استوارد شرکت ورد واید تکنولوژی( World Wide Technology) را در سال ۱۹۹۰ بنا کرد. مدل کسب‌و‌کار شرکت، تامین دستگاه‌‌‌های الکترونیک مانند کامپیوتر، مودم و پرینتر برای مشتریان بزرگ و ارائه خدمات پشتیبانی متمایز به آنها بوده است. این شرکت با ۲۵۰‌هزار دلار پس‌‌‌انداز شخصی بنیان‌گذارش شروع به فعالیت کرد و سال‌های نخست به سختی از پس هزینه‌‌‌هایش برمی‌‌‌آمد. اما اکنون درآمدهای سالانه شرکت او به حدود ۳میلیارد دلار رسیده و وردواید تکنولوژی را تبدیل به بزرگ‌ترین شرکت آمریکایی کرده که اکثر سهام آن در دست سیاه‌پوستان است. امروزه تعداد کارکنان این شرکت به ۱۲۰۰ نفر رسیده است و در نگاه نخست، دیگر نمی‌توان مانند یک کسب و کار نوپا، فرآیندهای استخدامی آن را کنترل کرد. با این حال، هنوز هم اولویت‌‌‌ها، اصول اخلاقی و شخصیت متقاضیان شغلی، مهم‌ترین معیار انتخاب آنهاست.

ورد واید تکنولوژی مدل کسب‌و‌کار خود را از همان سال‌های نخست بر همکاری با مشتریان بزرگ بنا کرد. به عنوان مثال، آنها اغلب با نهادهای دولتی قرارداد تامین تجهیزات و خدمات پشتیبانی می‌‌‌بندند. این قراردادها اغلب به همکاری‌‌‌های بلندمدت می‌‌‌انجامد و به تدریج سودآوری بیشتری نصیب شرکت می‌کنند. به همین دلیل، هدفی برای کسب رضایت ۱۰۰درصدی مشتریان تعیین کرده‌‌‌اند تا با تقویت نام و اعتبار خود، جایگاهشان را در بازار تثبیت کنند. این هدف تا زمانی که مشتریان خواهان نقض اصول اخلاقی نباشند، با قدرت دنبال می‌شود. مدل خاص کسب‌و‌کار و اولویت‌‌‌های آنها، جذب کارکنان خاصی را ضروری کرده است.

آنه مارهاد، مدیر منابع انسانی شرکت، درباره شیوه انتخاب و جذب کارکنانشان، این‌‌‌گونه توضیح می‌دهد: ما اصول و معیارهای اخلاقی خاصی داریم که بر اساس آنها کار می‌‌‌کنیم. به عنوان مثال، باید بتوانیم به یکدیگر اعتماد کنیم و اصول اخلاقی مشابهی در بها دادن به روابط انسانی داشته باشیم. این اصول در همان مراحل نخست جذب کارکنان در نظر گرفته می‌‌‌شوند و برخی متقاضیان شغلی به مراحل بالاتر انتخابی ما نمی‌‌‌رسند.

آنه برخی ویژگی‌‌‌های مدنظر آنها را نام می‌‌‌برد: ما به دنبال ویژگی‌‌‌های شخصیتی مشخصی هستیم. به عنوان مثال، به این موضوع توجه می‌‌‌کنیم که آیا فرد مدنظر، ریسک‌‌‌پذیر است یا خیر. خود من، زمانی که در سال ۱۹۹۷ به این شرکت پیوستم، شغلی بهتر در یک شرکت بزرگ‌تر داشتم. تغییر شغل من، نشانه‌‌‌ای از ریسک‌‌‌پذیری بود. با این حال، اگر فردی بیش از اندازه شغل‌‌‌هایش را تغییر داده باشد، شاید نتوان روی وفاداری‌‌‌اش حساب باز کرد. علاوه بر این موارد، ما دنبال کارکنانی مشتاق و مثبت‌‌‌اندیش هستیم. این دو ویژگی در همان دقیقه نخست که با فرد آشنا می‌‌‌شوید، مشخص می‌‌‌شوند.

هرچند همه افراد، سابقه حضور در تیم‌‌‌های ورزشی ندارند، اما اگر چنین باشد، نشان‌‌‌دهنده روحیه تیمی آنهاست. در مصاحبه‌‌‌ها به جزئیات فراوانی توجه می‌‌‌کنیم. به عنوان مثال، اگر فرد در گفته‌‌‌هایش دفعات بسیاری از «من» به جای «ما» استفاده کند، این خطر وجود دارد که کارتیمی با او به خوبی پیش نرود. ما همچنین خوشحال می‌‌‌شویم که در رزومه متقاضیان با سابقه همکاری‌‌‌های خیریه و فعالیت‌‌‌های اجتماعی مواجه شویم. ما زمان زیادی برای مصاحبه و استخدام می‌‌‌گذاریم تا افراد مناسب کسب و کار خود را جذب کنیم. به این صورت، توانسته‌‌‌ایم نرخ تغییر پرسنل و استعفای آنها را پایین نگه داریم. تغییرات زیاد در مجموعه کارکنان، نه‌‌‌تنها پرهزینه است، بلکه به روحیه آنها نیز آسیب می‌‌‌زند.

دیوید استوارد تاکید دارد که گر‌چه انتخاب بهترین استعدادها برای مناسب‌‌‌ترین جایگاه‌‌‌های سازمان اهمیت زیادی دارد، نکته مهم‌تر شخصیت آنهاست. او می‌‌‌گوید که به همین دلیل به ویژگی‌‌‌هایی چون شرافت، وفاداری و قابلیت اعتماد کارکنان توجه زیادی دارند. دیوید توضیح می‌دهد: ما دنبال کارکنانی هستیم که بخشنده باشند و بخواهند تغییری در جهان ایجاد کنند. کتاب‌‌‌های مقدس به ما آموخته‌‌‌اند که یک درخت خوب هیچ‌گاه میوه‌‌‌ای بد نمی‌‌‌دهد. به همین دلیل است که درخت‌‌‌ها را با میوه‌‌‌هایشان می‌‌‌شناسند. انجیر را از خار به دست نمی‌‌‌آورند و انگور را از بوته‌‌‌های هرز برداشت نمی‌‌‌کنند. به همین صورت، انسان نیک عمل نیک خواهد داشت و انسان بدخواه، رفتارهایی بدخواهانه بروز خواهد داد. بر این اساس توصیه شده است که برای تشخیص این دو دسته از یکدیگر به کلام آنها گوش کنید. همزمان به آنچه از درون و قلب افراد تراوش می‌کند، توجه داشته باشید. این آموزه به این دلیل درست است که قلب و ذات افراد در شخصیت و رفتار آنها نمود می‌‌‌یابد. دیوید متعقد است که داستان‌‌‌ها و حکایت‌‌‌های آموزنده به او در انتخاب درست کارکنانش کمک کرده است.

انتخاب درست کارکنان برای کارآفرینان و مدیرانی چون دیوید از آنجا اهمیت دارد که بهتر است هیچ‌کس، حتی برای رفتارهای اخلاقی و انسانی مانند مشتری‌‌‌مداری تحت فشار قرار نگیرد. نتایج واقعی آنجا به دست می‌‌‌آیند که اصول و اهداف کسب‌و‌کار با اصول و اهداف شخصی کارکنان همراستا باشند. به این صورت، فعالیت افراد به طور خودکار منجر به پیشرفت شرکت در مسیرش خواهد شد.

 

برگرفته از کتاب: قلب و روح