استاد بازی‌‌ها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانه‌‌ای

مایر به‌شدت این پیشنهاد را رد کرد و اصرار داشت که اصلا هیچ اشاره‌ای به مشارکت فلسطینی‌ها صورت نگیرد و به اسرائیل حق وتو بر هر شرکت‌کننده‌ دیگری داده شود. در نظر گرفتن امتیازات سرزمینی به مصر، سوریه و اردن برای مایر به‌اندازه‌ی کافی دشوار بود؛ اما گنجاندن فلسطینی‌ها در کنفرانس به‌وضوح نشان می‌دهد که آنها نیز بخشی از سرزمین را به‌دست خواهند آورد. این دری بود که مایر مصمم بود، باز نکند. خوشبختانه، سفیر شوروی در مصر، یعنی «ولادیمیر وینوگرادوف»- که کیسینجر او را چیزی شبیه به یک ابله می‌دانست- موفق شد فهمی را متقاعد کند که زبان پیشنهادی خود را تعدیل و موضوع مشارکت فلسطین را به یک «مساله» بازگرداند و نظارت سازمان ملل را به «تشکیل» کنفرانس محدود کند تا شرکت در آن. شرط کیسینجر مبنی بر اینکه نقشی در کنفرانس به اتحاد جماهیر شوروی بدهد که همکاری این کشور را جلب کند، نتیجه داد. مایر همچنین تصریح کرد که اسرائیل تنها در صورتی با سوری‌ها بر سر میز کنفرانس می‌نشیند که قبل از برگزاری این نشست، اسرای جنگی مبادله شده باشد یا حداقل فهرستی از آنها مبادله شده باشد. سیسکو برای کاهش نگرانی‌های اسرائیل درباره این مسائل و موضوعات دیگر، با دینیتز روی پیش‌نویس تفاهم‌نامه بین ایالات‌متحده و اسرائیل کار کرده بود، چهارده تضمین جداگانه وجود داشت.

اما نه تضمین‌ها و نه زبان دعوت برای مایر قابل‌قبول نبود. در ۱۳دسامبر، او [مایر] یادداشتی شفاهی برای کیسینجر فرستاد و توضیح داد که نمی‌تواند تغییرات در دعوت‌نامه را بپذیرد. او [مایر] مودبانه اضافه کرد که «درحالی‌که قبلا کارهای انجام‌شده را پذیرفته بود، این‌بار نمی‌تواند این کار را انجام دهد.» مایر که هنوز از آخرین تجربه‌اش درباره آنچه معتقد بود تبانی کیسینجر با مسکو بود رنج می‌برد، نمی‌خواست از یک سوراخ دو بار گزیده شود. کیسینجر هم که آزرده بود با درخواست از نیکسون برای نوشتن نامه‌ای به مایر که با تهدیدی غیرقابل‌انکار به پایان رسید، به این رویکرد پاسخ داد: «می‌خواهم با کمال ادب به شما بگویم که اگر اسرائیل اکنون تصمیم مساعدی برای مشارکت اتخاذ نکند... نمی‌توانم حمایتی را که من به‌طور مداوم در راستای منافع متقابلمان از دولت شما انجام داده‌ام، توجیه کنم... از شما می‌خواهم که پاسخ مساعد خود را به‌فوریت ارسال کنید.»

این هرگز ایده‌ خوبی نیست که با رئیس‌جمهور آمریکا طوری رفتار کنیم که توسط یک رهبر خارجی طرد شود. اگر آن رهبر این درخواست را رد کند، رئیس‌جمهور با «انتخاب اضطراری» یا «انتخاب هابسون» برای تسلیم شدن روبه‌رو می‌شود که در این صورت او یا مانند ببر کاغذی به نظر می‌رسد یا تهدید را تشدید و درگیری ایجاد می‌کند. این امر به‌ویژه درباره نیکسون، اکنون‌که توانایی‌اش برای اعمال قدرت مورد مناقشه‌ جدی قرار گرفته بود، صادق بود. ازآنجاکه دیپلماسی کیسینجر به این بستگی داشت که بتواند اسرائیل را نجات دهد، ایجاد بحران بر سر یک موضوع جزئی یک اشتباه بود. خوشبختانه مایر ترجیح داد به نامه‌ نیکسون پاسخ ندهد. در عوض، او [مایر] به دینیتز دستور داد که تا زمانی که کیسینجر در مسیر خاورمیانه است تا احساسات واقعی رئیس‌جمهور را بررسی کند، به دنبال هیگ بگردد.

به گفته‌ دینیتز، هیگ محتاط بود و به دینیتز توصیه کرد که با اسکوکرافت تعامل کند، اما اگر مشکلی پیش آمد، باید مستقیما در تماس باشد. تاکتیک موردعلاقه‌ کیسینجر درباره کانال پشت پرده علیه او به کار گرفته‌شده بود. مایر نیز مانند فهمی می‌توانست این بازی را انجام دهد. آنها تنها کسان نبودند. دخالت دادن رئیس‌جمهور در این لحظه‌ آسیب‌پذیری، اصرار او [رئیس‌جمهور] را برای مشارکت در فعالیت‌های صلح‌آمیز خود، بدون مشورت با وزیر امور خارجه‌اش، برانگیخت. در ۱۳دسامبر، زمانی که کیسینجر در خاورمیانه بود، نیکسون به‌تنهایی با دوبرینین در واشنگتن ملاقات کرد. هنگامی‌که کیسینجر بعدازظهر همان روز به این مساله [ملاقات مذکور] پی برد، یک تلگراف خشمگینانه و احساسی به اسکوکرافت فرستاد و استدلال کرد که این ملاقات او [کیسینجر] را در حساس‌ترین لحظه در موقعیتی غیرممکن قرار داده است: «کوچک‌ترین اشتباه محاسباتی - کمترین لغزش - مساوی است با درگیر شدن ما در یک شکست بزرگ سیاست خارجی در شدیدترین نوعش.» او [کیسینجر] می‌خواست بداند که نیکسون به دوبرینین چه گفته است.

کیسینجر به اسکوکرافت هشدار داد: «از شما می‌خواهم که جدیت این پیام را دست‌کم نگیرید.» هیگ از نیکسون خواست تا توضیحاتی درباره این جلسه ارائه دهد؛ اما رئیس‌جمهور او را گول زد و گفت که او فقط همکاری ایالات‌متحده و شوروی را تشویق می‌کند و از مسکو درخواست کرده است تا درباره موضوع اسرای جنگی روی سوریه نفوذ خود را اعمال کند. چیزی که کیسینجر در آن زمان متوجه نشد این بود که رئیس‌جمهور به دوبرینین درباره‌ اسرائیل و یهودیان به‌شدت تاخته بود. به گفته‌ دوبرینین، نیکسون آنها [یهودیان] را این‌گونه به تصویر کشید که گویی خود را وقف این کرده‌اند که مانع هرگونه بهبودی در روابط شوروی و آمریکا شوند. او مدعی شد که لابی یهودی ناسازگاری اسرائیل را تشویق می‌کند؛ درحالی‌که رسانه‌های آمریکایی «که اساسا توسط همان محافل یهودی اداره می‌شوند»، کارزار خصمانه‌ای را علیه او ترتیب می‌دهند. نیکسون درباره کیسینجر نیز کم‌لطفی کرد.

رئیس‌جمهور با اذعان به اینکه ریشه‌های یهودی کیسینجر او را در برابر انتقادات این گروه کمتر آسیب‌پذیرتر می‌کند، به دوبرینین گفت که غرایز کیسینجر «به‌شدت در جهت ارضای احساسات ملی‌گرایانه‌ اسرائیل بود.» کیسینجر بین رئیس‌جمهوری که معتقد بود بیش‌ازحد به اسرائیل نزدیک است و نخست‌وزیر اسرائیل که فکر می‌کرد به‌اندازه‌ کافی نزدیک نیست، گرفتار شده بود.