فصل چهارم-کاپیتالیسم، سلطنت‌طلبی و پرسش اجتماعی

شفاف‌ترین توصیف از رابطه ابتدایی میان مفاهیم کاپیتالیسم و آزادی را می‌توان در نوشته‌های اولیه‌ای که از مفهوم کاپیتالیسم ارائه شده، یافت. نخستین نوشته‌ها در این باره در مجموعه خاطرات و اسنادی است که در سال ۱۸۳۶ و با عنوان «خاطراتی از یک دولتمرد» با ویرایش و تصحیح  دو روزنامه‌نگار سلطنت‌طلب فرانسوی به نام‌های «آلفونس د بوچامپ» و «آرماند فرانسیس» و نیز «کنت آلونویل»، منتشر شد. در این خاطرات می‌توان یکبار دیگر متن اولیه‌ای را دید که مفاد آن  با روابط میان تجارت و سیاست شکل داده شده است. طبق خاطره‌ای که توسط مصححان گردآوری شده نقل شده است که، «سوال تجاری که از نظر سیاسی مطرح شده، سوال مهم و ویژه‌ای است که باید حل شود».

در ادامه این خاطرات آمده است: «[تجارت] زاییده محصولات طبیعی است که ارزش ذاتی آن و سهولت امکاناتی که فراهم می‌آورد و زمانی که رشد می‌کند تا گسترده‌تر شود و به سمت مقصد نهایی‌اش حرکت می‌کند، آیا دو رذیلت اجتماعی را که به همان اندازه که مفسده ایجاد می‌کنند، تخریب هم می‌کنند، تولید نمی‌کند؟ از یک طرف فراوانی تولیدکنندگان  نسبت‌به مصرف‌کنندگان وجود دارد که سبب تولیدات پست‌تر می‌شود‌. از طرف دیگر جانشینی،‌ یک مسیر عبور و مرور تمییز در طلا و پول به جای جریان شفاف تولیدات کشاورزی و صنعتی ایجاد می‌کند.»

این خاطرات ادامه می‌دهد که دیگر نیازی نیست درباره عدم تعادل میان تولید و مصرف گفته شود، زیرا بعد از آنکه موج بدبختی‌های گریز ناپذیر عبور کرد یک تعادل صرف را می‌توان انتظار داشت که برقرار شود. نویسنده سخنورانه ادامه می‌دهد: «اما درباره این قدرت تازه کاپیتالیسم که از دل تجارتی که او تخریب کرده متولد شده و برای تمامی قدرت اخلاقی ثمرات زمینی که اکنون توسط سرمایه به انحراف کشیده شده، جانشین غیراخلاقی شده، چه باید گفت؟ درباره قدرتی که آینده را برای حال قربانی می‌کند و حال را فدای فردیت معاصر می‌کند چه باید گفت؟ درباره قدرت جهان‌وطنی و خودخواهانه‌ای که همه‌چیز را می‌گیرد، اما هیچ چیز تولید نمی‌کند و ‌فقط با خودش از نزدیک در ارتباط است چه باید گفت؟ درباره این حاکمیت حاکمیت‌ها که نه می‌توان بدون آن جنگ کرد و نه با آن صلح کرد و هم از رونق و هم از تخریب آن غنی می‌شوند، از کالاهایی که به مردمی متعلق است که شریک می‌شوند و بدی که در حق آنها شده و آن را افزایش می‌دهد، چه باید گفت؟»

آلونویل که در آن زمان مصحح این مجموعه‌ها بوده در این مرحله یک پانوشت طولانی را به متن اضافه می‌کند و این را یادآوری می‌کند: «این قدرت درست در زمانی که این خاطرات نوشته می‌شد چیزی نبود جز آن «پیروزی ناگزیری» که به هستی درآمده بود که در شروع انقلاب فرانسه و متعاقب آن به کارگیری ‌آن حاکمیت‌های حاکمیت‌ها، برادران روتچیلد، پیش‌بینی شده بود. آلونویل اظهار کرده بود که نتایج قابل پیش‌بینی بود.»

 از آن زمان که آدام اسمیت گفته بود که پول چیزی نیست جز نیروی محرک گردش، اقتصاددانان آن را چیزی بیش از یک نشانه ثروت ندیده‌اند، با اعتباری به مثابه یک ثروت واقعی که باعث خلق ارزش‌های تخیلی معادل نماینده همان ثروت شده است. در نتیجه، بانک‌ها، پول کاغذی و سفته‌بازی به مثابه میوه‌های فراوانی عوارض عمومی که در سلسله مراتب بورس و منابع بی‌پایان دیون و بدهی‌ها یا دقیق‌تر در ورشکستگی‌ها‌ تغییر چهره داده بودند، تجمیع می‌شود، زیرا تکثیر علامتی بود برای کاهش ارزش آن و نتیجه نهایی آن تکثیر شدن، احتمالا یک فاجعه مالی بزرگ را در پی خواهد داشت. آلونویل نتیجه می‌گیرد که در عصر روتچیلدها، دیگر افکار عمومی ملکه جهان نیست بلکه پول واقعی یا تخیلی ملکه جهان است.

بنابراین دعوی اولیه این مقاله آن است که مفهوم کاپیتالیسم به مثابه مفهومی که با محوریت سرمایه، جنگ و بدهی به مشغله قرن هجدهمی برمی‌گردد شروع شد، اما زمانی که محوریت مفهومی از یک بعد بین‌المللی به بعد ملی تغییر کرد هویت مفهومی خودش را بازیافت. از این جنبه، این مفهوم بسیاری از متن خود را از مفهوم قدیمی‌تر اما فرانسوی آن به ارث برد، ولی ادبیات عمدتا سلطنت‌طلب که روی ظهور بریتانیا به قدرت جهانی در قرن هجدهم و قیمت که هم بریتانیا و هم بقیه دنیا بهای آن را پرداختند، متمرکز بود. در این ادبیات، مفهوم جامعه تجاری در مقابل مفهوم جامعه سیاسی بود، اما در تناقض با استفاده بعدی، ترکیب منادی‌گر تخریب بود تا انقلاب. در این استدلال، مفهوم جامعه تجاری در نهایت خود شکست بود. این استدلالی بود که در سال ۱۷۹۶ یک تئوریسین سیاسی سلطنت‌طلب فرانسوی به نام لوییس د بونالد در کتاب خود‌ «فرضیه قدرت سیاسی و مذهبی در جامعه مدنی» به‌طور شفاف آورده بود که توضیح دهد چرا برای مخالفان انقلاب فرانسه هواداری از سیستم نوع حکومتی بریتانیا یا ترکیب آن به مثابه جانشینی برای رژیم جمهوری که در حال حاضر در فرانسه بر مصدر قدرت است، یک اشتباه است.

بونالد نوشت: «در انگلستان به خاطر آنکه دو جامعه وجود دارد، دو قدرت هم وجود دارد‌.» یک جامعه سیاسی وجود داشت که قانونی و سلطنتی بود، اما یک جامعه تجاری هم[در کنار آن] وجود داشت (در اینجا بونالد از واژه جامعه تجاری استفاده کرده بود که نخستین بار در ترجمه فرانسوی ثروت ملل آدام اسمیت در سال ۱۷۹۰ استفاده شده بود). او نوشت: «این گسترده‌ترین استفاده‌ای است که تاکنون در جهان شده است زیرا دولت در انگلستان تجاری است و فقط در آن کشور به‌طور مناسب تجاری شده است.» بونالد ادامه داد که در این جامعه تجاری، قدرت طبق ماهیت خود از قدرتی که در جامعه سیاسی وجود داشت، جدا شده بود‌. در جامعه سیاسی، قدرت واحد است در حالی که قدرتی که در جامعه تجاری وجود داشت، تجمعی بود. بونالد برای توضیح تفاوت میان این دو نوع قدرت یک خط تمایز  میان دو نوع از جامعه‌ای که خیلی پیش از این توسط توماس هابز، فیلسوف سیاسی قرن هفدهم شرح داده شده بود را ارائه داده بود.‌