بررسی الگوهای روابط خارجی ایران عصر صفوی
از دشمنی تا صلح با عثمانی
صفویان در میانه تحولات جهانی
تشکیل و استقرار حکومت صفویان در اوایل قرن دهم هجری با دگرگونیهای چشمگیر منطقهای و جهانی همراه بود. وجود کانونهای قدرت منطقهای با ایدئولوژی رسمی تسنن و متمایز از تشیع اثنیعشری صفویان و با اهداف توسعه طلبی و گسترشجویی و تحولات صورتگرفته در جهان مانند اکتشافات جغرافیایی، کشف راههای جدید تجاری، انقلاب اقتصادی، ظهور و رشد نظام سرمایهداری غرب و پیدایش پدیده استعمار، صفویان را وارد مناسبات پیچیده منطقهای و جهانی کرد و عملا در سیاستهای جهانی درگیر شدند. بنابراین دولت نوپای صفوی باید به گونهای روابط خارجی خود را با دولتهای منطقهای و جهانی شکل میداد و در قالب آن الگوهای روابط خارجی عصر صفوی شکل گرفت. در حکومت صفویان، سیستمی با ساختار قدرتمند متمرکز سیاسی بر سرکار آمد که از باب قدرت، انتخاب و تصمیمگیری در روابط خارجی کاملا مستقل عمل میکرد و مانند دوره پیشاصفوی که ایران تحتتاثیر قدرتهای بزرگتری قرار داشت و حاشیهای از آن بهشمار میرفت، محسوب نمیشد. بر این اساس این الگوها را در سه مقطع میتوان مورد بررسی قرار داد.
دوره یکم: جنگ و صلح
این دوره از شاه اسماعیل یکم تا پایان سلطنت سلطان محمد خدابنده را شامل میشود. مناسبات خارجی صفویان در سطح منطقهای در این دوره بیشتر مبتنی بر جنگ بود و در واقع الگوی جنگ و منازعه در این زمان قالبترین الگوی مناسبات خارجی بهشمار میرفت. یکی از ویژگیهای عمده حکومت صفویان غلبه تفکر نظامیگری در نیمه اول این دوره بود. روند غلبه آنها بر مخالفان و لزوم رویارویی با دشمنان قلمروهای شرقی و غربی چنین الگویی را بر ساختار سیاسی صفویان تحمیل کرد. اگر چه شاه اسماعیل یکم برای ایجاد روابط حسنه و مسالمتآمیز و تغییر الگوی جنگ و منازعه با الگوی صلح و روابط دیپلماتیک پس از نبرد چالدران با دولت عثمانی گامهایی برداشت، اما ناموفق بود و تنها با عقد «معاهده آماسیه» با دولت عثمانی در دوره شاه طهماسب اول بود که به مدت دو دهه و نیم الگوی منطقهای جنگ و منازعه به الگوی صلح و مناسبات دیپلماتیک تبدیل شد که پیامدهای مثبت داخلی و خارجی برای ایران داشت. الگوی بینالمللی صفویان متفاوت از الگوی منطقهای آنان بود. تحولات جهانی، مناسبات جهانی را در موقعیت جدیدی قرار داد و تمامی نیروهای سیاسی را به ایفای نقش واداشت و صفویان نه تنها از این تغییر و تحولات برکنار نماندند، بلکه عملا در سیاستهای جهانی روزگار درگیر شدند. این تحولات یکی از عوامل موثر در شکلگیری الگوی روابط بینالمللی صفویان بود.
دشمنی با عثمانی و میل به گسترش تجارت سبب شد تا دولتهای اروپایی درصدد یافتن متحدانی در شرق برآیند. این دو عامل اساسی موجب گسترش روابط ایران عصر صفوی و اروپا شد. همچنین الگوی روابط بینالمللی صفویان را تشکیل داد. عامل موثر دیگر در شکلگیری روابط بینالمللی صفویان، شرایط منطقهای یعنی خصومت صفویان با همسایه قدرتمندش، دولت عثمانی بود که تهدیدی علیه صفویان و سرزمینهای ایران بود. هم صفویان هم اروپاییان برای غلبه بر دشمن مشترک به کمک یکدیگر نیاز داشتند. اتحاد سیاسی و نظامی میان صفویان و اروپاییان از دوره شاه اسماعیل یکم آغاز شد، در دوره شاه طهماسب یکم در آغاز ادامه یافت و سپس رها شد و بار دیگر در دوره سلطان محمد خدابنده از سر گرفته شد. بنابراین ایران عصر صفوی هم در منطقه و هم در سطح جهانی با اروپا رابطه برقرار کرد. در این دوره بیشتر مساله الگوی اتحاد با اروپا علیه عثمانی مطرح بود و الگوی مناسبات تجاری و بازرگانی به شکل خاص مطرح نبود و بیشتر در دوره دوم یعنی دوره شاه عباس یکم مطرح شد.
دوره دوم: تجارت و تساهل مذهبی
این دوره از زمان شاه عباس یکم آغاز میشود. زمانیکه شاه عباس یکم به حکومت رسید اوضاع خارجی صفویان همانند اوضاع داخلی آنها نامناسب بود. شاه عباس با استفاده از الگوهای جنگ، منازعه و صلح که پیش از آن طراحی شده بودند، توانست ضمن بازپسگیری سرزمینهای ایران از دولت عثمانی و ازبکان، آرامشی در مرزهای غربی و شرقی ایران پدید آورد. همچنین شاه عباس توجه ویژهای به منطقه استراتژیک خلیجفارس کرد و از این زمان این منطقه در کانون توجه صفویان قرار گرفت و به مهمترین مساله سیاست خارجی آنها مبدل شد. شاه با استفاده از همان الگوی روابط صفوی با عثمانی و ازبکان یعنی جنگ توانست مناطق متصرفی جنوبی ایران توسط پرتغالیها را پس بگیرد. شاه عباس در الگوهای روابط بینالمللی عصر صفوی نیز تحولاتی ایجاد کرد. در کنار الگوی اتحاد با اروپاییان، الگوی تجارت میان ایران و اروپا عامل مهم ارتباط میان طرفین شد. وی با ایجاد سیاستهای درست در این زمینه ایران عصر صفوی را وارد مدار اقتصاد جهانی کرد.
شاه عباس در راستای ایجاد روابط گسترده با اروپاییان، الگوی جدید از روابط را طراحی کرد و آن تسامح، تساهل مذهبی و آزادیهای مذهبی، اجتماعی و مدنی به اروپائیان ساکن در ایران بود. به نظر میرسد که در این دوره ساختار نهاد دیوانی و دینی نیز در برابر اقلیتهای دینی بهویژه مسیحیان از رویه مدارا در دولت صفوی پشتیبانی میکردند. شاه عباس همچنین الگوی جدید در روابط خارجی بهویژه در روابط با قدرتهای اروپایی در ایران بنیان نهاد و آن الگوی توازن قدرت یا موازنه قدرت بود. این الگو را نه تنها شاه عباس در طول روابط خود با اروپاییها بهویژه دولتهای پرتغال، اسپانیا، انگلستان و هلند بهکار بست، بلکه در دوره جانشینان او نیز اجرا شد. در واقع شاه عباس برای اینکه یکی از کشورهای اروپایی به تنهایی در خلیج فارس قدرت پیدا نکند و با بهره خود استقلال و حاکمیت ایران را تهدید نکند، با ایجاد رقابت میان این کشورها توانست از نفوذ و اعمال قدرت آنها جلوگیری و از اختلاف آنها به صلاح منفعت کشور استفاده کند.
دوره سوم: گردش منطقهای سیاست خارجی
این دوره از زمان شاه صفی آغاز شده و تا دوره شاه سلطان حسین پایان مییابد. این دوره ۹۷ ساله دوره تداوم تحول در الگوهای روابط خارجی منطقهای صفویان بود. دوره شاه صفوی الگوی منازعه و جنگ مهمترین مبنای صفویان در منطقه بود؛ اما پس از معاهده ذهاب، الگوی جنگ و منازعه بهعنوان الگوی مهم از روابط صفویان و همسایگان (جز استرداد قندهار توسط شاه عباس دوم و درگیریهای پراکنده با ازبکان) از سوی صفویان رها و این الگو در منطقه به الگوی صلح و روابط دیپلماتیک تبدیل شد و تا پایان دوره شاه سلطان حسین ایران دیگر درگیر جنگهای بزرگ نشد. این مهمترین تحول در الگوی روابط خارجی منطقهای صفویان بود و این دوره در حقیقت دوره تنشزدایی در روابط با همسایگان بود. الگوی جدید صلح در قبال همسایگان، به ویژه عثمانیها، در روابط صفویان با اروپاییان نیز تاثیر بسزایی گذاشت. در واقع میتوان گفت این الگو خود الگوی جدیدی را در روابط خارجی بینالمللی صفویان بنیان نهاد.
اگر تا سال ۱۰۴۹ه.ق یعنی سال عقد معاهده ذهاب، مساله عثمانی بهعنوان دشمن مشترک مبنای سیاست خارجی صفویان با اروپا را تشکیل میداد، از این زمان به بعد دیگر این مساله در تصمیمگیری سیاست خارجی ایران چندان پر اهمیت نبود و از این دوره تا سال سقوط اصفهان استراتژی جدیدی به نام بیطرفی بهعنوان الگویی مهم در روابط خارجی بینالمللی ایران شکل گرفت که طی آن دولت صفویه به هیچ یک از پیشنهادهای دولتهای اروپایی درگیر جنگ با دولت عثمانی مبنی بر اتحاد سیاسی و نظامی با ایران پاسخ مثبت نداد. این الگوی جدید مهمترین الگوی صفویان در روابط خارجی بینالمللی بود که تا پایان دوره سلطنت شاه سلطان حسین ادامه پیدا کرد. بنابراین بر این اساس الگوهای حکومت صفوی در امر سیاست خارجی شامل طیفی از جنگ و منازعه، صلح و روابط دیپلماتیک، اتحاد و ائتلاف، بیطرفی، موازنه قدرت، تجارت و تساهل و تسامح مذهبی میشد.
ارسال نظر