخدام، فاکتورهایی را در اولویت قرار داده باشند که تو از آنها خبر نداری یا برای تو در اولویت نیستند. شاید آنها به دانش، اهمیت کمتری میدهند و بیشتر به دنبال کسی بودهاند که انگیزه قوی برای انجام کارها داشته باشد (چون خودشان گفتهاند که همکارت ظاهرا با انگیزهتر است). شاید دنبال کسی بودهاند که در شناسایی و معرفی راههای بهبود عملکرد تیم، مهارت داشته باشد یا بتواند تصمیمهای سخت بگیرد یا خیلی ویژگیهای دیگر. همه این ویژگیها را یک مدیر باید داشته باشد و شاید معیارهای تو برای ارزیابی همکارت، با معیارهای آنها فرق دارد.
و البته! شاید تو هم همه اینها را داشته باشی. اما شاید همکارت این مهارتها را بیشتر تقویت کرده (یا مهارتهایش را بیشتر به تصمیمگیرندگان نشان داده). استخدام، مثل قرار دادن افراد در یک منحنی عملکرد است. تو میتوانی فوقالعاده باشی اما لزوما بهترین و مناسبترین گزینه برای آن جایگاه شغلی به نظر نرسی. هیچکدام از اینها به این معنا نیست که شکست خوردهای یا قدر تو را نمیدانند. وقتی چندین کاندیدا وجود دارد و تنها یک یا دو جایگاه، طبیعتا بعضی از کاندیداهای خوب رد خواهند شد. این یک حقیقت تلخ است اما به معنی ضعف یا نقص تو نیست. و البته، احتمال دوم هم وجود دارد: که تو را ناعادلانه رد کرده باشند. برای من که از بیرون به ماجرا نگاه میکنم سخت است که تشخیص دهم قضیه همین است. حتی شاید برای خودت هم سخت باشد مگر اینکه همکارت که حالا مدیر شده، واقعا افتضاح باشد. مدیرت این خبر را ناشیانه به تو داده. این جمله که «روی چیزهایی که نمیتوانی تغییر دهی، تمرکز نکن»، در تو این حس را ایجاد نمیکند که روی آینده سرمایهگذاری کنی. حتی اطلاعاتی نمیدهد که بدانی برای ترفیع گرفتن در آینده، چه کار باید بکنی.
او باید به تو میگفت که مسیری که باید تا ترفیع طی کنی، چه شکلی است و اگر فرصتهایی در آینده پیش آمد، برای تقویت جایگاهت چه کارهایی باید انجام دهی. اگر این حرفها را میزد، احتمالا الان اینقدر دلسرد نبودی. ناامید میشدی. بله و این طبیعی بود. اما نه تا این حد. اما یک خبر خوب که لابهلای جملههایت دیدم این است که مدیرت از تو خواسته درباره فرصتهای پیشرفت با او صحبت کنی. در این شرایط، دقیقا همین کار را باید انجام دهی. باید پیشنهادش را قبول کنی. از او بابت بازخوردهایی که میدهد تشکر کن. بگو که مشتاقی مسوولیتهای بیشتر بپذیری و از او راهنمایی بخواه و بپرس که چطور میتوانی راه ترفیع گرفتن در آینده را از همین حالا هموار کنی. اگر او هم جوابهای سربالا داد، این یک زنگ خطر است. در این صورت، اگر بخواهی به سطوح بالاتر بروی، باید شرکت را ترک کنی. اما الان زود است که به این نتیجه برسی.
ارسال نظر