موانع دو بعدی اشتغال زنان

بهره‌وری: عاملی درونی

به‌طور کلی تقاضای اشتغال را بنگاه‌های خصوصی و دولتی هر جامعه تعیین می‌کنند. مهم‌ترین معیار استخدام نیروی کار از زاویه دید سمت تقاضای کار، میزان بهره‌وری نیروی کار است. بهره‌وری به این معنی است که هر نیروی کار در یک بازه زمانی مشخص چقدر ارزش افزوده برای شرکت خلق می‌کند. ممکن است یک نیروی کار در یک زمان مشخص یک مقدار و نیروی کار دیگری مقدار بیشتر یا کمتری ارزش افزوده برای شرکت خلق کند. حتی ممکن است یک نیروی کار در دو بازه زمانی مساوی و متفاوت ارزش افزوده یکسانی برای شرکت خلق نکند. از آنجایی که بهره‌وری نیروی کار سهم قابل توجهی در سودآوری شرکت‌ها دارد، بازار همواره به دنبال نیروی کار با بهره‌وری بالاتر است. از طرفی در سمت عرضه نیروی کار نیز یک رقابت بر سر به دست آوردن شغل وجود دارد. این رقابت در اقتصاد ایران که نرخ بیکاری بالا بوده نیز افزایش یافته است.

به همین دلیل همواره یک رقابت بین زنان و مردان بر سر اشتغال در بازار کار وجود دارد. متقاضیان نیروی کار نیز در این رقابت اهتمام به جذب نیروی کار با بهره‌وری بالاتر خواهد کرد. اینکه بیکاری در بین مردان به میزان قابل توجهی از زنان کمتر است را تا حدودی می‌توان به همین مساله بهره‌وری نسبت داد. به طوری که بنگاه ناچار است در فعالیت‌های نیازمند تخصص بالا بیشتر مردان با بهره‌وری بالا را نسبت به زنان گزینش کنند. بنابراین به عنوان یک عامل درونی، می‌توان بخشی از ناکامی زنان را در بازار کار به مساله بهره‌وری نسبت داد. مهم‌ترین عاملی که بهره‌وری نیروی کار را تعیین می‌کند میزان سرمایه انسانی است که به بیشترین مقدار از آموزش نیروی کار متاثر می‌شود.

به عبارت دیگر هر چه نیروی کار بخش بیشتری از بودجه خود را صرف مخارج آموزشی کند سرمایه انسانی بالاتری خواهد داشت و نتیجتا با بهره‌وری بالاتر احتمال اشتغال خود را نیز ارتقا می‌دهد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که هزینه آموزشی در ایران به‌خصوص برای قشر زنان نسبت به کشور‌های پیشرفته پایین است. اگر چه این کم بودن هزینه کرد آموزشی تا حدودی به سطح رفاه و درآمد قابل تصرف جامعه بر می‌گردد اما مساله اهمیت زنان به آموزش نیز بی تاثیر نیست. بنابراین انتظار می‌رود نقش سرمایه انسانی از نظر زنان در بازار کار ایران اهمیت بیشتری پیدا کند.

‌نگرش مدیران جامعه و محدودیت‌ها

در کنار عوامل درونی، جامعه نیز نقش قابل توجهی در نادیده گرفتن زنان در بازار کار ایفا می‌کند. به‌طور کلی جامعه به اشکال مختلفی مساله اشتغال زنان را تحت تاثیر قرار می‌دهد. این تاثیر را می‌توان از مراحل اولیه، که طی آن ‌نگرش حاکم بر جامعه روی بینش اجتماعی زنان تاثیر می‌گذارد، تا مرحله تبعیض آموزشی زنان و حتی تبعیض در شغل‌های مختلف بین زنان و مردان مشاهده کرد. خواه ناخواه ‌نگرش حاکم بر جامعه روی دیدگاه زنان در حوزه اشتغال متاثر است. یک ‌نگرش خوب می‌تواند برای زنان یک شخصیت مستقل و متکی به نفس قایل شود. بالطبع تحت چنین ‌نگرشی زنان همواره به دنبال کسب درآمد و بهبود سرمایه انسانی خود خواهند بود. تحت چنین شرایطی بدون شک خود اجتماع نیز از وجود زنان بیشترین بهره را خواهد برد.

در طرف مقابل یک ‌نگرش می‌تواند برای زن یک شخصیت وابسته به مرد قائل شود که تحت آن زنان به‌عنوان گردانندگان کار‌های در منزل هویت اجتماعی در خوری نخواهند یافت. به علاوه تحت چنین سیستمی نرخ تکفل بالا رفته و زنان قدرت چانه‌زنی در زندگی شخصی خود نیز نخواهند داشت. ردپای عوامل بیرونی در مساله اشتغال زنان را در عواملی مثل تبعیض آموزشی و اشتغالی نیز می‌توان مشاهده کرد. به طوری که یک جامعه می‌تواند ورود زنان به تمامی رشته‌های تحصیلی و تمامی شغل‌ها را آزاد گذارد. بالطبع در چنین جوامعی نقش زنان را در تمام ابعاد اقتصاد می‌توان مشاهده کرد. یک جامعه دیگر می‌تواند ورود زنان به بخشی از فعالیت‌ها و رشته‌های تحصیلی را با محدودیت مواجه کند. بدون شک این محدودیت‌ها معادل است با تضییع منابع و سوختن فرصت ها. در این سیستم زنان تنها در بخشی از اقتصاد ورود پیدا می‌کنند. همان‌طور که در وضعیت کنونی، اقتصاد ایران عمدتا زنان را در فعالیت‌های آموزشی و بهداشتی متمرکز کرده است. بنابراین به عنوان یک عامل بیرونی، از یک طرف لازم است نگرش حاکم استقلال هویتی زنان را تضمین کند و از طرف دیگر تمامی موانع بر سر راه ورود زنان به اشتغال را از میان بردارد.