به اضافه تحریم

وضعیت امروز ایران را در دو حوزه بورس و بانک برای موضوع تامین سرمایه چگونه می‌بینید؟

متاسفانه هر دو صنعت، چه بانکداری و چه بازار سرمایه بسیار در تامین مالی اقتصاد کشور ضعیف عمل می‌کنند. بانک‌ها باید از طریق ارائه تسهیلات، تامین مالی کنند، اما تسهیلاتی که بسیار سخت داده می‌شود. خود نهاد بانک به شدت در تنگنای مالی است و ضوابط سختگیرانه بانک مرکزی منابع آنها را برای وام‌دهی به کسب‌وکارها محدود می‌کند. به‌خصوص که بخشی از منابع مالی آنها صرف اموری می‌شود که دولت آنها را موظف کرده است؛ مانند وام ازدواج و مصارف کالای ایرانی و... . البته این نوع از تسهیلات بد نیستند اما چون دولت بر آنها فشار می‌گذارد مجبور هستند بدون وثیقه‌های کافی وام بدهند و چون بازگشت آنها طولانی‌مدت با سود کم است به شدت منابع بانک‌ها را محدود می‌کنند. بنابراین دیگر منابعی نمی‌ماند که بتواند به کسب‌وکارها اعطا کند.

به‌خصوص اگر کسب‌وکار کوچکی باشید بانک‌ها به شدت در ارائه وام خساست به خرج می‌دهند. به دلیل اینکه بنگاه کوچک و متوسط گردش مالی کمی در بانک ایجاد می‌کند، پس جذابیتش برای بانک کم است. دوم، وثیقه بانک برای آنان سنگین است. عموماً کسب‌وکارهای کوچک و متوسط ملک و وسیله برای وثیقه کردن ندارند. حالا در این میان اگر کسب‌وکار دانش‌بنیان هم باشید شرایط برایتان سخت‌تر هم خواهد بود، چون شما دارایی ثابت در حد ساختمان و چند تجهیزات هم ندارید. بانک‌ها هم نرم‌افزار و برند و دارایی نامشهود را به عنوان وثیقه قبول نمی‌کنند. مجموع اینها باعث می‌شود نظام بانکی ما در تامین کسب‌وکارها به‌ویژه کسب‌وکارهای متوسط به‌خصوص کسب‌وکارهای جدید که دارایی‌محور نیستند و داده‌محور هستند، بسیار ناتوان باشند.

آیا بازار سرمایه می‌تواند کمبودهای بانک‌ها را در تامین مالی برطرف کند؟

خیر، به جز بانک‌ها، از آن طرف بازار سرمایه نیز در تامین مالی بسیار ضعیف عمل می‌کند. تامین مالی بازار سرمایه اصطلاحاً در بازار بدهی اتفاق می‌افتد. یعنی آنجایی که اوراق منتشر می‌شود یا در عرضه اولیه سهام کسب‌وکارها. متاسفانه در هر دو مورد، بازار سرمایه به شدت ضعیف است. بازار سرمایه ما به شدت دولتی است. عمده اوراقی که عرضه می‌شود دولتی است که برای تامین کسری بودجه دولت و شهرداری‌ها عرضه می‌شود و ما به ندرت با اوراقی که بخش خصوصی ارائه می‌کند مواجه می‌شویم. یک علتش سخت‌گیری بسیار زیادی است که سازمان بورس اعمال می‌کند. این سخت‌گیری‌ها خیلی شرایط را دشوار می‌کند. دوم، می‌دانیم اگر بخواهیم اوراقی منتشر کنیم که جذاب باشد، منطقاً باید نرخ بهره آن بالاتر از نرخ تورم باشد؛ اما سازمان بورس روی این امر بسیار حساس است و اجازه نمی‌دهد. البته این در حالی است که سازمان بورس هیچ حساسیتی ندارد که نرخ بهره دولتی‌ها کم باشد. اینجا شرایط برای کسب‌وکارها سخت می‌شود. مجموعه‌ای از پیچیدگی‌های قانونی و بوروکراتیک هم شرایط را سخت‌تر از آنچه بوده کرده و کسب‌وکارها عموماً خیلی در بازار سرمایه نمی‌توانند تامین سرمایه کنند.

در بازار سرمایه هم باز کسب‌وکارهای بزرگ هستند که شاید بتوانند از طریق اوراق یا شیوه‌های دیگر در بازار بدهی تامین سرمایه انجام دهند. در این میان تکلیف کسب‌وکارهای کوچک چیست؟

کسب‌وکارهای کوچک و متوسط اساساً نقشی ندارند و دیده نمی‌شوند. البته اخیراً صندوق‌های تامین مالی گروهی شکل گرفته و به نظر می‌رسد در این زمینه رشدی دارد صورت می‌گیرد. این نوع از تامین سرمایه عمدتاً برای کسب‌وکارهای کوچک و متوسط هستند و اعدادش هم پایین است؛ اگرچه در حال رشد کردن است و به نظر می‌رسد بازار سرمایه روی خوشی به تامین مالی گروهی نشان می‌دهد. شاید تنها چیزی که در سال‌های اخیر دیدم که جدید و تحسین‌برانگیز بوده در حوزه تامین مالی همین صندوق‌ها بوده است. اخیراً می‌بینم در یکسری برنامه‌های تلویزیونی و یکی از پلت‌فرم‌های vod هم این طرح اجرا می‌شود.

یک فعال اقتصادی مثل شما چه درخواستی از بورس و بانک دارد؟

مهم‌ترین انتظار من به عنوان یک فعال اقتصادی از بازار سرمایه و نظام مالی تامین مالی است که متاسفانه در ایران خیلی سخت انجام می‌شود و طرح‌هایی که هست هم عمدتاً مربوط به کسب‌وکارهای بزرگ است که دارایی‌محور هستند. انبوهی از کسب‌وکارهای کوچک هم از جمله استارت‌آپ‌ها به آن منابع دسترسی ندارند.

نظام بانکی علاوه بر تامین مالی کارکرد دیگری هم دارد، آن هم کارکرد پرداخت است. تمام تراکنش‌های بانکی این روزها در قالب شبکه‌های پرداخت مالی انجام می‌شود. چه اشخاصی که با هم پول جابه‌جا می‌کنند، چه زمانی که به عنوان یک شخص به کسب‌وکار پولی می‌دهیم و چه زمانی که کسب‌وکارها با هم پولی ردوبدل می‌کنند، همه این اتفاقات در نظام بانکی رخ می‌دهد. نظرتان درباره شرایط ایران در این حوزه چیست؟

هر چقدر این نظام بهتر عمل کند و هزینه‌های تراکنش‌ها را کاهش دهد به سهولت فعالیت کسب‌وکارهای اقتصادی کمک می‌کند. اصطلاحاً به این فرآیند فین‌تک یا فناوری مالی می‌گویند. مهم‌ترین کارکرد فین‌تک تسهیل تراکنش‌های پرداخت بین مردم و فعالان اقتصادی است. در ایران در این حوزه از جهاتی شرایطمان بد است و از جهاتی هم خوب است. در پرداخت‌های شخص به شخص خیلی خوب هستیم. در این پرداخت‌های خرد که اصطلاحاً می‌گوییم کارت به کارت و برایمان امری رایج است عملکرد خوبی داشته‌ایم. من یادم نمی‌آید در جایی از دنیا دیده باشم پرداخت‌های آنی بدون کارمزد یا با کارمزد اندک آن طوری که در ایران وجود دارد، باشد. البته در کشورهای دیگر ریسک عدم تسویه آنی برای بررسی موضوعات مشکوک و پولشویی و... این امر را کند کرده است. چون در ایران این موضوع را خیلی جدی نمی‌گیرند. از طرفی سهولت جابه‌جایی ایجاد کرده است. از سوی دیگر حجم زیاد دستگاه‌های پوز و پایانه‌های فروش آنلاین هم در ایران زیاد است. البته هزینه‌های زیادی هم برایش شده است که در برخی موارد به نظر من ناکارآمد است، اما به‌رغم هزینه‌های نابجایی که انجام شده نهایتاً به کسب‌وکارها کمک کرده است.

اما نکته منفی که گفتم در آن عملکرد بدی داریم مشکل پرداخت‌های بین‌المللی است. درون سرزمین ایران شرایط پرداخت به کشورهای دیگر سخت است که عمده دلیلش هم به تحریم بازمی‌گردد. چه به عنوان شخص و چه شرکت بخواهید با دنیا ارتباط مالی داشته باشید هیچ‌کدام از تراکنش‌ها در نظام بانکی ایران پشتیبانی نمی‌شود. یک علت آن تحریم است و یکی دیگر به ضوابط حوزه پولشویی مربوط می‌شود. ایران کنوانسیون‌ها و نظام FATF را نپذیرفته است، از این‌رو از پرداخت‌های بین‌المللی به طور کامل حذف شده است. مردم کشورهای دنیا با کارت‌های بانکی خود در کشورهای مختلف خرید انجام می‌دهند اما متاسفانه در ایران هیچ‌کدام از آنها را نداریم. حتی کسب‌وکارهای ایرانی هم امکان داشتن یک حساب بانکی ساده در خارج از ایران را ندارند.

اثر این جزیره‌ای شدن و جداافتادگی در نظام بانکی ایران که چالش بسیار مهمی هم هست با رفع تحریم برطرف می‌شود؟

 حواسمان نیست که فقط با رفع تحریم‌ها مشکل حل نمی‌شود. اثر تحریم، کمتر از FATF است، چرا که همین الان برخی از بانک‌های چینی و آسیایی و عربی به‌رغم تحریم‌ها می‌پذیرند با ما کار کنند چون یا مراوده‌ای با آمریکا ندارند، یا کوچک هستند؛ اما می‌ترسند بر اساس ضوابط به خاطر عدم حضور ایران در FATF دچار محکومیت شوند. این شرایط باعث شده ما از دو جهت دچار محرومیت شویم. من به عنوان یک فعال اقتصادی از نظام بانکی تقاضا دارم تراکنش‌ها و انواع نظام پرداخت فرامرزی را فراهم کند. متاسفانه به نظر نمی‌آید که حالا حالاها قرار باشد از این موقعیت صفر خارج شویم. به‌خصوص که اگر روزی حتی تصمیم گرفته شود ایران عضو کنوانسیون‌های مربوطه شود و از تحریم‌ها خارج شود به دو دلیل زمان زیادی می‌برد که به شرایط عادی برسیم. دلیل اول نداشتن دانش است. آنقدر از پرداخت‌های بانکی روز دور افتاده‌ایم که دیگر دانش‌ آن را نداریم. انبوهی از استانداردهای فنی زیرساخت‌ها و پروتکل‌ها شکل گرفته که متاسفانه ما از آن عقب افتاده‌ایم. اگر خاطرتان باشد در دوران برجام بحث سوئیفت به راه افتاده بود. با اینکه دو طرف می‌گفتند که ما مشکلی نداریم عملاً سوئیفت کار نمی‌کرد. دلیل مهم آن این بود که ما دانش کار کردن در آن چهارچوب را نداشتیم و عملاً عقب افتاده بودیم. دلیل دوم بحث نیروی انسانی است. آنقدر از جهان دور افتاده‌ایم که اشخاصی که ضوابط و قوانین را در حوزه‌های فنی و حقوقی بشناسند نداریم. اگر کسی در این زمینه زمانی دانشی داشته الان منسوخ شده و دیگر آدم جدیدی هم نداریم. شکل‌گیری آدم‌های فنی، موسسه‌ها و زیرساخت‌ها بسیار زمان‌بر است.

شرایط امروز فناوری و صنعت مالی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

نظام مالی جدید جهان اساساً خارج از مرزها شکل گرفته است. اگر الان یک فعال اقتصادی در گوشه‌ای از دنیا هستید که کد سهامی دارید خیلی راحت می‌توانید با فرآیندهای آنلاین در بورس‌های مختلف احراز هویت شوید و خرید‌و‌فروش کنید. این کار در دنیای امروز خیلی پیش‌پا‌افتاده است. کسی که این کار را می‌کند دارد مهارت‌های سرمایه‌گذاری جهانی را یاد می‌گیرد و این آدم مدام خودش را با اقتصاد جهانی تطبیق می‌دهد. در ایران به دلیل جداافتادگی در همه بازارها اساساً در افق تصمیم‌گیری‌های فعالان اقتصادی این نگاه جهانی وجود ندارد. اصلاً گزینه ملموسی روی میز نیست که بخواهند به خاطر آن مهارت و دانشی یاد بگیرند. وقتی دانش ندارند اساساً ذهنشان افق جهانی را نمی‌بیند. می‌توانید از ایران خارج شوید و در آن فرآیند فعال باشید اما به عنوان یک فعال اقتصادی داخل کشور حضور در بازار بین‌المللی از افق شما خارج می‌شود. اگر الان از مردم کوچه و بازار بپرسید ویزاکارت و مسترکارت می‌خواهید احتمالاً می‌گویند خیر. اصلاً مطالبه این موضوع برایشان معنادار نیست. چون عادت کرده‌اند اگر به خارج از کشور سفر کردند دلار و یورو در کیفشان بگذارند. این وضعیتی است که در تمام حوزه‌های اقتصادی ایجاد شده است؛ مطالبه از بین رفته چون افق اقتصادی ما خیلی کوچک و محدود به ایران شده است.

گویا همین اتفاق برای کسب‌وکارهای ما افتاده است.

 بله، اگر شما یک شرکت پرداختی، یک صرافی، یک شرکت سرمایه‌گذاری هستید بدیهی است که نمی‌توانید بیش از بازار ایران کار کنید. بدیهی است که نمی‌توانید یک صرافی بین‌المللی داشته باشید که در ۱۰ کشور شعبه داشته باشد؛ نمی‌توانید استارت‌آپ فین‌تک بزنید که در کشورهای دیگر کاربر داشته باشد. به دلیل تحریم و FATF همه گزینه‌ها برای کسب‌وکارها حذف شده است. رشد خیلی از این کسب‌وکارها در کشور توجیه ندارد. بازار یک کشور برایشان کوچک است.

با این تفاسیر از منافع هوش مصنوعی هم عقب خواهیم ماند.

اگر بخواهید از هوش مصنوعی برای معامله‌گری مبتنی بر الگوریتم استفاده کنید برای بازار سرمایه ایران معنا ندارد. آنقدر بازار سرمایه ایران کم‌عمق و کوچک است که معامله‌گری بر اساس الگوریتم در آن بی‌معناست. در حالی که چیزی حدود ۹۰ درصد سرمایه‌گذاری‌ها و تراکنش‌ها در بورس‌های بزرگ دنیا به‌وسیله ماشین‌ها انجام می‌شود. همه اینها را گفتم تا تاکید کنم دور افتادن از بازار جهانی اندازه کسب‌وکار را کوچک می‌کند و دیگر بسیاری از کسب‌وکارها توجیه ندارند و رشد نمی‌کنند و از بین می‌روند. همین می‌شود که ایران با وجود آنکه دورانی کارشناسان خیلی خوب و تحصیل‌کرده‌ای داشت امروز هیچ استارت‌آپ بزرگ و فین‌تک ندارد. استارت‌آپ‌های بزرگی مثل دیجی‌کالا داریم اما بازار سرمایه جای رشد ندارد. همه چیز دم‌دستی و در حد ماکت آنچه در دنیا هست در ایران وجود دارد.