بر خلاف بهارهای عربی که تحولات از پایین به بالا بود (به استثنای مصر)، تحولات عربستان از بالا به پایین است و بانی آن هم محمد بن‌سلمان است. اگر او موفق به تغییر چهره عربستان شود این تغییر وضعیت اسلام در جهان را هم شامل می‌شود. با این حال، یک احمق می‌تواند موفقیت آن را پیش‌بینی کند و در عین حال، یک احمق می‌تواند خواستار نابودی آن شود.

فریدمن سوالی پرسید که اکنون بسیاری از محافل در منطقه و خارج از منطقه با آن در حال کلنجار رفتن هستند. او پرسید: «در هتل ریتز کارلتون چه می‌گذرد؟ آیا این نمایش قدرت برای حذف رقبای خود در خانواده و بخش خصوصی است پیش از اینکه پادشاه کلید قدرت را به شما بدهد؟» محمد که گویی از این سوال جا خورده بود آن را «سوالی مضحک» خواند و گفت: این کمپین مبارزه با فساد یک جور نمایش قدرت یا کسب قدرت نبود. او خاطرنشان کرد که بسیاری از اعضای برجسته «ریتز» آشکارا با او و اصلاحاتش بیعت کرده‌اند و «اکثریت خاندان سلطنت» پشتش هستند. محمد در ادامه سخنانش گفت: «کشور ما از ۱۹۸۰ تا امروز از فساد رنج بسیار برده است. محاسبه کارشناسان ما این است که تقریبا ۱۰ درصد از تمام مخارج دولتی هر سال به واسطه این فسادها از بین می‌رفت. طی سال‌های گذشته دولت برنامه‌های مبارزه با فساد را شروع کرده بود اما همگی شکست خورد. چرا؟ زیرا همه این برنامه‌ها از پایین به بالا شروع شده بود.»

محمد بن‌سلمان معتقد است طی ۵ دهه‌ای که پدرش فرماندار ریاض بود، پرونده‌اش از فساد مبرا بود. بنابراین، وقتی در سال ۲۰۱۵ ملک سلمان به قدرت رسید ضرورت اصلاحات را درک کرد. محمد می‌گوید: «پدرم معتقد بود که با این سطح از فساد نمی‌توان در گروه ۲۰ ماند. یکی از اولین دستورات پدر به تیم من جمع‌آوری اطلاعات در مورد فساد در سطوح بالای حاکمیتی بود. این تیم دو سال کار کرد تا اطلاعات دقیق را جمع‌آوری کرد و سپس ۲۰۰ نام مطرح شد.» وقتی اطلاعات جمع و آماده شد، «سعود المجیب»، دادستان کل، اقدام را شروع کرد. محمد می‌گوید به این شاهزاده‌ها و میلیاردرها دو گزینه ارائه شد. محمد می‌افزاید: «وقتی آنها دیدند پرونده‌شان را در اختیار داریم، ۹۵ درصدشان حل و فصل قضیه را پذیرفتند. حدود یک درصد توانستند ثابت کنند که مبرا از فساد هستند و پرونده‌شان از دستور کار خارج شد. حدود ۴ درصد هم می‌گویند فاسد نیستند و با وکلایشان به دادگاه می‌روند. براساس قوانین عربستان، دادستان کل مستقل است. فقط پادشاه حق کنار زدن او را دارد. اکنون او در حال پیش بردن امور است... .ما متخصصانی داریم که اطمینان می‌دهند کسی در این فرآیند ورشکست نشده و موجب بیکاری نشده است. فریدمن از ولیعهد عربستان پرسید: «چقدر پول به خزانه بازگردانده‌اید؟» ولیعهد در پاسخ به نقل از دادستان کل می‌گوید: «حدود ۱۰۰ میلیارد دلار.» محمد معتقد است که به‌طور کامل نمی‌توان فساد را از بالا به پایین از بین برد «اما باید سیگنالی فرستاد. سیگنالی که اکنون فرستاده شده این است: نمی‌توانید فرار کنید.» با این حال، خطر برای محمد در این راه فراوان است. اگر افکار عمومی احساس کند که او به راستی در حال مبارزه با فسادی است که در سیستم ریشه دوانده و این مبارزه هم به شیوه‌ای شفاف انجام می‌گیرد و به سرمایه‌گذاران سعودی و خارجی این حس را القا کند که حاکمیت قانون غالب است، اعتماد به سیستم افزایش می‌یابد. اما اگر عکس این باشد، موجب حس ترس در میان مردم شده و سرمایه‌گذاران سعودی و خارجی را عصبی می‌کند.

فریدمن معتقد است در مدتی که در عربستان بودم با هر کسی صحبت می‌کردم تقریبا همه از اقدامات او در مبارزه با فساد «حمایت» می‌کردند. اکثریت خاموش سعودی از بی‌عدالتی بسیاری از شاهزاده‌ها و میلیاردرها خسته است. برای یک خارجی مانند من، چارچوب قانونی برای این عملیات مهم است. به گفته فریدمن احساس عربستانی‌ها این است: «آنها را سر و ته کنید، جیب‌شان را بتکانید تا پول‌ها از جیب‌شان خارج شود و همچنان تکانشان دهید تا زمانی که تمام پول‌ها از جیب شان بیرون بریزد.»

مبارزه با فساد دومین طرح مهم و غیرمعمول محمد بن‌سلمان است. حدس بزنید اولین آن کدام است؟ طرح اول او تبدیل اسلام عربستانی به یک اسلام میانه‌رو است. محمد در توصیف این اسلام می‌گوید: «اسلامی معتدل و متوازن که به روی جهان و تمام مذاهب و سنت‌ها و مردم باز است.» فریدمن می‌گوید در سال ۱۹۷۹ که در خاورمیانه بودم شاهد سه تحول بزرگ در منطقه بودم: تسخیر مسجد بزرگ مکه از سوی وهابیون سعودی (که حکومت خاندان آل‌سعود را فاسد اعلام کردند)؛ وقوع انقلاب در ایران و حمله شوروی به افغانستان. به‌دنبال این حوادث بود که خاندان حکام در عربستان با مجاز دانستن فعالیت مفتیان وهابی و وضع یک اسلام افراطی بر جامعه درصدد برآمد تا مشروعیت خود را تضمین کند. همین اسلام بود که به یاری آمریکا در افغانستان آمد و از مبارزان اسلامگرا علیه شوروی استفاده کرد و همین اسلام عربستانی بود که مسبب حادثه ۱۱ سپتامبر بود. اکنون محمد می‌خواهد چهره وهابی عربستان را بزداید و اسلامی میانه‌رو وارد این کشور کند. در این راه، قدرت مفتیان وهابی و پلیس مذهبی را کاهش داده تا به باز بودن یک اینچ از پوست زنان «گیر» ندهند. در این راه به زنان هم اجازه رانندگی داده است. رویکرد او در قبال مفتیان وهابی در سطح جامعه هم بازتاب‌هایی داشته است. یک زن ۲۸ ساله به من می‌گفت: «ما می‌خواهیم افراطیان را ریشه‌کن سازیم.»

محمد می‌گوید: «لطفا ننویسید که ما به‌دنبال بازتفسیر اسلام هستیم. بلکه به دنبال بازگشتن به ریشه‌های خود هستیم؛ بزرگترین ابزار ما هم سنت پیامبر است.» محمد معتقد است در دوران پیامبر نمایش‌های موسیقایی وجود داشت، زن و مرد مختلط بودند و جنبه‌هایی از مسیحیت و یهودیت در عربستان وجود داشت. ولیعهد می‌گوید: «اولین قاضی در امر تجارت در مدینه یک زن بود.» فریدمن می‌نویسد زمانی که مشغول صحبت با ولیعهد بودم یکی از مشاوران او با گوشی خود فیلمی از دهه ۵۰ در عربستان را نشان داد که زنان بدون حجاب بودند، دامن می‌پوشیدند و با مردان در فضای باز، در کنسرت‌ها و سینماها رفت و آمد می‌کردند. بن‌سلمان معتقد است فضای باز واقعی در دهه ۵۰ بود و بنا دارد کشورش را به سوی چنین فضایی هدایت کند. اگر ویروس ضد تکثرگرایی که از داخل عربستان به خارج از این کشور صادر می‌شد معکوس شود می‌تواند چهره این کشور را دگرگون کند آن هم در سرزمینی که حدود ۶۵ درصد جمعیتش زیر ۳۰ سال سن دارد.

فریدمن می‌نویسد عربستان راه درازی در پیش دارد تا به معیارهای غربی آزادی بیان و حقوق زنان برسد. با این حال، اکنون می‌شود صدای موسیقی غربی را در ریاض شنید. وزیر آموزش عربستان نیز از برنامه‌های خود گفت و افزود: کتاب‌ها دیجیتالی خواهد شد و سالانه ۱۷۰۰ معلم به مدارسی در مقیاس جهانی در فنلاند فرستاده می‌شوند تا مهارت‌های خود را به روز کنند. فریدمن به نقل از ولیعهد عربستان می‌نویسد محمد به تمجید از ترامپ می‌پردازد و حضور او در کاخ سفید را چنین توصیف می‌کند: «فردی درست در زمانی درست.» عربستان با کمک ترامپ به دنبال تشکیل ائتلافی عربی در برابر ایران است. این تحلیلگر نیویورک‌تایمز معتقد است: «من بدبین هستم، چراکه کژکارکردی‌ها و رقابت‌های میان جهان عرب آنقدر زیاد است که مانع تشکیل یک جبهه واحد شده است» به همین دلیل است که ایران توانسته کنترل ۴ پایتخت عربی را به‌دست بگیرد.

این اصلاحات به جوانان سعودی حس غرور و یک هویت جدید داده است. یک جوان سعودی در آمریکای پسا ۱۱ سپتامبر می‌گفت که به ما به‌عنوان یک تروریست بالقوه نگریسته می‌شود یا فکر می‌کنند که از کشوری می‌آییم که در قرون وسطی در جا زده است. بیشتر وزرای سعودی اکنون در دهه ۴۰ عمر خود هستند. یک زن سعودی می‌گوید: «ما ۱۳ منطقه داریم که هر یک سنت غذایی خاص خود را دارد. اما تاکنون نشنیده‌‌اید که یک غذای سعودی جهانی شود. اکنون وقتش رسیده که خودی نشان دهیم.»

اصلاحات محمد بن‌سلمان همان چیزی است که حسنی مبارک و زین‌العابدین بن‌علی باید انجام می‌دادند تا مانع سقوط خود شوند. بحث فساد و خانواده‌های حاکم چیزی است که در بسیاری از کشورهای عربی به چشم می‌خورد. به‌دنبال سقوط رهبران است که مردم در خیابان‌ها داستان‌هایی از فساد آنها نقل می‌کنند. در روزهایی که حسنی مبارک برای ماندن در قدرت تقلا می‌کرد در خیابان‌ها در مورد فرزندان و دامادهایش داستان‌هایی بر سر زبان‌ها افتاده بود. در مورد بن‌علی هم همین طور بود. محمد بن‌سلمان به پاشنه آشیل کشورش پی برده و فهمیده که برای بقای این پادشاهی و خانواده حاکم اصلاحات ضروری است. اگرچه باز هم عربستان ملک یک خانواده باقی خواهد ماند اما حداقل این است که در قالب مبارزه با فساد مشروعیت این خاندان – در قیاس با سایر کشورهای عربی- بیشتر می‌شود. مشروعیت محمد دیگر برخاسته از اجماع در میان نخبگان مذهبی فاسد، شاهزاده‌ها و تاجران نخواهد بود بلکه مشروعیتی است که می‌تواند از گزند زمان در امان بماند.

محمد می‌خواهد با پوست‌اندازی، از عربستان فعلی یک «پادشاهی دومی» بیرون بکشد که منطبق با جمهوری فرانسه است. در این «پادشاهی دوم» حمایت گسترده در میان نسل‌های جوان مولفه مهمی در شکل دادن به تصمیمات خواهد بود. این پوست‌اندازی برای بقای خاندان آل‌سعودی لازم است. اگرچه در کاخ سفید معتقدند که اقدامات محمد در نهایت به کودتا علیه او تبدیل خواهد شد و او در مسیر سایر دیکتاتورهای خاورمیانه قرار می‌گیرد اما در داخل عربستان و در میان شاهزاده‌ها این اتفاق‌نظر هست که محمد را تنها کسی می‌بینند که می‌تواند خشم مردمی را مهار و پتانسیل بالقوه ناآرامی را مدیریت کند. آنها معتقدند که محمد تنها کسی است که می‌تواند با جوانان سعودی ارتباط برقرار کند. با این حال، وجود طیف گسترده‌ای از جوانان تحصیلکرده که اتفاقا در غرب هم تحصیل کرده‌اند می‌تواند مانعی در راه بلندپروازی‌های محمد باشد. اکنون عربستان در یک تضاد به سر می‌برد: از یکسو احساس ترس از ناآرامی‌های اجتماعی با وجود طیف گسترده‌ای از جوانان تحصیلکرده و از سوی دیگر، مخالفانی که فاقد ارتش و ابزارهای قدرت هستند. در این مرحله است که ترامپ از تصمیمات محمد حمایت کرد تا جبهه حامیان او تقویت شود. اما بعید نیست این حمایت به قیمت نیمه‌کاره ماندن اصلاحات او تمام شود.