استفان دیل، تاریخنگار آسیای جنوبی در دانشگاه ایالتی اوهایو است. وی رسالهای درباره دستههای بازرگانان هندی در دوران امپراتوریهای مغول (هند) و صفوی و خانات آسیای میانه نوشته است. این رساله بر وقایعنامهها، سفرنامهها و منابع دست دوم تکیه داشته است و شامل بحث تاریخی گستردهای درباره «اقتصاد جهانی هندی» (به تعبیر برودل) است که در آغاز قرون جدید وجود داشته و بسیار مهمتر از آن بود که تاریخنگاران گمراهشده توسط شرکتهای بازرگانی اروپایی درک کرده بودند. رساله دوم مجموعهای از فعالیتهای بازرگانی…
بیشتر سفرنامههای بازدیدکنندگان اروپایی در دوره صفویه، در بازه سالهای ۱۶۰۰ تا۱۷۵۰ میلادی (۱۱۶۳-۱۰۰۸ ق) نگاشته شده است. سفرنامههای: برادران شرلی(۱۵۹۸)، دن گارسیا فیگوئرا (۱۶۱۴)، پیترو دلاواله (۱۶۱۷)، تاورنیه (۱۶۳۲)، آدام اولئاریوس (۱۶۳۶)، شاردن (۱۶۶۴)، سانسون و نیز کمپفر (۱۶۸۳)، کروسینسکی (۱۷۰۷) که به فارسی برگردان شده و برخی مانند سفرنامه رافائل دومان (۱۶۶۰) که هنوز ترجمه نشده است مربوط به همین دوره از تاریخ ایران است.
لابهلای تمام شلوغیهای زندگی، هفته گذشته فرصتی دست داد تا سفری دو روزه به جزیره زیبای قشم داشته باشم. اگرچه تنها توانستم بخشی کوچک از جزیره را ببینم اما در همین زمان محدود، آنقدر دیدنی و گفتنیها پیش آمد که تصمیم گرفتم در سفرنامهای آنرا با شما در میان بگذارم.
اشاره: مادام کارلا سرنا، جهانگردی ایتالیایی است که در دوره قاجار مقارن با سلطنت ناصرالدین شاه به ایران میآید. وی در سفرنامه خود با عنوان «آدمها و آیینها در ایران» گزارشهای قابلتوجهی از ایران این دوره بهدست میدهد و از جمله در بخشی از کتاب به وضعیت زندانیان در ایران اشاره دارد. البته روایت وی باتوجه به حضورش در پایتخت، تنها به تهران محدود شده است اما میتواند نمادی برای اوضاع این گروه در این دوره در سراسر ایران باشد. وی روایتهای خود را با این وصف شرح میدهد و سپس به سراغ وضع زندانها…
یزد این شهر کویری در خم هر کوچه و برزن با فراست، دانایی و هنر ریشهدارش میخکوبمان میکرد. در قسمت پیشین از برج خاموشان، فلسفه گل ترمه و مهماننوازی یزدیها برایتان گفتم. این قسمت که بخش پایانی این سفرنامه است از آخرین ساعات حضورمان در یزد و فرصت کوتاهی برای بازدید از جاذبههای نایین میگوید.
ابودلف، سفرنامه مشهورش را در سال ۳۴۱ ه.ق نوشته است. یعنی چند دهه پیش از زلزله ویرانگری که شهر «عظیم و شکوهمند» حلوان را با خاک یکسان کرده است. ابودلف از «ذهاب» تا «مرجالقلعه» یعنی مجموعه قلعه یزدگرد را «حلوان» نامیده است. مورخانی مانند ابن حوقل، مقدسی و اصطخری از حلوان بهعنوان شهر متمدن نام بردهاند. در دوران معاصر نیز فئودور مینورسکی و ایگور دیاکونوف بر وجود این شهر تاریخی تاکید کردهاند.
یاکوب ادوارد پولاک در سفرنامه خود علاوه بر ابعاد سیاسی به بسیاری از جنبههای اجتماعی و فرهنگی زیست ایرانیان نیز توجه کرده است. از جمله در بخشی به فرهنگ شکار در میان ایرانیان پرداخته و روایتی از چگونگی شکار و شکارگاههای عمده بهدست میدهد. هرچند اظهارات پولاک عمدتا ناظر بر ارتباط شکار با دربار است، اما از لابهلای آن میتوان دید در آن دوران چگونه به امر شکار توجه میشده و لوازم آن چه بوده است. در ادامه بخشی از روایت وی در اینباره را میآوریم.
جلال آلاحمد، نویسنده و محقق بزرگ معاصر ۱۱ آذر ماه ۱۳۴۸ در ۴۶ سالگی چشم بر جهان فروبست. او تاثیری چشمگیر در فضای فرهنگی و اجتماعی دهه ۴۰ و ۵۰ داشت. آلاحمد نویسنده کتابهای ارزشمندی همچون «نفرین زمین»، «سنگی بر گوری»، «مدیر مدرسه»، «سهتار»، «خسی در میقات»، «درخدمت و خیانت روشنفکران» و «غربزدگی» است. سفرنامه «اورازان» یکی از آثار خوب تحقیقی آلاحمد محسوب میشود که نشانگر توجه او به اجتماعیات و زندگی مردم است.
ثبات پدیدآمده و امنیت برپاشده در روزگار صفویه بر زندگی مردم بسیار اثرگذار بود. این امنیت و ثبات بهویژه در رویکرد شاه عباس یکم بهچشم میآید. پدیدههایی چون راهزنی تا پیش از روزگار وی فراوان بود و یکی از مسائل راههای ایران و بازرگانان بهشمار میآمد. شاید گزافه نباشد اگر بگوییم امنیت به معنای وضعیت شایسته تا پیش از دوره شاه عباس وجود نداشته است. پارهای منابع درباره امنیت دوران وی البته اغراق نیز کردهاند. همچنین روایتهایی درباره کوششهای وی در زمینه ایجاد تاسیسات رفاهی مانند روایت ساخت ٩٩٩…
کنتدوسرسی، سفیر دولت فرانسه در زمان محمدشاه قاجار است که در سال ۱۸۹۳ میلادی (۱۲۵۵ هجری قمری) در ایران زندگی میکرد. او اطلاعات ارزشمندی در مورد مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران در سفرنامهای که از خود به یادگار گذاشته، آورده است. وی در بخشی از سفرنامه خود به دوره محمدشاه قاجار و تلاشهای این شاه در سامان ارتش جدید اشاره دارد.
بیشتر مسافران خارجی در سفرنامههای خود وصفی از برج کبوتر در دشت مرکزی ایران آوردهاند. شرح بروگش در این باره گویا است. او در وصف: «دشت پر آب و سر سبز تهران در نزدیکی اصفهان» مینویسد: «در این دشت در فواصل مختلفی از یکدیگر برجهایی دیده میشد که آنها را برجهای کبوتر مینامیدند.
تهران به چند منطقه تقسیم شده است و هر منطقه اسمی مخصوص به خود دارد، مثلا: منطقه ارامنه، منطقه شمیران، منطقه شاه عبدالعظیم و... به غیر از این مناطق بخش دیگری در تهران وجود دارد به نام ارک که قصر شاه، چند باب مسجد، سربازخانه و خانههای درباریان معظم در آن واقع است.
خراسان هم از لحاظ استحکامات و هم اهمیت تجاری که پیوسته محل عبور و مرور تجار ایرانی و هندی است، همیشه مورد نظر طرفین بوده است. منبع: تاورنیه، ژان باپتیست، (۱۳۶۹)، سفرنامه، ترجمه ابوتراب نوری، با تصحیح حمید شیرانی، تهران، کتابخانه سنایی و کتابفروشی تایید اصفهان، چاپ چهارم.
«روز شنبه چهاردهم ژانویه ۱۶۱۷، بعد از اینکه سراشیبی تندی را پیمودیم؛ روی چمنزار وسیعی که از تپههای متعدد و زیبا احاطه شده و یکی از زیباترین مناظری بود که در عمرم دیده بودم، چادر زدیم. نزدیکترین ده که روی تپه کوتاهی بنا شده و آبشاری از وسط آن میگذشت، هارونآباد (اسلامآباد فعلی) نامیده میشد که بعضیها به آن هارونآوا میگفتند.»
شاید به یاد داشته باشید که در یکی از سفرنامههایم از روزی برایتان گفتم که عازم کویر مرنجاب بودیم اما بهدلیل توفان نتوانستیم مرنجاب را ببینیم. در نتیجه برنامه سفر را عوض کردیم و به کویر دیگری رفتیم. این اتفاق باعث شد یک بار دیگر برای دیدن مرنجاب کوله ببندم و برای سفری دو روزه عازم این کویر زیبا بشوم.
امروز نامش را عظیمترین نمایشخانه تاریخ ایران گذاشتهاند و میگویند به جز چند نشانِ باقی مانده در «تالارهای کاخ گلستان» چیزی از این بنای عظیم ۱۵۰ ساله که روزی مکان اصلی اجرای تعزیه بود، باقی نمانده است.