داستان زندگی جنین روی صحنه
در این نمایش از جریان سیال ذهن بهره بردم و برخی از دیالوگها هم نزدیک به رمان فالاچی هستند، اما کلیت کار با کتاب تفاوتهای زیادی دارد. در این نمایش سه داستان متفاوت دنبال میشود. زندگی ۲ زن باردار که بنا بهدلایلی باید جنینشان را سقط کنند و داستان سوم هم زندگی خود جنین است که دارد فضای بیرون از رحم مادرش را تصور میکند. در نمایش آشپزخانهای وجود دارد که یک آشپز در آن در حال درست کردن غذا است و در انتها متوجه میشویم که او همان جنین است که در شکم مادر دارد برای خودش تغذیهسازی میکند.فضاسازی نمایش در رنگ، حجمها، صحنهپردازی و طراحی لباس فضای رحم مادر برای مخاطبان تداعی میشود.در خلاصه داستان نمایش آمده است که ناامید شوید چون سقط پایان همهچیز است... صدایی از بیرون میشنوم که انگار همه قصد و نیت مرگباری دارند... آشفته خاطرم... چرا نمیگذارند منم زندگی کنم؟ ... سلام... این صدای منه... لطفا دست نگه دارید. من یک جنین هستم.
ارسال نظر