رشد فلز زرد میتواند سرمایهگذاری در بازارهای پایه را کاهش دهد؟
نگاه بازارهای کالا به جهتگیری طلا
بیش از یکسال است که لفاظیهای جنگ تجاری در دنیا آغاز شده و قربانی اول آن هم فولاد و آلومینیوم بود. فولاد با کاهش نرخ نشان داد که این جنگ را جدی گرفته است ولی به مرور زمان با رشد سایر بازارهای کالایی بهصورت نسبی و درجا زدن فولاد شاهد بودیم که اثر این اتفاق کمرنگ شده اما از بین نرفته است. به مرور زمان تصمیمات و برنامههای جنگ تعرفهای به سایر نقاط جهان و دیگر کشورها گسترش یافت و هماکنون آمریکا تهدید کرده بر تمامی کالاهای صادراتی چین تعرفه وضع میکند. این یعنی رؤیای تجارت آزاد در جهان با هدف افزایش بهرهوری کل و رفاه برای تمامی فعالان در حوزه اقتصاد بازارهای آزاد به سمت فراموشی حرکت کرده است. تداوم این جنگ به معنی محدود شدن آزادانه تجارت در بازارهای جهانی است، بنابراین کشورها لاجرم به سمت بازارهای منطقهای خود روی میآورند. اما این جنگ اگر به سایر کشورها و سایر نقاط جهان گسترش یابد دیگر باید نگرانیها را برجستهتر کرد. برگزیت هم دورنمای شفافی ندارد و مشخص نیست که در نهایت خروج انگلیس از اتحادیه اروپا چگونه خواهد بود و آیا این رخداد به سایر کشورها نیز سرایت خواهد کرد. آمارها از اوضاع نابسامان اقتصاد انگلیس حتی قبل از خروج خبر میدهد تا جایی که این کشور برای اولینبار از سال ۲۰۱۲ تاکنون وارد رشد اقتصادی منفی فصلی خود شده است. تنها در ماههای اخیر کشورهای بسیاری با رشد اقتصادی منفی سهماهه و سالانه روبهرو بودهاند و میتوان به کشورهایی همچون ترکیه، کرهجنوبی، روسیه، آرژانتین، سوئد و مکزیک اشاره کرد. تحریمهای ایران و جنگ یمن و رویدادهای ونزوئلا هم شرایط مشابه همین رخداد را در کاهش سرعت رشد اقتصادی جهان به همراه خواهد داشت.
کاهش مستمر رشد اقتصادی چین هم در کنار جنگ تجاری مهم ارزیابی میشود و همین داده به معنی کاهش رشد تقاضا در بازارهای جهانی است.
در گذشته کشورهایی همچون هند و اندونزی یا سایر کشورهای عضو بریکس را بهعنوان موتورهای محرک رشد اقتصادی در جهان مطرح میکردند ولی این خوشبینی هم محقق نشده است. بهصورت دقیقتر هند با تولید ناخالص داخلی ۲ هزار و ۷۰۰ میلیارد دلاری با رشد اقتصادی ۸/ ۵ درصدی در سال نمیتواند به تنهایی جای چین را بگیرد آنهم در شرایطی که تولید ناخالص داخلی چین و هند از نسبت یک به ۵ برخوردار است و هنوز زود است که بتوان هند را جایگزین چین بهشمار آورد. این موارد به این معناست که بگوییم دنیا دیگر همچون گذشته موتور محرک قدرتمندی برای شتاب رشد اقتصادی ندارد آنهم در شرایطی که ترمزهای جنگ تجاری بهشدت اقتصاد بازارهای کالایی را تهدید میکند. روند کلی نگرانکننده است ولی باید واقعیتها را دقیقتر از دریچه بازارهای کالایی مورد ارزیابی قرار داد.
بازارهای کالایی روزهای سختی را سپری میکنند و شاخصهای کالایی هم کاهشی است. شاخص CRB در یک هفته گذشته افت ۶۹/ ۰ درصدی و شاخص کالایی GSCI افت ۰۷/ ۲ درصدی را ثبت کردهاند. هر دو شاخص هم در یکماه گذشته بیش از ۶ درصد افت داشتهاند. دلیل کاهش بیشتر شاخص GSCI هم در دو نکته نهفته است؛ یکی آنکه این شاخص بیش از شاخص CRB از حاملهای انرژی برخوردار است و دیگری آنکه شاخص GSCI یک شاخص آتیمحور است و دادههای پیشروی بازارها را بیش از دادههای فعلی مورد بررسی قرار میدهد. این یعنی اوضاع در بازارهای کالایی خوب نیست و احتمال افت بیشتر نرخ هم وجود دارد. در کنار این دو شاخص شاهد هستیم که شاخص بورس فلزات لندن در هفته گذشته افت ۶۳/ ۰ درصدی و در یک ماه اخیر رشد ۶۷/ ۰ درصدی داشته است، ولی به نسبت سال قبل کاهش ۶۲/ ۷ درصدی دارد. تنها چیزی که شاخصهای کالایی را در روزهای اخیر حفظ کرده رشد مقطعی برخی کالاهای خاص است. سرب، کبالت و نیکل در بازار فلزات رشد نرخ داشتهاند و در کنار آن تکانههای جنگ تجاری بین چین و آمریکا توانسته بهصورت مقطعی از بهای برخی از محصولات کشاورزی حمایت کند ولی در نهایت شاهد هستیم که نوسان قیمت محصولات کشاورزی هم در یکماه اخیر اغلب نزولی بوده است. در یکماه اخیر سویا، ذرت، گندم، جو و حتی پنبه کاهش نرخ داشتهاند.
البته بازارهای سهام در جهان هم حال و روز خوبی ندارند. بورسهای اروپایی و آسیایی هم با تکانههای اقتصادی و هم با لفاظیهای رهبران سیاسی روبهروست و باید دادههای تجاری موجود را هم هضم کند. در این شرایط بورس آمریکا بعد از چند رشد نرخ مهم، بازهم وارد یک فاز نزولی شده و روزهای نگرانکنندهای را تجربه میکند. اگر کالاییها بازهم کاهش نرخ داشته باشند والاستریت هم از این روند نزولی در امان نخواهد بود و آن تازه آغاز بحران است.
جنگ تجاری و روزهای سخت کالاییها
جنگ تجاری یک معنی ساده دارد؛ قیمت تمام شده کالاها در مقصد افزایش خواهد یافت و این رویکرد به این دلیل است که تولید در کشور مقصد بیش از کشور مبدا سودآور باشد. آمریکا با این بازی تلاش دارد از اشتغال موجود در داخل آمریکا حمایت کند آنهم در شرایطی که سختگیریهای جدی مهاجرتی را اعمال کرده است. بهنظر میرسد آمریکا اشتغال را بهعنوان اولین گزینه مورد نظر خود در نظر گرفته است و برای حفظ آن حتی حاضر است با نیمی از دنیا دربیفتد. چین هم رویکرد تهاجمی به خود گرفته و نشان داده که آماده رویارویی جدی است. تاکنون قربانی این جنگها بازارهای سهام آسیا و اروپا و بازارهای کالایی در جهان بوده است. بهرغم تنشهای ژئوپلیتیک ولی بازهم بهای نفت خام نهتنها رشد نداشته بلکه یک مسیر مستمر نزولی را در پیش گرفته است. این نگرانی وجود دارد که روند کاهش نرخ بازهم ادامه یافته و همچنین با کاهش رشد اقتصادی در جهان و افزایش تنشهای اقتصادی، روند رشد تقاضای جهانی نفت خام هم محدود شود. البته روسیه و عربستان شاید در برابر افت قیمتها موضعگیری کنند ولی عدم رشد بهای نفت را باید به دلیل بیاعتمادی به دورنمای اقتصاد جهان تفسیر کرد نه فقط به میزان عرضه و تقاضا. کالاییها نیز شرایط مشابهی دارند و بیاعتمادی به دورنمای تقاضا اجازه رشد نرخ چندانی نمیدهد. البته وضعیت بازارهای کالایی با محوریت فلزات اگرچه چندان مطلوب نیست ولی موجودی پایین انبارها و عدم رشد نرخ اجازه تعدیل و عقبگرد قیمتی چندانی را فراهم نمیکند ولی نباید منتظر رشد گسترده قیمتها بود. این درحالی است که برخی دادههای غیرمنتظره میتواند جریان قیمتی در یک یا چند فلز خاص را تغییر دهد ولی در کل بازارها میل به کاهش نرخ را به وضوح نشان داده و شاید بتوانند بهصورت مقطعی چند جرقه محدود رشد قیمتها را ثبت کنند.
جریان کاهشی جدید را باید جدی گرفت زیرا عدم افت قیمتها در کنار ضعف تقاضا به معنی محدود شدن واقعی تقاضا و تضعیف حجم تولید در بازارهای جهانی است آنهم در شرایطی که موجودی انبارها به نسبت پایین است. این رفتار را باید جدی گرفت زیرا نشان میدهد هر روز رقابت در بازارهای جهانی برای واحدهای تولیدی واقعی سختتر شده و بازار هم با افت قیمتها از کاهش تقاضا تبعیت نمیکند. این رفتار چیزی شبیه به باریکتر شدن فرآیند تولید و عرضه در بازارهای جهانی است. کاهش حجم تولید در کنار عدم رشد اقتصادی و حتی منفی شدن آن در بسیاری از کشورها در شرایطی که شاهد هستیم شاخص سهام آسیا و اروپا نزولی است اما شاخصهای آمریکایی حال و روز خوبی دارند یک حس دوگانگی جدی را رقم زده است یعنی اقتصاد جهان به دلیل جنگ تجاری به دو قطب مختلف تقسیم شده است. این قطببندی هم با روح تجارت آزاد در جهان مغایر است و هم هیچ اعتمادی را برای تداوم روزهای خوب بازارهای آمریکایی در بر نخواهد داشت.
روند کلی در جهان بهصورت شفافی از احتمال رکود در بازارهای مختلف حکایت دارد گویی همه منتظر یک جرقه هستند تا یک فاز افت نرخ جدی را شاهد باشیم ولی این بحران تا در بازار سهام آمریکا خودنمایی جدی نداشته باشد به معنی گسترش در بازارهای جهانی نیست. هرچند که ادعا میکنیم بهای فلزات یا سایر کالاها از پتانسیل افت محدودی برخوردار هستند ولی اگر ریزش نرخ به بازار سهام آمریکا برسد هیچ سنگری برای بازارها وجود نخواهد داشت جز چند کالای خاص.
طلا و اثر رفتار آن بر بازارهای کالایی
برای مدتها طلا بهعنوان یک لیدر قیمتی برای بازارهای کالایی با محوریت فلزات مورد بررسی قرار میگرفت ولی این روند کلی در شرایطی تغییر کرده است. هر زمان که بهای طلا اثرپذیری بیشتری از نوسان قیمت دلار جهان داشته یا به یک بستر امن برای سرمایهگذاری بدل شده است؛ روند نوسان قیمت طلای جهانی هم تغییر کرده است. پس از بحرانها شاهد جذب سرمایه به سمت بازار طلا بودهایم تا سرمایهگذاران خود را از تکانههای نوسان نرخ در امان نگهدارند. این بار شرایط متفاوتی را شاهد هستیم. ارزش دلار آمریکا در مقایسه با سبدی از ارزهای معتبر از اوایل سال جاری میلادی تاکنون در یک مسیر صعودی قرار داشته که انتظار کاهش قیمت طلا را مطرح میکند. اما هماکنون بهای جهانی طلا در ۳ ماه اخیر از کمتر از ۱۳۰۰ دلار به نزدیکی ۱۵۰۰ دلار در هر اونس افزایش داشته است. اگرچه بخشی از این رشد به احتمال کاهش نرخ بهره آمریکا و ذهنیت تضعیف ارزش دلار باز میگردد ولی تنها دلیل برای این رشد نرخ نیست. از طرفی میزان خرید طلای بانکهای مرکزی در جهان به بالاترین رقم از سال ۲۰۱۲ یعنی زمان اوج قیمتها باز میگردد یعنی میزان عرضه فیزیکی طلا در بازارهای جهانی محدود شده و همین محدودیت در کنار رشد تقاضای صنعتی طلا و عدم رشد عرضه معدنی آن خود یک محرک مهم برای رشد بهای طلا بهشمار میرود. این در حالی است که هنوز سیگنال قطعی از توقف خرید طلا توسط بانکهای مرکزی مخابره نشده است. تداوم خرید طلا توسط بانکهای مرکزی هم به معنی حمایت از نرخ است ولی با قطعیت در این خصوص نمیتوان اظهارنظر کرد.
مهمترین دلیلی که رسانهها از روند رشد بهای جهانی طلا ذکر میکنند افزایش تنشهای ژئوپلیتیک است. تاریخ نشان داده که طلا با این قبیل تنشها بهشدت مرتبط است. نگاهی به رخدادهای سالهای ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۴ نشان میدهد که این تنشها میتواند محرک مهمی برای بهای طلا باشد. البته انتظار داریم که این تنشها بیش از بازار طلا، بر بازار جهانی نفت اثر بگذارد ولی این احتمال هم به دلیل افزایش حجم تولید روسیه، آمریکا و حتی کانادا اجازه خودنمایی چندانی نداشته است. رفتار طلا منطقی نیست و تنها دو احتمال برجسته را مطرح میکند یکی آنکه طلا زودتر از خود رکود، به استقبال رکود رفته و دیگری آنکه طلا تنشهای ژئوپلیتیک را بسیار جدی گرفته است؛ جدیتر از سایر بازارهای کالایی و حتی نفت. البته باید گفت که طلا دیگر بازارهای کالایی را نتوانسته با خود به حرکت درآورد و این یعنی آغاز جریانی جدید در بازارهای کالایی که دیگر طلا لیدر آن نیست.
برخی از رخدادهای ثبتشده یا اثرگذار در بازارهای جهانی
- جنگ تجاری در جهان به محدودیت جدی در بازارهای جهانی منجر خواهد شد؛ اگرچه تاکنون تنها لفاظیهای آن به سقوط بهای بسیاری از محصولات در بازارهای کالایی انجامیده است.
- مطرح شدن احتمال ورود بازارهای جهانی به یک فاز رکود واقعی در ادبیات بسیاری از فعالان و صاحبنظران برجسته در جهان.
- تصمیم چین برای توقف واردات محصولات کشاورزی از آمریکا در برابر اعمال تعرفه گسترده آمریکا بر کالاهای چینی.
- ثبت رشد اقتصادی ۲/ ۶ درصدی سالانه برای چین که کمترین رقم در ۲۷ سال گذشته است.
- روند نزولی شاخصهای کالایی در بازارهای جهانی در شرایطی که شاخصهای کالایی برجسته هم برای تغییرات یکماهه، هم یک هفته و هم یکساله کاهش نرخ را نشان میدهد.
- افت شدید بهای سنگآهن در بازار چین در کنار نوسان بهای سایر فلزات که این ترس را برجسته میسازد که شاید سنگ آهن در آینده لیدر برخی از بازارهای کالایی باشد که به معنی تداوم افت قیمتهاست؛ ولی بازارها چندان هم از پتانسیل سقوط آزاد نرخ برخوردار نیستند.
- افزایش بهای طلای جهانی به بالای ۱۵۰۰ دلار در هفته گذشته که همین داده خود به بررسی دقیقتری نیاز دارد.
- کاهش جدی ارزش یوآن چین که سیگنالی مهم برای بازارها و قیمت تمامشده کالای چینی است و احتمال تعمیم جنگ تجاری به جنگ ارزی را بهشدت مطرح میکند.
- عدم اثرگذاری محسوس جنگ تجاری آمریکا بر تراز تجارت خارجی این کشور که نشان میدهد گویا هدف این جنگ با دستاوردهای آن در تناقض قرار گرفته است.
- کاهش رشد اقتصادی ۳ ماهه بریتانیا به منفی ۲/ ۰ درصد که کمترین رقم از ۳ ماه پایانی سال ۲۰۱۲ تاکنون بوده است؛ یعنی این نرخ به زمان بحران بدهی در اروپا بازگشته است.
- منفی بودن رشد اقتصادی ۳ ماهه در برزیل، روسیه، سوئد و آرژانتین درحالیکه کرهجنوبی توانست خود را از منفی بودن رشد اقتصادی ۳ ماهه برهاند.
- منفی بودن رشد اقتصاد سالانه آرژانتین، ترکیه و مکزیک درحالیکه این کشورها به جز آرژانتین توانستند رشد اقتصادی ۳ ماهه خود را افزایشی به ثبت برسانند.
- کاهش شاخصهای سهام در آمریکا پس از ثبت ارقامی بسیار بالا و حتی رکوردشکنیهای مقطعی که احتمال تداوم افت نرخ در این بازارها را مطرح میکند.
- افزایش نرخ بیکاری در کانادا به ۷/ ۵ درصد؛ درحالیکه ماه قبل از آن این نرخ ۵/ ۵ درصد بود در کنار شروع روند کاهش بهای مسکن در این کشور.
- افزایش ۲/ ۰ درصدی هزینه تولید صنعتی در آمریکا که احتمال افزایش قیمت تمامشده در این کشور را تقویت میکند؛ آن هم در شرایطی که نرخ بیکاری آمریکا چیزی از یک رکورد کم ندارد که باز هم به معنی افزایش قیمت تمام شده تولید در این کشور است.
- بیرمقی جدی سرمایهگذاران در جهان برای ورود به بازارهای مختلف و توجه به داراییهای امن همچون طلا یا ین ژاپن.
ارسال نظر