سیاستگذاری خارجی و سیاستگذاری داخلی وابستگی متقابل به یکدیگر دارند، اثرگذاری و اثرپذیری فراگیر بر یکدیگر دارند. چگونگی بهره‌گیری حکمرانی و سیاستگذاران ارشد سبب اثرگذاری هر کدام از این دو محور سیاستگذاری بر دیگری می‌شود.بسیاری از سیاستگذاران تلاش دارند تا برای انحراف افکار عمومی و گریز از فشارهای داخلی به سیاستگذاری خارجی متوسل شده و در سیاست خارجی و روابط بین‌المللی خود به اقدامات خاص و تنش‌آفرین دست بزنند. این رویکرد در جهان نمونه‌های بسیاری دارد؛ آن‌گونه که «هنری چهارم» به پسرش «هنری پنجم» (پادشاهان انگلستان) توصیه می‌کند: «مسائل داخلی‌اش را همچون یک پادشاه با مشغول کردن ذهن‌های گیج به منازعات خارجی حل کند.»

بهره‌گیری از مسائل داخلی برای حل مشکلات خارجی و برعکس بهره‌گیری از مسائل خارجی برای حل مشکلات داخلی را می‌توان رویکردی اثربخش و کارآمد در سیاستگذاری عمومی برشمرد که بر مبنای شرایط، مورد توجه و اجرای حکمرانان و سیاستگذاران قرار می‌گیرد. شهروندان و تحلیلگران در بسیاری موارد با نوعی سرگردانی و خوش‌خیالی در تحلیل و تفسیر رویکردهای سیاستگذاری داخلی و خارجی روبه‌رو شده و برنامه‌ و تحلیل خود را بر اساس چنین برداشت‌ها و تفسیرهای اشتباه، طراحی و اجرا می‌کنند. احیای روابط ایران و عربستان بعد از هفت سال تنش و نبرد نیابتی فراگیر در سراسر منطقه، ضربه‌ای سخت به اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی وارد کرده و مدعیان رهبران اعتراضات و آشوب‌های۱۴۰۱ ایران را دچار یک سکته انگاره‌ای و سیاستی سنگین کرد.

سیاستگذاری خارجی ایران در احیای روابط با عربستان و سایر دولت‌های عربی منطقه را می‌توان حمله پیش‌دستانه یا پیش‌گیرانه به اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی قلمداد کرد که از سوی دو طرف این سیاست تعامل یعنی ایران و اعراب اجرایی شده است. برخی مولفه‌های این سیاستگذاری را می‌توان چنین برشمرد:

یکم - فروپاشی انگاره دشمنی دائمی و جنگ ایران و عربستان: دشمنی عربستان و سایر کشورهای عرب منطقه مانند بحرین، امارات متحده عربی و تلاش این کشورهای عربی برای تضعیف و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی در قالب یک دشمنی مطلق و دائمی را می‌توان انگاره اصلی رهبران اعتراضات و آشوب‌های۱۴۰۱ و همچنین اپوزیسیون خارج‌نشین ایران محسوب کرد که با واقعیت دنیای سیاست، چندان سازگاری نداشت.

 انگاره رهبران اعتراض و آشوب۱۴۰۱ ایران که حمایت‌های رسانه‌ای، مالی، سیاسی و بلکه لجستیکی و نظامی عربستان را از خود و اهدافشان قطعی می‌دانستند، به ناگاه در اوج حملات خود به نظام جمهوری اسلامی و حمایت از عربستان بعد از سفر «شی جین‌پینگ» رئیس‌جمهور چین به عربستان، با شوک بزرگ احیای روابط ایران و عربستان آن‌هم با وساطت چین دچار لرزش و فروپاشی شد.

فروپاشی انگاره دشمنی مطلق و دائمی عربستان و سایر کشورهای عربی با ایران تا حد نهایی آن یعنی جنگ و تهاجم نظامی دو طرف به یکدیگر و دخالت غرب در حمایت از اعراب علیه ایران، همان‌گونه که سیاستگذاران و حکمرانی اسرائیل را نگران و سرگردان کرد، فرصت‌طلبانی را که ادعای رهبری اعتراض و آشوب‌های داخلی ایران در ۱۴۰۱ داشتند نیز دچار سکته فکری و سیاستی کرد.

برخی بخش‌های اپوزیسیون خارج‌نشین و معترضان داخلی که ادعای رهبری این جریان‌های اعتراضی را دارند و طی سال‌های پیشین به‌شدت از سوی دولت عربستان و برخی دیگر دولت‌های عرب مورد حمایت مالی و رسانه‌ای بودند و برای تقابل نهایی، جنگ و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی برنامه‌ریزی و تقویم‌سازی کرده بودند، با برقراری تعامل میان ایران و اعراب و احیای روابط ایران و عربستان، چنان ضربه سنگینی دریافت کردند که حتی قادر به اظهارنظر در این زمینه نیز نیستند.

دوم - حفظ نظام جمهوری اسلامی بهتر از نظام ناشناخته اپوزیسیون: یکی دیگر از مولفه‌های حمله پیش‌دستانه نظام جمهوری اسلامی به اپوزیسیون به‌ویژه مدعیان رهبری آن در داخل و خارج از کشور را می‌توان اقناع بازیگران منطقه‌ای به‌خصوص اعراب در سودمندی حفظ نظام جمهوری اسلامی یا عدم تلاش برای فروپاشی نظام موجود دانست.

 معترضان به‌خصوص رهبران اپوزیسیون که حساب ویژه‌ای روی عربستان باز کرده و رهبری عربستان بر ائتلاف اعراب ضد ایران را برگ برنده خود برای تضعیف و در نهایت جنگ و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران از سوی اعراب و غرب می‌پنداشتند، به علت ضعف دانش سیاسی و بی‌خبری از مناسبات قدرت منطقه‌ای و جهانی، از درک این اصل که حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب یک رقیب، بهتر و سودمندتر از یک نظام ناشناس جدید برای عربستان و اعراب است، غافل شدند.

دولت‌های عربی به‌ویژه عربستان که از پیامدهای خسارت‌بار و ویرانگر بهار عربی برای سایر کشورهای عربی آگاه هستند و خود نیز درگیر همین پیامدها در بحرین، سوریه، یمن، لیبی، سودان و...هستند، از ظهور یک تحول سیاسی و اجتماعی که پیامدهای ژئوپلیتیک ناشناخته و خطرناکی نیز خواهد داشت، هراس دارند و اجتناب می‌کنند.

دولت‌های عربی از رویکردهایی که از الگوی بهار عربی یک دهه اخیر پیروی کرده و همپوشانی داشته باشند، به‌شدت هراس دارند؛ زیرا می‌دانند که این‌گونه تحولات حتی در نوع ایرانی و فارسی آن نیز در نهایت به درون ساختار سیاسی و اجتماعی کشورهای عربی نفوذ کرده، اصل بقای دولت‌های عربی را تهدید و بلکه آنان را نیز سرنگون می‌کند.

بنابراین عربستان و سایر کشورهای عربی در یک دوراندیشی و با توجه به درس‌های عبرت‌آموز بهار عربی، بهتر دانستند با نظام جمهوری اسلامی و یک ایران یکپارچه رقابت داشته باشند تا با یک نظام جدید ناشناخته و سخت متزلزل در آینده.با فرآیند احیای روابط ایران و اعراب، بیشترین منافع نصیب کشورهای عربی مانند عربستان، بحرین و امارات متحده می‌شود که از دولت‌های اقتدارگرای موروثی برخوردارند ولی تحولات ایران و می‌تواند این رژیم‌های خانوادگی و موروثی را سرنگون کند.

سیاستگذاری خارجی دولت‌های آسیای جنوب غربی که تابع سیاست داخلی و روند تحولات بین‌المللی این بازیگران است، طی یک سال اخیر با چرخش بزرگ مواجه شده، دشمنان سرسخت در مسیر برقراری روابط و تعامل مسالمت‌آمیز قرار گرفته و راه دوستی و برادری پیش گرفته‌اند. مهم‌ترین مولفه چنین چرخش و تغییر سیاست خارجی و روابط بین‌المللی در منطقه را می‌توان هراس دولت‌ها از ظهور و فراگیری اعتراض و آشوب ایران و سرایت این چرخه اعتراض و شورش به سایر کشورهای منطقه دانست.

هراس حاکمان کشورهای منطقه به‌خصوص عربستان و ترکیه از فراگیری اعتراضات ایران۱۴۰۱، سبب سکوت نسبی این دولت‌ها در مسائل داخلی ایران در نیمه دوم۱۴۰۱ شده و در پشت‌پرده به مذاکرات برای برقراری روابط میان ایران و اعراب به رهبری عربستان، در محور دیگر ترکیه و سوریه منجر شد. در واقع می‌توان گفت سیاست خارجی ایران از اعتراضات و شورش‌های ۱۴۰۱ مزایایی نیز داشته است، همان‌گونه که «جورجو آگامبن Giorgio Agamben» فیلسوف ایتالیایی می‌‌نویسد: «همه توطئه‌ها در عمل به نفع نظم تاسیس شده موجودند.»

بسیاری از تحلیل‌های چند ماه اخیر بر نقش و نفوذ چین در احیای روابط میان ایران و اعراب و نیز سایر روندهای صلح منطقه، تاکید دارند؛ اما می‌توان به صراحت گفت که خود دولت‌های ایران، عربستان، ترکیه، امارات متحده و... به خوبی آگاه شده‌اند که اصل بقای حکمرانی آنان در خطر است و نیازمند تغییر سریع سیاستگذاری عمومی خود به‌ویژه سیاست خارجی و بهبود روابط هستند. تحولات مثبت در روابط بین‌الملل منطقه به‌خصوص میان ایران عربستان، بیش از آنکه پیامد نفوذ چین در منطقه باشد، پیامد هراس بزرگ عربستان و سایر دولت‌های عربی از تقویت اعتراض و شورش در ایران و سرایت آن به کشورهای عربی و سرنگونی دولت‌های عربی است. از سوی دیگر ترس دولت‌های منطقه از ماهیت و شکل ناشناخته و رازآلود نظام جایگزین در ایران است.چنین مولفه‌ها و شرایطی در نهایت به افزایش هراس دولت‌های عربی به‌ویژه عربستان منجر شد و آگاهی آنان از پیامدهای خسارت‌بار اعتراضات و شورش‌ها در ایران برای خودشان، موجب پایان نسبی حمایت از اپوزیسیون ایران و عدم حمایت از ادامه اعتراضات و شورش‌های ۱۴۰۱ ایران شد.