نگاه دیگران-بخش صدوسیویکم
استاد بازیها: هنری کیسینجر و هنر دیپلماسی خاورمیانهای
کیسینجر پیشنهاد کرد: «ما باید درباره استراتژی ماه آینده بحث کنیم.» او در پایان گفت: «این تنها راهی است که میخواهیم با هم زنده بمانیم...[با] نشان دادن یک موقعیت پیچیده که چنین به نظر میرسد که گویی ما آن را اداره میکنیم» که چنین به نظر میرسید که گویی آنها مثل «ریک بلین» و «کاپینا رینو» در صحنه آخر «کازابلانکا» نزدیک هستند. دایان دوباره گفت که این به کیسینجر بستگی دارد؛ اسرائیل زمانی که او [کیسینجر] آماده حرکت باشد، آماده است. کیسینجر از او [دایان] خواست تا بعدازظهر برگردد. دایان پس از ملاقات با کلمنتز در پنتاگون - جایی که به او گفتهشده بود که وزارت دفاع مشکلی در انجام و اجرای درخواستهای تسلیحاتی اسرائیل ندارد- بازگشت. کیسینجر از کلمنتز خواسته بود که این خط را حفظ کند تا بتواند «برای آزاد کردن برخی چیزها» اعتباری بهدست آورد اما کلمنتز، مانند شلزینگر، مایل نبود که بهعنوان پلیس بد معرفی شود.
در عوض، در ملاقات با دایان، او انگشت خود را به سمت کیسینجر گرفت و مدعی شد که این یک «تصمیم سیاسی» بوده است. کیسینجر در یک ترفند ماهرانه، با اسکوکرافت در مقابل دایان تماس گرفت و به او دستور داد که به کلمنتز بگوید «تنها راه برای پیشرفت سیاسی افزایش محمولههایمان برای تضمین امنیت [اسرائیل] است.» دایان با تاکتیکی که برای کیسینجر آشنا بود، متقابلا پاسخ داد: او موضع دولت و سپس دیدگاه «شخصی» خود را ارائه کرد. بهطور رسمی، اسرائیل مایل بود در ازای تعهد مصر به حفظ آتشبس، از جمله در باب المندب، پیشنهاد عقبنشینی یک کیلومتری از کرانه باختری را ارائه کند. اما او [دایان] میخواست در ذهن کیسینجر ایدهای درباره مفهوم بزرگتر جدایی ایجاد کند.
او [دایان] روایت خود از یک روند مرحلهای را توضیح داد: برای شروع، جداسازی کوچک نیروها برای تثبیت آتشبس؛ یک توافق بزرگتر جدایی با حضور سازمان ملل بهعنوان حائل و مناطق غیرنظامیشده برای دنبال کردن برنامه و سپس یک معاهده صلح نهایی. دایان بهاندازه کیسینجر درباره رسیدن به مرحله سوم بدبین بود؛ زیرا باید با مساله فلسطین و بیتالمقدس سروکار داشته باشد اما دایان میخواست کیسینجر بفهمد که خروج اسرائیل از کانال مستلزم بازی کردن «با بهترین کارتمان» است. بنابراین اسرائیل باید چیزی برای خود بهدست میآورد که ارزشش را داشته باشد، «مثل اطمینان از اینکه دیگر جنگی وجود نخواهد داشت.»
کیسینجر بدون اطلاع از خصومت دایان نسبت به ایدههای جدایی یاریو، با استناد به آنچه اکنون «طرح یاریو» برای سه منطقه میخواند، پاسخ داد و گفت که میتوان همین کار را در جبهه سوریه انجام داد. دایان اصرار کرد: «اگر به عقب برگردیم و طرح یاریو را بپذیریم، آنها [مصریها] حاضرند چه چیزی بدهند؟» دایان از او خواست تا پی ببرد و همچنین آزمایش کند که آیا سادات مایل به امضای صلح جداگانه بدون سوریه و اردن است یا خیر؟ اگر پاسخ منفی بود - که او چنین انتظار داشت - در این صورت یک توافق صلح نهایی وجود نخواهد نداشت و این کسب چیزی معنادار - از نظر پایان خصومتها- در مرحله اول یا دوم را مهمتر میکرد. کیسینجر اذعان داد که «این رویکرد امکاناتی دارد».
این برای دایان بهاندازه کافی خوب بود؛ زیرا او [دایان] برای ملاقات با حامیان اسرائیل در «کاپیتول هیل» دیر هم کرده بود. دایان گفتوگو را با تلاش برای مهروموم کردن شراکت جدیدشان به پایان رساند: «هر زمان که ایدههای توفانی دارید، همین را بگویید و من میآیم و میتوانیم درباره آنها بحث کنیم.» او مانند یک برادرِ هیجانزده به نظر میرسید که در حال برنامهریزی یک میهمانی برادرانه است. کیسینجر هم به همان اندازه هیجانزده بود. او در «وزن فکری» و «تفکر مفهومی» یک هموزن پیدا کرده بود، رهبر یک جایگاه جهانی در مقایسه با کوتهفکری و محلی گرایی نخستوزیرش. او بعدا دایان را بهعنوان «یک دغلباز » توصیف کرد که در بهترین حالت خود « خلاقترین ذهن در میان رهبران اسرائیل را داشت».