او می‌گوید: «دموکراسی برای ما هیچ دستاوردی نداشت. اگر کسی مانند من سال‌ها در همان وضعیت سابق بماند، پس چرا دست به انقلاب زدیم؟» برای بسیاری از تونسی‌ها، این دهه چیزی نبود جز دهه سرخوردگی و ناامیدی: سرخوردگی از بیکاری، فقر روزافزون و حس گسترده‌ای از اینکه رهبران‌شان هیچ اهمیتی به ملت خود نمی‌دهند. زن و مرد در دریا جان خود را از دست می‌دهند؛ دلیل آن چیزی نیست جز میل به مهاجرت و خروج از کشوری که همه‌چیزشان را گرفته است. آنها در جست‌وجوی فرصت به ایتالیا و کشورهای دیگر می‌روند. برخی از آنهایی هم که مانده‌اند از فرط ناامیدی خود را به آتش می‌کشند.

«نقطه جوش» ماه گذشته فرارسید زمانی که تونسی‌ها که از فساد و بی‌کفایتی به تنگ آمده بودند به خیابان‌ها ریختند و با حمایت از رئیس‌جمهور «قیس سعید» به او اجازه دادند که قدرت را از دیگر مقام‌های دولتی بگیرد و خود همه‌کاره شود. او هم پارلمان را ۳۰ روز تعلیق کرد، نخست‌وزیر را اخراج کرد و دادستان کل را به انتخاب خود برگزید و اعلام کرد که مقام‌های فاسد و نخبگان سیاسی فاسد را تحت پیگرد قرار خواهد داد. مخالفان سیاسی‌اش – و بسیاری از غربی‌ها- این اقدام را «تسخیر غیرقانونی قدرت» نامیدند، البته اگر نخواهیم آن را کودتای قانونی بنامیم. اما به نظر می‌رسد که به گفته یک شرکت مشاوره‌ای محلی با نام « Emrhod Consulting» سعید از حمایت بیشتر تونسی‌ها‌(نزدیک به ۹۰ درصد) برخوردار است. «مونیکا مارکس»، استاد مطالعات خاورمیانه در دانشگاه نیویورک‌ می‌گوید: «این درک در میان بسیاری از مردم در تونس وجود دارد که آن نهادی که آن را دموکراسی می‌نامند نتوانسته راه به جایی ببرد.» گزارشگر نیویورک تایمز می‌نویسد که هنوز زود است دموکراسی تونس را «مرده» بپنداریم. به نظر می‌رسد بیشتر مردم تونس رویکردی «مبهم» در پیش گرفته‌اند: از یکسو تا زمانی که سعید بتواند وعده‌های خود را عملی کند به او مهلت داده‌اند؛ اما در عین حال این به معنای اشتیاق به بازگشت به دیکتاتوری نیست.