بورس کالا چگونه میتواند شرایط را برای کاهش اثرات ناشی از محدودیتهای آمریکا مهیا سازد؟
ظرفیتسازی برای عبور از تحریم بازار پایه
وضعیت فعلی پیچیده است و شاید امکان پیشبینی اوضاع وجود نداشته باشد، زیرا دادههای جانبی ثابت نیست و تغییر در تاروپود بازار، دادههای داخلی و خارجی و حتی دستورالعملهای اجرایی به وضوح حس میشود. در این شرایط که دادههای جانبی ثبات ندارد بهترین مسیر برای مدیریت اوضاع استفاده از استراتژیهای حمایتی به جای برنامهریزی مدیریتی است تا با انعطاف کافی بتوان از شرایط دشوار فعلی عبور کرد. بهعنوان یک نمونه مشخص هماکنون این دادهها بر بازارهای داخلی مؤثر هستند؛ رکود و روند کاهش قیمتها، تداوم سختگیریهای صادراتی، تحریمها، عدم وجود دورنمای مشخص از آینده بازارها و حجم عرضه و تقاضا، تداوم تحریمها، نوسان قیمت ارزهای معتبر، تفاوت نرخ در بازارهای رسمی و غیررسمی ارزی، بیم و امید از نوسان حجم صادرات و ارزآوری صنایع بزرگ، ترس از تداوم ضعف قیمتها در بازارهای جهانی که تداوم این وضعیت چیزی از یک بحران اقتصادی در جهان کم ندارد، کاهش توان خرید خانوار و افت جدی تقاضای محصولات نهایی که بر صنایع تکمیلی تاثیر مستقیم دارد؛ عدم توان استفاده از بازارهای صادراتی همچون عراق با فرض اما و اگرهای تسویه وجوه و همچنین الزام به پیمانسپاری ارزی، کاهش جدی حجم معامله پلیمرها، فولاد، قیر و ترس از تداوم افت تقاضا، نوسان جدی قیمتها در بازار آتی و تلاطمهای ارزی، نظارتی شدن جو بسیاری از بازارها و ترس از کاهش رشد اقتصادی و حجم تولیدات صنعتی، تاثیرپذیری بازار سهام از روزهای سخت بازارهای کالایی، کاهش جدی تقاضای مصالح ساختمانی و بسیاری از محصولات دیگر و ترس از افزایش نرخ بیکاری در کشور، افزایش قیمتها در بازار محصولات کشاورزی به نسبت سال گذشته و اما و اگرهای حجم عرضه، تلاش برای توسعه بازارهای مختلف در بورس کالا که برخی از آنها شاید به در بسته خورده است و بسیاری موارد دیگر دادههایی است که در روزهای اخیر به خوبی تاثیرات آن حس شده و همچنین نگرانیها را عمیقتر کرده است. باید بپذیریم که شرایط فعلی به شدت سختتر از وضعیت معاملاتی در سال ۹۴ است و اگر برای اصلاح و بهینهسازی آن اقدام نکنیم روزهای سختتری برای تمامی ارکان بازارها شاهد خواهیم بود. موارد فوق همگی نشان میدهند که دادههای متناقض تاثیرگذار بسیاری بر واقعیتهای بازار تاثیرگذار است و برای عبور از این شرایط قطعا به استراتژی مدونی نیاز داریم. البته اگر بورس کالا هم بپذیرد که عبور از شرایط فعلی هم به شناخت، هم به چابکی و هم به فعالیت نیاز دارد و هرگونه کم رمقی در بدنه اجرایی و تصمیمسازی بورس کالا به معنی زیان فرد فرد جامعه و مخصوصا بدنه کارگزاری است اگرچه این هشدارها در مورد رکود قبلا هم ارائه شده بود ولی تاکنون تاثیری بر روند اجرایی بورس کالا نداشته است.
فراموش نکنیم استراتژیهای خوب به طرز فریبندهای ساده است اگرچه حول ۳ محور اساسی میچرخد: تحلیل استراتژی، شکلدهی گزینههای استراتژی و در نهایت اجرا و پیادهسازی. اگرچه واژههای فوق اندکی تئوریک به نظر میرسد، ولی چارچوب کلی را میتوان در همین گزینهها مورد بررسی قرار داد. البته اگر قرار باشد اندکی نوآوری با فرض تجربیات قبلی هم چاشنی این روند کلی شود وضعیت کمی تغییر خواهد کرد.
اگر قرار باشد برای شرایط دشوار فعلی یک استراتژی زیرپوستی برای بورس کالا در نظر بگیرم در ابتدا باید مسیر اجرای این استراتژی را از ابعاد مختلفی بررسی و پیاده کنیم یعنی این سه بعد کلی را در نگاه اول مورد بحث قرار دهیم. شناخت شرایط فعلی برای تدوین سادهترین و کاربردیترین استراتژی با توجه به محیطهای پیرامونی در گام اول، بررسی دقیقتر رخدادهای درونی بورس کالا و توانمندیهای اجرایی و چابکی عملیاتی و در نهایت سیاستگذاریها و تدوین رویکردها و فعالیتهای مورد نیاز. از سوی دیگر نیاز داریم بینش استراتژیک نیز حکمفرما شود که چیزی فراتر از دادههای موجود است. بهصورت کلی دادههای آماری و ارائه اطلاعات به عدد اگرچه اولین گام در مسیر ترسیم یک استراتژی قدرتمند است، ولی در کنار آن نیاز داریم تا به کمک تجربیات پیشین به یک شهود کلی دست پیدا کنیم تا بتوان در بزنگاههای مهم با فرض دادههای آماری، تجربیات پیشین و همچنین ذهنیتهای مدیریتی بهترین تصمیم و رویکردها را در نظر گرفت که تجمیع آن در مدیریت بر اساس آمار نمیگنجد.
محیط پیرامونی به شدت متغیر
دادههای فوق اغلب به محیط پیرامونی باز میگردد یعنی اتفاقاتی که اغلب بورس کالا در ایجاد یا مدیریت آن نقشی نداشته یا از اختیاراتی برخوردار نیست. دادههای محیطی و شرایط تاثیرگذار جانبی اگرچه بسیار گسترده هستند، ولی در چند داده محدود با اهمیت بالاتر قابل تجمیع خواهند بود. رکود در بازار داخلی و ضعف تقاضای موثر، تحریمهای آمریکا و کاهش توان نقل و انتقالات ارزی و رشد قیمت ارزها، ثبات قیمتهای جهانی و ترس از کاهش بیشتر قیمتها در بازارهای کالایی بینالمللی و در نهایت پیمانسپاری ارزی و دشواریهای صادراتی به منظور بازگشت ارز حاصل از صادرات آن هم در شرایطی که امکان نقل و انتقالات رسمی ارزی بین ایران و سایر کشورها هنوز وجود ندارد. البته واقعیتهای بسیار دیگری هم وجود دارد که یا در این مطلب یا در گزارشهای پیشین به اغلب آنها اشاره کردهایم. اما دورنمای این شرایط چگونه است؟
به احتمال قوی بازارهای جهانی با رشد قیمتهای بزرگی همراه نخواهند شد و حفظ همین سطوح قیمتی با نوسان محدود را میتوان پیش بینی کرد. این در حالی است که پتانسیل یک گام افت قیمتها هم وجود دارد؛ ولی باید منتظر رفتار قیمتی در بازار بورس آمریکا و همچنین بازار جهانی نفت خام بود؛ اگرچه رکود در بازارهای جهانی هم از خلال نوسان قیمتها قابل ارزیابی است. در بازار داخلی اما شاهد رکود هستیم و احتمال بهبود آن در کوتاهمدت در صورت عدم تلاش برای مدیریت بازار ادامه خواهد داشت. سبد خرید خانوار به سمتی رفته که کالاهایی با اهمیت بالاتر را خریداری میکند. بنابراین نمیتوان انتظار داشت در قیمتهای بالای فعلی، خرید مصنوعات پلیمری یا حتی فلزی توجیه چندانی داشته باشد. همین داده به این معنی است که ضعف تقاضا در قیمتهای فعلی ادامه مییابد و اگر قیمت تمام شده کالا یا نرخ پیشنهادی محصول نهایی کاهش پیدا نکند، نمیتوان به بهبود تقاضا خوشبین بود. این در حالی است که رشد تورم در روزهای اخیر هم نسبتا متوقف شده و شاید بتوان گفت که وضعیت قیمتی در کل از این سختتر نخواهد شد. با توجه به این شرایط تقاضای موجود را میتوان دائمی به شمار آورد؛ یعنی تقاضای ثبت شده فعلی کف تقاضای موجود در ماههای گذشته و حتی هفتههای آینده خواهد بود و احتمالا بازار در هفتههای بعد به نسبت گذشته با بهبود شکننده و محدود تقاضا روبهرو میشود که در صورت حمایت از آن وضعیت بهتری را در فاز معاملات شاهد خواهیم بود.
پیمان سپاری ارزی اگرچه برای صادرکنندگان خرد تسهیل شده ولی تغییر عمیقی در این سازوکار ایجاد نشده است و از این مسیر بهتر است امیدواری خاصی را در بازار تعریف نکنیم. تحریمها نیز تغییری نکرده و اگر دشوارتر نشود، در کوتاهمدت تسهیل نخواهد شد. البته بازارها منتظر است تا نتیجه سامانه ارزی جایگزین بین ایران و اروپا را مشاهده کند؛ اگرچه در خبرها آمده است که مراوده ارزی رسمی بین ایران و چین اجرایی شده ولی بین ایران و عراق شاهد این روند بهصورت معتبر در فاز رسانهای نیستیم که همین داده شاید یکی از مهمترین دشواریهای صادراتی بین ایران و عراق باشد.
با توجه به این موارد مهمترین نگرانی را بهتر است در ضعف تقاضا به شمار آوریم و اگر به هر طریق ممکن بتوان تقاضای بیشتری را به سمت بازار جذب کرد، وضعیت بهبود مییابد؛ ولی این همه ماجرا نیست.
هدفگذاری برای گذار از شرایط سخت فعلی
همانگونه که عنوان شد استراتژیهای خوب به طرز فریبندهای ساده هستند. برای بورس کالا نیز شرایط همینگونه است و البته برای یک استراتژی خوب اما به یک هدفگذاری خوب و دقیق هم نیاز داریم. افزایش حجم معاملات در بازارهای فیزیکی قطعا مهمترین هدف استراتژیک در شرایط فعلی است و ذات افزایش حجم معاملات به معنی ایجاد بسترهای جدیدی برای تولید و تجارت است که در نهایت منافع همه را تامین خواهد کرد. افزایش حجم معاملات هم در گام اول به افزایش حجم عرضه و در گام دوم به تقویت تقاضا نیاز دارد. این در حالی است که هفتههای اخیر به وضوح کاهش حجم عرضهها را میتوان رهگیری کرد؛ مخصوصا در بازار محصولات پتروشیمی آن هم در شرایطی که کف عرضهها بهصورت رسمی تعیین شده و فاز اوورهال شرکتهای پتروشیمی با گذر از روز ۲۰ آذرماه؛ عرفا به پایان رسیده است. در شرایط فعلی اگر به هر دلیل شاهد بازی کردن عرضهکنندگان با حجم عرضهها باشیم، به این معنی است که هم قیمتها افزایش خواهد یافت و هم خریداران عقبنشینی میکنند. البته تجربه سالهای قبل نشان داده که با کاهش حجم معاملات در بورس کالا، حجم تولید حداقل در صنایع پلیمری هم کاهش مییابد که در نهایت همه ضرر میکنند. در فاز عرضه به جز حجم عرضهها قیمت عرضه نیز مدنظر قرار میگیرد. البته واحدهای تولیدی مختلف شاید تمایلی به عرضه با قیمتی کمتر از قیمتهای پایه نداشته باشند؛ ولی در دورههای زمانی مختلف شاهد بودیم که قیمتهایی کمتر از نرخهای پایه هم ثبت شد و رخداد عجیبی به شمار نمیرود. این در حالی است که بسیاری از واحدهای تولیدی برجسته برای عدم ایجاد وقفه در فرآیندهای تولیدی به فروش و خروج کالا از انبار نیاز دارند. بنابراین توجیه فنی هم برای اعمال تخفیف وجود خواهد داشت. از سوی دیگر سودآوری تولید اغلب به قدری بالاست که کاهش چند درصدی قیمتهای پیشنهادی چندان هم مهم تلقی نمیشود، ولی افزایش حجم فروش اهمیت حیاتی دارد.
آخرین دستورالعملهای نهادهای تصمیمسازی از ضرورت عرضه محصولاتی خبر میدهد که مواد اولیه آنها در بورس کالا معامله شده است. پروفیل و میلگرد از جمله کالاهایی هستند که الزام به عرضه در بورس کالا داشته و هماکنون انتظار برای افزایش حجم عرضهها جدی است. عرضه میلگرد بهصورت نسبتا متداول انجام میگیرد که داده مهمی به شمار رفته ولی خبری از عرضه پروفیل نیست. شنیدهها حکایت از آن دارد که دستورالعملهای جدیدی برای معاملات پروفیل و سایر مصنوعات فولادی در دست بررسی است؛ ولی این شایعات تاکنون بهصورت رسمی اعلام نشده، بنابراین هماکنون الزام به عرضه پروفیل در بورس کالا جدی است. پیگیریهای رسانهای برای عرضه تمام و کمال پروفیل با حجمی که الزام به عرضه آن وجود دارد صورت خواهد گرفت و تا زمانی که بازار به عرضههای این گروه کالایی دست پیدا نکند پیگیریها ادامه خواهد داشت. نیمنگاهی به بازار پلیمرهای جذاب و رخدادهای آن را نباید نادیده گرفت.
شرایط کلی در بخش عرضه تنها به حجم و تنوع عرضهها محدود نمیشود، بلکه شرایط عرضه خود یکی از دادههایی است که میتواند بر حجم معاملات موثر باشد. عرضههای سلف مدتهاست که در بازار مصنوعات فولادی وجود دارد، ولی الزاما قرار نیست این کالاها تنها بهصورت سلف عرضه شود. واحدهای بزرگ تولیدکننده بهتر از هر کسی دیگری واقعیتهای تولید و نیاز بازار را درک میکنند و میتوانند بر اساس تجربیات پیشین خود اقدام به تولید کرده و بازار را با عرضههای نقدی تغذیه کنند. این ویژگی پتانسیل جذب حداکثری خریدار را فراهم خواهد کرد و در شرایط سخت فعلی مخصوصا وضعیتی که در فاز فروش با مشکل روبهرو هستیم بهترین رویکرد همین فروش نقدی است.
خردهفروشی یا معاملات در چارچوب اوراق سپرده کالایی هم از شیوههایی است که میتواند به افزایش حجم فروش منجر شود. بهصورت دقیقتر میتوان کالا را نه تنها از کارخانه بلکه از انبارهای معینی به فروشنده عرضه کرد و تحویل داد و دیگر سختگیریها برای حداقل حجم معاملات به حاشیه خواهد رفت. در گذشته بارها از این رویکرد معاملاتی سخن گفته بودیم، ولی در شرایط فعلی به جز ذرت، زعفران و سکه طلا اجرایی نشده و بهتر است این سوال را از تصمیمسازان بورس کالا و مخصوصا عرضهکنندگان پرسید که تاکنون از این ابزار معاملاتی چرا استفاده نکردهاند.
در نهایت میتوان گفت در فاز عرضه به این موارد نیاز داریم:
- افزایش حداکثری حجم عرضهها در بورس کالا و جلوگیری از نوسان عرضه
- استفاده حداکثری از ظرفیت دستورالعملهای اجرایی برای جذب عرضههای بیشتر همچون میلگرد و پروفیل
- افزایش عرضههای نقدی و تغییر فاز عرضهها از سلف به نقدی در شرایط فعلی
- کاهش حداقل حجم خرید و استفاده از تنوع شیوههای معاملاتی همچون اوراق سپرده کالایی
تسهیل پذیرش کالاهای جدید برای عرضه در بورس کالا
تلاش برای جذب حداکثری تقاضا روند دوم برای افزایش حجم معاملات در بورس کالاست. در روزهای اخیر به کمک امکان استفاده از سهمیههای خرید بهینیابی ماهانه یا چندماهه پتانسیل بیشتری برای خریداران مهیا شد. البته این داده به تنهایی کافی نبوده و شاهد رشد جدی حجم تقاضا نبودیم. در هر حال اگر تلاشها برای افزایش حجم عرضه را مدنظر قرار داده باشیم، تلاش برای افزایش تقاضا چندان سخت نخواهد بود. بهعنوان یک نمونه مشخص تسهیل شرایط خرید میتواند به حمایت از بازار منتهی شود. در شرایط فعلی ذات سامانه بهینیاب برای کالاهایی که با برتری عرضه بر تقاضا همراه هستند هیچ مزیتی ندارد. کالاهای بسیاری هر هفته وارد مچینگ میشوند و اگر بتوان برای خرید کدهای خارج از بهینیاب تسهیلات و حمایتهای بیشتری را لحاظ کرد یا با توجیه جدی و دقیق کارگزاران امکان ثبت تقاضای بیشتر را فراهم آورد میتوان به افزایش حجم تقاضا خوشبین بود.فروش اعتباری در کنار عرضه نقدی شاید مهمترین عامل برای جذب خریداران مخصوصا برای محصولات میانی و مواد اولیه باشد. این رویکرد چندی است که با بیتوجهی عرضهکنندگان اصلی همراه شده و در شرایط فعلی میتوان به کارکرد مجدد آن خوشبین بود. فروشهای اعتباری ابزار مهمی برای جذب خریداران است اگرچه فرآیند وثیقهگذاری هم اما و اگرهای خاص خود را داراست.
استفاده از ابزارهای مالی موجود همچون اوراق سپرده کالایی، معاملات خردهفروشی، قراردادهای طولانیمدت و مخصوصا کشف پریمیوم همگی مواردی است که میتواند در وضعیت فعلی به کمک خریدار آمده و با ایجاد جذابیت حجم تقاضا را افزایش دهد.البته تلاش برای افزایش تقاضا خود به معنی مرتفع شدن بسیاری از سختگیریهایی است که در وضعیت فعلی به هیچ عنوان توجیه ندارد. حال که سقف مجاز رشد قیمتها برای اغلب محصولات باز است و پتانسیل رشد نرخ تا هر سطوحی وجود دارد تلاش برای اعمال محدودیتی به اسم سامانه بهین یاب نه تنها جذاب نیست بلکه اصلا توجیهپذیر نیست. از سوی دیگر بسیاری از عرضهها بدون خریدار باقی میماند و در این شرایط هم بهینیاب تنها سرعتگیر جدیدی برای سختگیریهای بیشتر در مسیر رشد تقاضاست. این پتانسیل هماکنون وجود دارد که حتی بهصورت مقطعی سامانه بهینیاب را رها کنیم آنهم در شرایطی که جز برای چند گرید پلیمری خاص کارآیی چندانی ندارد و آنهم در وضعیتی که باز هم این سامانه حتی در شرایط فعلی نتوانسته جلوی التهاب نرخ در چند گرید انگشتشمار را بگیرد.
نیاز به کارآیی بیشتر در فرآیندهای معاملاتی
موارد فوق اگرچه نیاز به تکمیل دارد، ولی در شرایطی کارآیی واقعی خواهد داشت که ارکانهای اجرایی در بورس کالا خود بتوانند با انعطاف کافی زمینههای کافی برای تقویت حجم معاملات را فراهم آورند. در این گزارش به بخشهایی از استراتژی بورس کالا در شرایط سخت فعلی اشاره شد ولی در گزارشهای بعد به بررسی واقعیتهای این بازار با تکیه بر استراتژیهای توسعهمحور بورس کالا با فرض نیاز به چابکی بیشتر خواهیم پرداخت.
ارسال نظر