سرمقاله
حمله به منطق حریف
به تعبیری، ایران در بخشی از سیاست خارجیاش که به ایالاتمتحده مربوط میشود با «پروژه مدتدار» سروکار ندارد که تصمیم ترامپ بر آن تاثیر قاطع بگذارد، بلکه این وجه سیاست خارجی ایران، «پروسه بیمدت» و فرسایندهای است که منطق سامان دادن آن با منطق مذاکرات هستهای و تفاهمنامه برجام فرق دارد.
۲- در ادبیات دیپلماتیک جهان، گفته آشنایی هست با این مضمون که «برنده مذاکره کسی است که با دستور جلسه آمده باشد.» دستور جلسهای را که کشوری یا دیپلماتی روی میز میگذارد، حریف نمیتواند آن را در جهت نفع یکسویه خود تغییر دهد، مگر اینکه منطق آن را عوض و اصول موضوعهاش را قلب کند. دستور جلسه برجام را ایران و آمریکا ننوشتهاند و منطق و اصول موضوعه آن از دسترس هر دو کشور خارج است. این تفاهمنامه در سپهری جهانی تدوین و سپس با مشارکت ایران و آمریکا و دیگران امضا شده است. لاجرم، برجام نمیتواند موضوع کشاکش دوجانبه ایران و آمریکا باشد. دولت ترامپ با علم به این موضوع میکوشد منطق این بازی جهانی را تغییر دهد و بر آن رخت خصومت دوجانبه بپوشاند و سیمای کشاکش قدیمیتر ایران و آمریکا را قلب کند و در عین حال، برجام را قراری شکننده بنمایاند که ایران نتواند جای دقیق آن را در دکترین سیاست خارجی خود پیدا کند. سخن اخیر وزیر امور خارجه ایران که پایبندی ایران را به برجام به رفتار مشابه از سوی آمریکا مشروط کرده است، پاسخی در خور به این استراتژی تخریبی آمریکاییها و حملهای بهنگام به منطق ترامپ بود. نتیجه سخن محمدجواد ظریف چنین است: برجام فقط در قامت بینالمللی آن و با اجرای تعهدات همه اطراف توافق امکان بقا دارد. اگر یکی خلف وعده کند، تعهدات ایران هم ساقط میشود. اینجا یک میدان است و معضل چهار دههای رابطه ایران و آمریکا میدانی دیگر.
3- روسیه و چین و بخشی از اروپا، غیر از انگیزههای منفعتجویانهای که جزو سرشت سیاست بینالملل است، به این دلیل در کشاکشهای یک سال گذشته میان آمریکا و ایران، از ترامپ فاصله گرفتهاند و میگیرند که به نتایج تلاش او برای قلب خصومت تاریخی ایران و آمریکا و ضمیمه کردن این خصومت به معاهدهای بینالمللی وقوف دارند و از رویه شدن چنین پدیدهای در جهان بیمناکند. روسیه و اروپای قارهای در سال ۲۰۰۳ در دام چنین منطقی افتادند و به آمریکا در تهاجم به عراق کمک کردند. آمریکاییها که قبلا در ۱۹۹۱ (در پی حمله عراق به کویت در ۱۹۹۰)، با اتکا به مفاد منشور سازمان ملل درباره دفع خطر از امنیت جهانی، توانسته بودند ائتلافی علیه رژیم صدام حسین شکل دهند، ۱۲ سال بعد، برای حمله مجدد به عراق به رویهای که قبلا ساخته بودند، رجوع کردند و بحرانی آفریدند که هنوز دود آن به چشم جهانیان میرود. اهمال اروپا و روسیه و چین در جنگ دوم عراق و تن دادن آنها به منطق آمریکا، زخمهای حیثیتی، سیاسی، حقوقی و ایضا اخلاقی عمیقی بر پیکر این کشورها نشانده است و این روزها با بهرهگیری از آن تجربه، در برابر وسوسههای دونالد ترامپ محتاطانهتر عمل میکنند.
۴- هدفهای امنیتی عاجل ایران که قرار بود برجام محمل آن باشد، دیری است محقق شدهاند. ایران علاوهبر عبور کردن از تهدیدهای اوایل این دهه که مستقیما متوجه خودش بود، بسیاری از تهدیدهای منطقهای را نیز برطرف کرده است. در چنین فضایی، دولت آمریکا دستکم مادام که ترامپ رئیسجمهور باشد توان شکل دادن اجماع بینالمللی و اقدام موثر علیه ایران را نخواهد داشت. اما هدف ثانویه برجام که گشایش در دادوستدهای جهانی ایران بود هنوز کاملا محقق نشده است. محقق نشدن کامل این هدف، از جهاتی بهخاطر فشارهای ایالاتمتحده بر کشورها و بنگاههای اقتصادی جهان و از جهات دیگر حاصل ناکارآمدیهای اقتصاد ایران است. وجهی از این ناکارآمدی را در تراز تجاری میتوان دید که عینیترین شاخص برای ارزیابی تاثیر محدودیتهای خارجی بر اقتصاد ایران است. افزایش واردات ایران در ۶ ماه نخست امسال نشان میدهد، درها آنقدر باز و طرفهای تجاری ایران آنقدر پرشمار بودهاند که تفاضل صادرات و واردات کشور به ۵/ ۳ میلیارد دلار برسد. اینجا دیگر نمیتوان از موانع تجاری و تحریمها سخن گفت. هرچه هست یا در حوزه مقررات دولتی است یا ناکارآمدی بنگاهها در زمینه تولید و تجارت.
نتیجهگیری: برجام تا آیندهای نامعلوم شاقول تنظیم رابطه ایران با بازیگران عمده بینالمللی خواهد بود. این سند تا پا برجا باشد، ایران از عواید آن بهره میبرد؛ اما اگر هم تحریکات آمریکا موجب فروپاشی این سند شود، ایران تا همین جا به هدف اصلی خود که دفع خطر امنیتی بوده رسیده است و هدف ثانویهاش که گشایش در اقتصاد است، ریشه در خاک ایران دارد و چارهاش را که کارآمدی در تولید و تجارت است، باید همین جا جست و همین جا یافت. از کارآمدی اقتصادی کرور کرور کار بر میآید که یکی از آنها پشتیبانی از دیپلماتهای ایرانی خواهد بود به وقت حمله آنها به استراتژی رقیبان بینالمللی.
ارسال نظر