نگاهی به تداوم تاریخی مذاکره در ایران
دیپلماسی تاریخمند
دورههای دیپلماسی ایرانی
پرسش من در این پژوهش این است که آیا دولتهای ایرانی متقدم اساسا چیزی به نام ساختار و اصول دیپلماتیک داشتند یا خیر؟ چرا که عمدتا در منابع اینگونه بیان میشود که دیپلماسی ما از دوره قاجار شروع میشود و دیپلماسی اصولا یک علم جدید است. با این همه من بر این باور هستم که از زمانیکه دولتها با هم گفتوگو داشتهاند نوعی از دیپلماسی نیز وجود داشته است. هرچند که ممکن است این دیپلماسی جنبه آکادمیک نداشته باشد. به باور من، کشور ما در دیپلماسی سه دوره مشخص را پشت سر گذاشته است. یکی دوران پیش از اسلام، یعنی زمانیکه دولتهای بزرگ و امپراتوری در چارچوب کشور ایران با بیگانگان وارد گفتوگو میشدند.
در دوره اسلامی ما دو دوره دیپلماسی داریم یکی از ظهور اسلام و ورود آن به ایران تا زمان تشکیل حکومت ایلخانی و دوم از دوره ایلخانی به بعد که به باور من در هر سه دوره گفتوگوی ما با جهان بهعنوان یک دولت ایرانی است. اگرچه در دوران میانه یعنی در زمان خلافت اسلامی ما در چارچوب دارالاسلام با خارج گفتوگو میکردیم اما این به معنای فقدان دولت ایرانی نیست و باید گفت که دولت مستقر در ایران طی این زمان دولت ایرانی بوده است. هرچند که حاکم آن مغول یا ترک باشد چراکه ساختار، فرهنگ و زبان دولت در این دوران ایرانی است حتی اگر در ادواری بر بخشی از ایران حکومت کند. مانند دولت سلجوقی و غزنوی که در کنار هم در حال حکومت هستند و حتی اگر این دو درون سرزمین ایران با یکدیگر ارتباط برقرار کنند باز هم نوعی از مناسبات دیپلماتیک میان آنها در جریان است. چون نوعی ساختار دیپلماتیک بر رفتار آنها حکمفرما است.
برهه سوم یعنی از دوره ایلخانان به بعد بسیار قابل اهمیت است چراکه دیگر دولت کاملا ایرانی است و در چارچوب سرزمین ایران و نه خلافت عباسی قرار دارد. اگرچه دولتهای پیش از ایلخانی نیز دولت ایرانی هستند و زمانی که به اصول آنان توجه کنیم، کاملا اصول ایرانشهری در آنها حاکم است. در رابطه با ادبیات، سبک آنها در امتداد ادبیات ایران است. این امر زمانی روشنتر میشود که شاهد هستیم، انوری، شاعر دربار سلجوقی این مملکت را «ایران» مینامد و زمانیکه قرار است از حاکم ماوراءالنهر دعوت کند، وی را بهعنوان حاکم توران برای حضور در ایران دعوت میکند یا بهعنوان نمونه نظامی گنجوی در شعر خود میگوید: «همه عالم تن است و ایران دل»، با این همه حکومت ایلخانان یک اتفاق بزرگ است. مساله آنها این است که ما در یک دورهای با یک حالت انفجاری و بزرگ «سرزمین ایران» را بار دیگر در چارچوب یک دولت به نام ایران متبلور میکنیم. حتی برای نخستینبار اعراب پیرامون ما مانند دولت ممالیک از ما به نام الفرس یاد نمیکنند بلکه ایرانی میگویند. این امر حتی در دولت صفویه هم اتفاق نیفتاده است. همچنین کتاب «مسالک الابصار فی ممالک الامصار» را که مطالعه کنیم، با آنکه متن کتاب عربی است از «ایران زمین» سخن به میان آورده است و از مردم ایران بهعنوان «ایرانیین» یاد میکند.
آداب دیپلماتیک در تاریخ ایران
در دوره مورد بحث ما سفیر بهعنوان «رسول» شناخته میشود و در همهجا از این عنوان استفاده میشود که درجهبندی هم دارد و از فرستاده رسمی به دربار شاهان دیگر که ممکن بود چند سال ماموریت وی به طول بینجامد تا پیک ساده را شامل میشد. پیش از اسلام ما رسول را «فرسته» میگفتیم که به این لغت امروزه کمتر توجه شده است. در همین زمان باستان برای سفرا ویژگیهایی تعریف شده و حتی لباسهای آنها مشخص شده است.
این شخص، ندیم سلطان و نزدیک به او بود و معمولا به وی اعتماد کاملی وجود داشت. همچنین در هیات سفارت یک قاضی نیز حضور داشت که کارکرد آن شبیه آنچه امروزه وکلا انجام میدهند، بوده است و در مذاکرات به مسائل حقوقی نظر داشت. سفیر با طمطراق ویژهای پذیرفته میشد. شهر را آذین میبستند و مردم به استقبال او میرفتند و تا دربار شاهی وی را مشایعت میکردند. در دربار تمام اقداماتی که ممکن بود قدرت نظامی و مالی کشور را به رخ بکشند را بهکار میبردند. بیهقی در کتاب خود میگوید: «زمانیکه رسول خلیفه به دربار سلطان مسعود غزنوی آمد، از تشریفات دربار غزنوی حیران شد.»
عهدنامه بستن نیز آیین خاص خودش را داشت و ممکن بود چندین سال به طول بینجامد. به این ترتیب این عجیب نیست که در دوران اخیر بر سر موضوعات مختلف چند سال مذاکرات مفصل صورت میگیرد و این امر سابقه طولانی داشته، چنانکه بیهقی اشاره میکند که فلان «سفیر ما سه سال در دربار قراختائیان ماند تا کاری به سامان بازگشت.» عهدنامه باید حتما به زبان سلطان مقصد نوشته شود و بعد از بازگشت سفیر سلطان مقصد نیز باید اعزام میشد و در دربار مبدا نیز سلطان باید به آن سوگند میخورد و کلمه به کلمه پیماننامه را بر زبان میراند. حتی برای جزئیترین امور پیشبینیهایی صورت گرفته بود. ما منصبی در دوره غزنوی داریم بهعنوان «رسولدار» که کار این شخص آن بود که زمان ورود سفیر او را تحویل میگرفت و تا زمان بازگشت تمام هزینههای سفیر، محل اسکان وی و پذیرایی از او بر عهده این فرد بود و برعکس زمانیکه سفیری قصد حرکت به کشور دیگر داشت هم رسولدار او را تجهیز میکرد. به این ترتیب نمیتوان گفت که ما پیش از دوران مدرن فاقد دیپلماسی بودیم. جناب صلاحالدین المنجد، مصحح کتاب «سفیران» اصول سفارتهای قدیم را با سفارتهای جدید تطبیق داده و بسیاری از امور را در گذشته و امروز یکسان یافته و حتی پروتکلهای جدید را با اصول قدیمی مقایسه کرده است که موید همین دیدگاه در زمینه امتداد دیپلماسی از گذشته دور تا به امروز است.
ارسال نظر