عادتهای عجیب نویسندگان: هرمان ملویل
سلام کردن به اسب
نکته جالب این بود که در این ساعت با سر و صدای اسب و گاوی که در خانه داشت از کار دست میکشید. میگفت در این ساعت آنها غذا میخواهند و خودش هم همان موقع ناهار میخورد. او عصرها به دیدار رفقایش میرفت یا همراه مادر و خواهرش برای سورتمهسواری راهی دهکده میشد. شبها همیشه خوابآلود بود و حوصله خواندن چیزی را نداشت؛ اما گاهی کتاب هم میخواند. موقعی که مشغول نوشتن موبی دیکبود، گفته بود: اینجا در روستا، حالا که زمین را برف پوشانده، احساس بودن در دریا میکنم. صبح که برمیخیزم از پنجره به بیرون مینگرم انگاری از پنجره کشتی اقیانوس اطلس را میبینم. اتاقم شکل کابین کشتی میگیرد و شبها از خواب که میپرم زوزه باد را میشنوم و به خیالپردازی میافتم که بادبان کشتی زیادی گشاد نیست و بهتر است بروم روی پشتبام و دودکش بخاری را طنابپیچ کنم.
هرمان ملویل در سال ۱۸۱۹ در آمریکا به دنیا آمد و در سال 1891 درگذشت. آثار او در زمان حیاتش چندان مورد استقبال قرار نگرفتند و حتی رمانهایی که درباره دریا نگاشت از تعداد خوانندگانش کاست. اما سالها بعد و در دهه ۱۹۲۰ میلادی، رمان موبیدیک او یکی از برترین شاهکارهای ادبیات آمریکا و جهان شناخته شد.
ملویل در هجده سالگی ملوان شد و به همراه یک کشتی تجاری راهی بندر لیورپول در انگلیس شد. جنایتهایی که در کشتی و محلات ساحلی لیورپول دید تصورات رمانتیک او را از دریانوردی نابود کرد؛ اما چهار سال بعد بهدلیل نیافتن شغلی مناسبتر ناگزیر به دریانوردی شد. هرمان اینبار کشتی صید نهنگ آکاشنت را همراهی میکرد؛ اما شرایط زندگی در کشتی آنقدر غیرقابل تحمل بود که به همراه یکی از دوستان خود در جزایر مارکیز از کشتی فرار کرد و یک ماه در کنار قبیله آدمخوار تیپس (Typees) زندگی کرد؛ دورانی که بعدها از آن بهعنوان تجربهای لذتبخش یاد میکرد.