از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه
ریشههای نظم سیاسی:
دورهبندی چین باستان میتواند گیجکننده باشد (بنگرید به جدول زیر). «یانگ شائو» و «لونگشان» مقولههای باستانی هستند نه سلسلهای که نامشان از اسکانشان در وسط و پایین رودخانه زرد در شمال چین گرفته شده است. چینِ سلسلهای با سه سلسله شروع میشود: «شیا»، «شانگ» و «ژو». سلسله «ژو» به نوبه خود به «ژوی شرقی» و «ژوی غربی» تقسیم شد؛ شکافی که در ۷۷۰ قبل از میلاد رخ داد یعنی زمانی که «ژو» پایتخت خود را از «هائوجینگ» در «شانکسی» به «لیویانگ» در استان «هنان» غربی مدرن منتقل کرد. سپس خود «ژوی غربی» هم به دو زیرگروه تقسیم شد «دوره بهار و پاییز» و «دوره ایالات متخاصم».
چین باستان به دورهای از ابتداییترین عصر پیش از تاریخ تا زمان سلسله «کین» اشاره دارد که وحدت چین به منزله یک امپراتوری واحد را مشخص میکرد. آنچه از این دوره میدانیم از دادههای باستانشناختی گسترده برمیخیزد از جمله تعداد زیادی از کتیبههایی که روی استخوانهای اوراکل (معمولا استخوان ترقوه یا کتف گوسفند) نوشته شده که معمولا برای الهام و پیشگویی استفاده میشدند؛ ظرفهای برنزی نقشدار و نوارههای بامبو که مقامهای دادگاه روی آن سوابق وضعیت امور را ثبت میکردند. منبع دیگر اطلاعات همانا ادبیات باشکوه کلاسیک چینی است که در چند قرن آخر دوران حیات «ژوی شرقی» شکل گرفت. مهمترین منابع اطلاعاتی البته پنج اثر متعارف هستند که مطالعهشان مبنای آموزش ماندارینهای چینی در قرون بعدی را تشکیل میداد؛ این منابع عبارتند از: «شی جینگ» یا «کتاب اودس»؛ «لی چی» یا «کتاب مناسک»؛ «شو جینگ» یا «کتاب تاریخ»؛ «آی جینگ» یا «کتاب تغییرات»؛ و «چون کیو» یا «سالنامههای بهار و پاییز». گفته شده این پنج کتاب کهن و کلاسیک از سوی کنفوسیوس جمعآوری، تدوین، ویرایش و تنقیح شده و انتقال یافته است و آنها و تفسیرهای گستردهشان مبنای ایدئولوژی کنفوسیوس بود که فرهنگ چینی را برای هزارهها شکل میداد. این آثار کلاسیک در برابر پسزمینه جنگ داخلی رو به فزون و گسست سیاسی طی دوره «ژوی شرقی» سروده و تدوین شدند؛ «سالنامههای بهار و پاییز» روایتی است از حکومت ۱۲ حاکم متوالی ایالت «لو» که به کنفوسیوس انحطاط روزافزون این دوره را نشان داد. این آثار کلاسیک در کنار آثار نوشته شده از سوی کنفوسیوس، منسیوس، موزی، سون تزو و دیگران در این دوره مشتمل است بر حجم زیادی از اطلاعات تاریخی، اگرچه صحت و سقم این آثار ادبی اولیه چندان روشن نیست.
با این حال، شواهد روشنی وجود دارد دال بر کاهش چشمگیر در تعداد کل واحدهای سیاسی در چین: از حدود ۱۰ هزار در آغاز دودمان «شیا» تا ۱۲۰۰ در آغاز دودمان «ژوی غربی» تا ۷ در دوران ایالتهای متخاصم. مقدمات اولیه برای نخستین دولت واقعا مدرن در حوزه غربی «کین» در دوران «دوک شیائو» و وزیرش «شانگ یانگ» نهاده شد. فرآیند تحکیم دولت آنگاه به نتیجه رسید که شاه «کین» بر تمام رقبا پیروز شد و یک امپراتوری واحد برقرار کرد و به شکل یکدستی نهادهایی را تحمیل کرد که ابتدا در «کین» در بیشتر مناطق شمالی چین توسعه یافت.
چین قبیلهای
گذار از یک جامعه قبیلهای به یک جامعه دولتدار بهتدریج در چین رخ داد و نهادهای دولتی بر فراز ساختارهای اجتماعی عشیره محور شکل گرفتند. آنچه به آن گاهی تحت عنوان «دولتها» طی دوران سلسله «شیا» و «شانگ» رجوع میشود به راستی ذیل عنوان «مهترسالاری» یا «قبایل» با سطوح به شدت بالاتری از قشربندی و رهبری متمرکز مشخص میشوند. در اواخر سلسله شانگ، عشیره همچنان شکل اصلی سازماندهی اجتماعی چینیها بود. این مساله به آهستگی در دوران سلسله «ژو» شروع به تغییر کرد؛ یعنی زمانی که دولتهای راستین با ارتشهای دائمی و ساختارهای اداری شروع به ظهور کردند. در مرحله اول تاریخ چین، جامعه به مثابه گروههای دودمانی پدرسوئی سازماندهی شده بود که ادعا میکردند دارای نیایی مشترک هستند. واحد اساسی ارتش متشکل از مردانی از تقریبا یکصد خانوار بود که یک دودمان را تشکیل میدادند و زیر یک بیرق یا پرچم گروهبندی شده و از سوی رئیس دودمان هدایت میشدند. دودمانها میتوانند بطور انعطافپذیری در داخل طایفه یا دودمانهای بالامرتبهتر ادغام شوند و شاه در یک منطقه خاص رئیس و سردسته تمام دودمانها بود.