حجم ویدیو: 0.00 | مدت زمان ویدیو: 00:00:00

همین را می‌توان در مورد قوم‌نگاری‌ای که از سوی انسان‌شناسان نوشته شده گفت که کاملا مفصل بوده اما به عمد از تعمیم گسترده خودداری می‌شود. این قطعا رویکرد و نگاه من نیست که بسیاری از تمدن‌ها و دوره‌های تاریخی را مورد مقایسه و تعمیم قرار دهد. چارچوب کلی برای درک توسعه سیاسی که در اینجا ارائه شده شباهت‌های زیادی با تکامل بیولوژیک دارد. تکامل داروینی حول دو اصل «اختلاف» [variance] و «انتخاب» [selection] دور می‌زند: ارگانیسم‌ها جهش ژنتیکی تصادفی را تجربه می‌کنند و آنهایی که به بهترین وجه با محیط خود سازگار می‌شوند زنده مانده و تکثیر می‌شوند. چنین است در توسعه سیاسی: در نهادهای سیاسی تنوع وجود دارد و آنهایی که به بهترین شکلی با محیط فیزیکی و اجتماعی سازگار شوند، بقایافته و تکثیر می‌شوند. اما همچنین تفاوت‌های بسیار مهمی میان تکامل بیولوژیک و سیاسی وجود دارد: نهادهای بشری، بر خلاف ژن‌ها، در معرض طراحی و انتخاب آگاهانه هستند؛ آنها در طول زمان به شکل فرهنگی و نه ژنتیکی انتقال می‌یابند؛ با ارزشی ذاتی از طریق مجموعه‌ای از سازوکارهای فیزیکی و اجتماعی که تغییر آنها را دشوار می‌سازد، بر روی آنها سرمایه‌گذاری می‌شود. از این‌رو، محافظه‌کاری ذاتی نهادهای انسانی توضیح می‌دهد که چرا اغلب توسعه سیاسی با زوال سیاسی معکوس می‌شود چراکه اغلب یک واماندگی اساسی میان تغییرات در محیط بیرونی که باید سبب‌ساز تغییر نهادی شود و تمایل واقعی جوامع برای ایجاد آن تغییرات، وجود دارد.

با این حال، در پایان این چارچوب کلی به چیزی کمتر از یک تئوری پیشگویانه از توسعه سیاسی می‌پردازد. از نگاه من یک تئوری ساده [parsimonious theory] تغییر سیاسی، مقایسه‌اش با تئوری‌های رشد اقتصادی که از سوی اقتصاددانان مطرح می‌شود، به‌سادگی امکان‌پذیر نیست. عوامل محرک توسعه هر نهاد سیاسی مشخصی چندگانه، پیچیده و اغلب وابسته به رویدادهای تصادفی یا احتمالی هستند. هر عامل علّی‌ای که برای توسعه‌ای مشخص به‌عنوان شاهد آورده شود، خود معلول شرایط پیشینی‌ای است که در زمان و در یک سیر قهقرایی بی‌پایان رو به عقب می‌رود. بگذارید یک مثالی بزنم. استدلال یک نظریه معروف توسعه سیاسی این است که محرک دولت‌سازی اروپا همانا ضرورت آغاز جنگ بود. ارتباط میان ضرورت آغاز جنگ و توسعه نهادهای دولتی مدرن برای اروپای اولیه نسبتا پابرجا بود و چنانکه خواهیم دید به‌خوبی برای چین باستان هم صدق می‌کند. اما پیش از آنکه بتوانیم این نظریه کلی را برای شکل‌گیری دولت اعلام کنیم، باید به برخی پرسش‌های دشوار پاسخ گوییم: چرا برخی مناطقی که از تجربه پیکارهای [warfare] بلندمدت برخوردار بودند، نتوانستند نهادهای دولتی را توسعه دهند (مثل ملانزی)؟ چرا پیکارها در دیگر مناطق به‌جای تقویت دولت موجب تضعیف آن شد (مثل آمریکای‌لاتین)؟ چرا برخی مناطق تجربه سطوح پایین‌تری از نزاع [conflict] را نسبت به بقیه دارند (مثل هند وقتی با چین مقایسه می‌شود)؟ پاسخ به این سوالات، این رابطه را به عوامل دیگری مانند تراکم جمعیت، جغرافیا، فناوری و دین بازمی‌گرداند. پیکار در مکان‌های پرجمعیت و دارای ارتباطات خوب فیزیکی (مثل دشت‌ها یا استپ‌ها) و فناوری‌های مناسب (مانند اسب‌ها) تاثیرات سیاسی بسیار متفاوتی از جنگ در کوه‌های کم‌جمعیت، جنگل‌ها یا مناطق صحرایی دارد. بنابراین نظریه جنگ و تشکیل دولت به مجموعه‌ای از پرسش‌های دیگر در مورد اینکه چرا اشکال خاصی از پیکار در برخی جاها فوران می‌کند و در برخی دیگر به خیر می‌انجامد.

آنچه در این کتاب به دنبال آن هستم نظریه «حد وسط» [middle-range theory] است که هم از افراط در عام‌گرایی [excessive abstraction] (عیب اقتصاددانان) می‌پرهیزد و هم از افراط در خاص‌گرایی [excessive particularism] (مشکل بسیاری از مورخان و انسان‌شناسان). امیدوارم چیزی از سنت گمشده جامعه‌شناسی تاریخی یا انسان‌شناسی تطبیقی قرن نوزدهم را بازیابی کنم. در ابتدا خواننده عمومی را با یک چارچوب نظری کلان مواجه نمی‌سازم. درحالی‌که نظریه‌های مختلفی را در دوره‌های تاریخی به‌کار می‌گیرم اما رویکرد کلی‌تر به توسعه سیاسی (از جمله تعاریف برخی اصطلاحات اساسی) را به سه فصل آخر (فصل‌های ۳۰-۲۸) موکول می‌کنم. این شامل یک گزارش کلی از چگونگی وقوع توسعه سیاسی و بحث از چگونگی ارتباط توسعه سیاسی با ابعاد اقتصادی و اجتماعی توسعه هم می‌شود. قرار دادن نظریه پس از تاریخ چیزی را می‌سازد که من آن را رویکرد صحیح به تحلیل می‌نگرم: نظریه‌ها باید از واقعیت‌ها استنباط شوند و راه دیگری جز این نیست. البته، چیزی مثل مواجهه یا تقابل ناب با حقایق، عاری از ساختارهای نظری قبلی، وجود ندارد. کسانی که فکر می‌کنند آنها به شیوه‌ای خاص تجربی هستند خود را فریب می‌دهند. اما علوم‌اجتماعی غالبا با نظریه‌ای زیبا شروع می‌شود و سپس به‌دنبال حقایقی (facts) برمی‌آید که آن را تایید کند. خوشبختانه این رویکردی نیست که من بخواهم آن را اتخاذ کنم.

22222