عضو هیاتمدیره انجمن شرکتهای صنعت پخش ایران تاکید کرد
سرمایهگذاری، الفبای گمشده پخش
رنج صنعت پخش از کمبود زیرساختها
یکی از چالشهای مهم صنعت پخش، بحث لجستیک است که این صنعت را با چالشهای متعددی در این حوزه مواجه کرده است. از نگاه شما این چالشها تا چه حد ساختاری است و تا چه اندازه به واسطه سیاستهایی که در این بخش اعمال شده، به وجود آمده است؟
لازمه تقسیمبندی این موضوع که سهم هر کدام از این بخشها چقدر است، این است که ابتدا شناسایی کنیم چه چالشهایی وجود دارد و کدام یک از آنها سهم چالشهای ساختاری است و کدام بر اساس شرایط به وجود آمده است. زیرساختهای ناکافی در حوزه حملونقل طبیعتا سهم عمدهای را دارد. امروز بزرگترین چالش ما در صنعت پخش، هزینه توزیع است. همین هزینه توزیع را وقتی در بخش لجستیک بررسی میکنیم، میبینیم که زیرساخت لازم در حوزه توزیع وجود ندارد. امروز در حوزه حملونقل ریلی، جادهای، دریایی و حتی هوایی دچار مشکل هستیم و حتی بین همین زیرساختهایی که باید وجود داشته باشد و مورد استفاده قرار بگیرد، اشتراک و هماهنگی وجود ندارد. اگر بخواهید در این صنعت از زیرساختهای ریلی و جادهای و هوایی به طور همزمان استفاده کنید؛ چنان ناهماهنگی بین این بخشها وجود دارد که این امکان را کاملا سلب میکند یا اینکه هزینه بسیار زیادی را تحمیل میکند. در شرایط موجود، از ناوگان بسیار فرسودهای در این صنعت برخورداریم و دلایل متعددی برای این اتفاق وجود دارد. چون ما عملا نمیتوانیم سرمایهگذاری لازم را در این حوزه داشته باشیم، نیاز به سرمایهگذاری خارجی داریم اما به دلیل تحریمها و قوانین موجود عملا این امکان وجود ندارد و سرمایهگذاری خارجی رخ نمیدهد. به دلیل خروجی ناکافی و نرخ بازگشت سرمایه، عملا شرکتهای داخلی و سرمایهگذاری داخلی هم چندان تمایلی به این اقدام ندارند. ما به دلیل استفاده از روشهای سنتی در صنعت پخش؛ نمیتوانیم بهرهوری لازم را داشته باشیم.
بسیاری از صاحبنظران، هزینههای بالای توزیع را ناشی از بهرهوری پایین میدانند. چرا بهرهوری در این صنعت پایین است؟
اگر بتوانیم در صنعت پخش از سیستمهای هوشمند لازم، مانند سیستم WMS انبار و سیستم GPS برای ردیابی استفاده کنیم، اگر بتوانیم از اینترنت اشیا برای مدیریت استفاده کنیم و نیز از سیستمهای متعدد وظیفهمحور برای ارزیابی عملکرد کارکنان بهره ببریم، آیا باز هم بهرهوری پایین خواهد بود؟!
دلیل اینکه از این سیستمها استفاده نمیکنیم، به تحریمها برمیگردد یا خودتحریمی؟
به طور قطع این کمبودها به تحریمها برمیگردد که ما نمیتوانیم از ارائهدهندههای بینالمللی استفاده کنیم. به طور نمونه تا چند سال پیش شرکت SAP در ایران فعال بود و چند شرکت بزرگ ما هم به سمت این سیستم رفتند و استفاده کردند، امروز حتی لایسنس آن را هم به طور رسمی ارائه نمیدهند و این ناشی از تحریمهاست. باید ببینیم که در این بخش چقدر میتوانیم سرمایهگذاری کنیم. پس قسمتی ناشی از تحریمهاست و قسمت دیگر به نیروی ناکارآمد، فاقد تخصص و آموزشندیده در این حوزه برمیگردد.
چرا یکسری کنسرسیومهای قدرتمند در رابطه با موضوع لجستیک و حملونقل، حتی به صورت سرمایهگذاری مشترک با شرکتهای همسایه شکل نمیگیرد؟
همانطور که اشاره شد، بخشی به موضوع تحریم برمیگردد که شرکتهای بینالمللی و خارجی خیلی تمایل به سرمایهگذاری در این حوزه ندارند. اخیرا یکی از شرکتهای عرب که در ایران فعالیت دارد، تمام تلاش خود را کرده که از ایران خارج شود. چون قصد دارد در بورس کشور خود عرضه شود و در آن کشور هم الزامی شده که باید عضو FATF باشد و قوانین بینالمللی را رعایت کند و شفافیت لازم را داشته باشد. بنابراین ناچار به واگذاری شده و اکنون در مرحله آخر بررسی این موضوع هستند. قوانین و مقررات ما به قدری سختگیرانه است که حتی اگر تحریم هم نبود، اثری از آن شرکتها نبود.
پس میتوانیم بگوییم که بخشی از این چالشها به تدریج و به واسطه سیاستهای داخلی به وجود آمده است؟
به طور قطع همینطور است. قوانین سیاستگذاری و سیاستهای حمایتی در داخل کشور را میتوانیم در همه صنایع ازجمله صنعت پخش اندازهگیری کنیم. امروز صنعت پخش یکی از کلیدیترین صنایع در کشور است که بالغ بر 9درصد درآمد ناخالص ملی را تشکیل میدهد. اما این صنعت چقدر از حمایت برخوردار است؟
توصیف دقیقتان از حمایت چیست؟
حتی سطح لازم از شناخت در ارتباط با این صنعت میتواند نوعی حمایت باشد. یعنی جایگاه این صنعت در اقتصاد ایران و مراکز دولتی ناشناخته است. مراکز دولتی باید شناخت لازم را از این صنعت داشته باشند که بتوانند حمایت لازم را انجام دهند.
با توجه به اینکه این چالشها را برشمردید، برگردیم به سوال اول؛ این چالشها تا چه حد ساختاری است و تا چه اندازه به واسطه سیاستهای تحمیلشده بر این بخش به وجود آمده است؟
اینکه به هر کدام از این بخشها سهمی بدهیم دشوار است. اما مهم این است که هر چقدر هر دو طرف سهم داشته باشند، میتوانند آسیب جدی به این صنعت وارد کنند. ممکن است یک لیوان را پر از آب کنید و قطره آخر که خارج از ظرفیت لیوان است، باعث میشود سرریز شود. سهم کدام بیشتر است؟ حجم بیشتر آبی که در لیوان ریختهاید یا آن قطره آخر؟ ما سهم تحریمها، سهم عدم سرمایهگذاری، سهم قوانین و مقررات را کنار میگذاریم و به این میرسیم که آیا تمرکز لازم برای تربیت نیروهای ماهر در این صنعت انجام شده است؟ آیا از تکنولوژیهای موجود در داخل کشور که برخی از شرکتهای بزرگ هم از آنها استفاده میکنند، استفاده کردهایم و در این حوزه سرمایهگذاری انجام شده است؟ هنوز روشهای ما سنتی است.
اکنون صنعت پخش هیبریدی شده است. با توجه به اینکه هوشمندی جزء ضروری و انکارناپذیر برای شرکتهای پخش است، این شرکتها تا چه اندازه از این فرصت استفاده کردهاند؟ با توجه به اینکه از روشهای سنتی استفاده میشود، با این بخش فاصله داریم؟
ابتدا باید هیبریدی شدن را تعریف کنیم. به باور من، استفاده همزمان از روشهای سنتی و روشهای هوشمند در فرآیندهای شرکتهای پخش، به نوعی «هیبرید» است. تا برسیم به اینکه هیبرید یعنی مشارکت، همکاری بین شرکتها، همکاری بین صنعت پخش با تامینکننده، توزیعکننده و تولیدکننده. اما بیاییم آن هوشمندی و هیبریدی را همزمان بررسی کنیم. ما چقدر در صنعت توزیع و لجستیک کشور از هوشمندسازی استفاده کردهایم؟ چند شرکت را کنار میگذاریم. اصلا انبارهای ما شرایط و زیرساخت لازم جهت استفاده از سیستمهای WMS را ندارند. حتی در انبارهای بزرگ دارویی ما هم این زیرساخت وجود ندارد. وقتی به این سوالات پاسخ دهیم، میرسیم به اینکه در این حوزه فقیرانه کار و فعالیت میکنیم.
آیا میتوان گفت که این مساله به ناشناخته بودن صنعت پخش برمیگردد، یا اینکه فعالان این صنعت هم تا حدود زیادی مقصرند؟
من از کدام بخش میخواهم سرمایهگذاری کنم؟ در حوزه لجستیک و توزیع، برای شرکتهای پخش چقدر صرفه اقتصادی دارد که آن را مجددا سرمایهگذاری کنند. صحبت از یک یا دودرصد سود برای کسی است که در این صنعت خیلی خوب کار میکند که طبیعتا سرمایهگذار و کارفرما نمیتواند با یک یا دودرصد سود دل به دریا بزند و مجددا سرمایهگذاری کند. یکی از بزرگترین مشکلات ما نیروی فروش و نیروهای ماهر در فروش هستند. ما همچنان از تجربه مدیرانی که بر اساس اینکه سالها در این حوزه کار کردهاند، استفاده میکنیم تا بتوانیم فرآیندهای توزیع را تعریف کنیم. از زمان مرحوم خسروشاهی تاکنون، ما کمترین تغییر را در این حوزه داشتهایم. اما همزمان برای جبران قسمتی از نبود فروشنده، که همه شرکتها درگیر این چالش هستند، چند شرکت از سفارشگیری آنلاین استفاده میکنند؟ ما این امکان را در اختیار چند مشتری عام قرار دادهایم که بتوانند درصورت نیاز به کالا از سیستم هوشمند سفارشدهی استفاده کنند؟ همین اتفاق میتواند سرآغاز یک تحول باشد. ما چقدر از هوش تجاری برای تصمیمگیریهای مهم استفاده میکنیم؟ دیتاهای فراوانی تهیه شده است. غالب شرکتهای ما بیش از 20، 30 سال در حال فعالیت هستند و دیتا تهیه کردهاند. برای نگهداری دیتاهای 10، 20 ساله نیاز به یک فضایی دارند. پس هزینهای را در حوزه سختافزار و حتی نرمافزار صرف کردهاند که این دیتاها را تهیه کنند؛ اما چه استفادهای از این دیتاها میکنیم؟ اگر قرار نباشد از هوش تجاری استفاده کنیم.
آیا سهم استفاده از این امکاناتی که برشمردید، صفر است؟
نه لزوما صفر نیست، بلکه در اکثر موارد اینطور است. شرکتهای پیشرویی هستند که در حال استفاده از این سیستمها هستند و آنها را میشناسیم و ارتباط لازم را داریم، اما تعداد آنها محدود است.
اگر قرار باشد در این صنعت تحول ایجاد کنیم و از الگوهای موفقی که در کشورهای دیگر استفاده شده، استفاده و بومیسازی کنیم؛ الگوی کدام کشور میتواند در این زمینه به ما کمک کند؟
باید ببینیم که کدام کشور با ساختار ما نزدیکتر است. امروز الگوهای اروپایی را میتوان بنچمارک (Benchmark) کرد، اما آیا میتوان در کشور اجرا کرد؟ این تعداد عامل فروشگاه برای عرضه محصولات، آیا در سایر کشورها وجود دارد؟ ما تقریبا 12 برابر ژاپن، نقاط عرضه محصولات FMCG داریم، پس نمیتوانیم مدل ژاپن را در ایران اجرا کنیم. ما تقریبا به کشورهای ترکیه و پاکستان نزدیکیم و باید الگوهای این کشورها را در ایران به کار ببندیم.
یعنی پاکستان در این حوزه از ما پیشی گرفته است؟
بله. بسیاری از آموزشهای شرکتهای بینالمللی، زمانی که در ایران فعالیت میکردند، در پاکستان برگزار میشد. حال بحث این نیست که از ما پیشی گرفته، مهم این است که روشها وجود دارد. ما نیاز به سرمایهگذاری توسط بخش دولتی و بخش خصوصی در این حوزه داریم.
یعنی دولت باید در این حوزه ورود کند؟
وزارت صنعت، معدن و تجارت، وزارت کشور، وزارت راه و شهرسازی، وزارت امور خارجه، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی، همه باید دست به دست هم بدهند و این صنعت را که یکی از صنایع کلیدی این کشور است، از این وضعیت نجات دهند.