دیدگاه استاد کاری در مقابل بنگاه داری در فضای استارتآپی
بدون شک این موج استارتآپی، سر آغاز و سر منشا دیگری جز ایالات متحده ندارد. البته جواب چیزی فراتر از حضور موثر نهادهای علمی، رشد فناوری، ظهور دره سیلیکون، دخالت نکردن دولت، فرهنگ نوآوری و مواردی از این دست است. این موارد اصلا و ابدا کم اهمیت نیستند، کما اینکه با صرف هزینههای کلان و اختصاص منابع گسترده، عملا هیچ کشور دیگری نتوانسته است به این موارد برای رشد اقتصاد فناور محور در قالب یک مکان متمرکز دست پیدا کند.
اما ایالات متحده یک عقبهای دارد که این پیشرفتها توانستهاند بر آن پلتفرم قرار بگیرند. در آن کشور کارآفرینی و شروع کسب و کار از ابتدای تاسیسش اهمیت بسزایی داشته است؛ البته چرایی این مساله از موضوع مطلب حاضر خارج است. اما ذکر این نکته کافی است که حتی پیشرفتهای متعدد در حوزههای زیرساخت نیز که جزو وظایف دولتها است، در آمریکا توسط بخش خصوصی برنامهریزی و اجرا شده است و اصولا کسی منتظر سیستم دولتی نیست. پیشرفتهایی از جمله، احداث خط راهآهن سراسری، اختراع هواپیما، تجاریسازی و تولید انبوه خودرو و... وقتی که تاریخ آن کشور را بررسی میکنیم، میبینیم که اتفاقا در هر مرحلهای که نهاد دولت به حوزهای ورود پیدا کرده که به نحوی رقیب بخش خصوصی شده، با قدرت تمام شکست خورده و برای مردم آن دیار روشن شده است که دولت (حتی با صرف مبالغ بسیار کلان) بنگاهدار بسیار ضعیفی است و اصولا ماموریتش این نیست.
اگر این شرایط را با کشور خودمان مقایسه کنیم، میبینیم که تجربه بنگاهداری در ایران، بهویژه بنگاهداری مدرن و شرکتی، هیچ وقت ارزش پایه برای مردم و دولتها نبوده است. حتی اگر تولید به عنوان هدفی برای رشد اقتصادی تعیین شده است، سهم دولت اگر ۱۰۰ درصد از برنامهریزی و اختصاص بودجه گرفته تا بهرهبرداری و فروش نبوده باشد، حتما اکثریت بوده است. به بیان بهتر، شرکتداری و بخش خصوصی قوی، انسجام نیافته است و بازیگر اصلی اقتصاد نبوده است.
با این تفاسیر وقتی امروز به ورود موج کارآفرینی به کشور نگاه میکنیم، هم باید خوشحال بود، هم نگران. خوشحال از این بابت که بالاخره جوانان کشورمان درک کردهاند که باید به فکر ایجاد کسبوکار ارزش پایه و فناور محور باشند و تعلل بیش از این و منتظر صلههای دولتی ماندن، چیزی جز فوت وقت و از دست دادن گوهر جوانی نیست.
اما نگران از این بابت که ما تجربه شرکت داری با تمامی ابعاد لازم آن را نداریم و با دنیای استارتآپها در پی کسب این تجربه قرار گرفتهایم و ساز و کارهای قانونی، اجتماعی، فرهنگی و تجاری نیز همگی برای پیشبرد این فضا نوپا هستند. نوپا بودن اکثر قریب به اتفاق بازیگران، ریسکها و خطرات را بسیار تشدید میکند، درحالیکه برای مثال ایالات متحده با آن تجربه و اندوخته عظیم، دنیای استارتآپی را ضمن داشتن سود بالاتر، با ریسک بسیار بیشتر نسبت به کسب و کارهای قدیمی ارزیابی میکند و عملا بازیگران، از مجموعهای از نوآوران جوان و کارآفرینان با تجربه تشکیل شده است.
در این فضا متاسفانه، جوانان نوآور و پر انرژی بهجای شرکتداری، به سمت استادکاری سوق پیدا میکنند و اکثر تلاش و دانش خود و تیمهایشان را به تولید محصول اختصاص میدهند؛ انگار استادکاری هستند که ابزاری دارند و کار کردن با آن را یاد گرفتهاند و الان منتظر هستند که مشتری از در مغازه وارد شود و شروع به ارجاع سفارشها (و البته به تعداد بسیار بالا!) کند.
این فعالان استارت آپی حتی رغبت زیادی به فرا گرفتن مباحث مربوط به کسب و کار از خودشان نشان نمیدهند. گویی که تولید محصول (فیزیکی و مجازی) بسیار مهم است و مدیریت کسب و کار به صورت عام چیزی جز این نیست. حتی برنامهریزی و تهیه طرحهای کسبوکار، محاسبات مالی و تعیین استراتژیها را در حد یک کپی ضعیف از سایر کسبوکارها انجام میدهند.
وقتی که کل این اکوسیستم، جوان است و نوپا، اتفاقا میطلبد بنیانگذاران نقشی پررنگتر ایفا کنند. نهتنها باید تولید محصول را به نحو احسن انجام دهند، بلکه باید شناخت و درک مشتریان تا عرضه محصول و دریافت بازخورد نهایی را هم انجام دهند و هم برای آنها برنامه داشته باشند. همچنین بهدلیل ضعف یا در دسترس نبودن مشاوران و مربیان مجرب، خود بنیانگذاران باید در زمینه فراگیری این دانشهای متعدد اقدام کنند، و یقین بدانند راه موفقیت در این مسیر از روش باز کردن مغازه و آچار به دست معطل ماندن نیست.
پس لازم است که تیم بنیانگذاران از جمع کردن یک هسته صرفا فنی برای تولید محصول خودداری کنند و از افرادی تشکیل شوند که دید، مطالعه یا تجربه کسبوکاری و تجاری داشته باشند و قبول کنند که ورود به بنگاهداری مدرن و شرکتی همزمان به وسیله ایدههای استارتآپی، از توان، دانش و معلومات چند نفر معدود و یکی، دو رشته دانشگاهی خارج است.
اما آیا قبل از اینکه جوانان ما از این فضا ناامید شوند، خواهیم توانست بنگاهداری شرکتی را با شور ارزشهای استارتآپی تلفیق کنیم؟ یا در سطح همان استاد کاران با ظاهری آراسته و البته آنلاین باقی خواهیم ماند؟ اینها پرسشهایی هستند که زمان ابعاد آنها را تعیین خواهد کرد.
ارسال نظر