تموم این کارا حس خوبی بهم میده دلم میخواد دور بشم از شلوغی اما تماس‌های پشت هم ادامه داره ، صدای زنگ گوشی رو می‌شنوم اما نمی‌دونم کجاست!!!

مجدد زنگ میخوره و من همچنان جستجو میکنم ، نورش رو از زیر مبل دیدم سریع جواب دادم:

سلام

خانم فرهیخته مثل همیشه نگران بود و گفت : جناب شادمانی دلم هزار راه رفت کجایید شما؟

خونه بودم ، گوشی رو پیدا نمی‌کردم اتفاقی افتاده ؟

بدون معطلی گفت: صداشو نمی‌شنوید

گفتم : نه نمیشنوم

گفت : یه لحظه گوشی

صدای گریه نوزادی در گوشم طنین انداز شد و خانم فرهیخته که مرتب تکرار می‌کرد : توروخدا بیاین من نمی‌دونم چیکار کنم؟

به سرعت به سمت خانه شادمان حرکت کردم ، من سرپرست این خانه هستم که کودکان  در سنین متفاوت تا هفت سالگی بدون سرپرست ، بد سرپرست کنارم زندگی میکنند بچه های من اندو دوستشان دارم و نمیدونم این کوچولوی تازه از راه رسیده از کجا پشت در خانه پیداش شده این با گریه بی کسی رو فریاد میزنه ، خوشبختانه ترافیک نبود و زود رسیدم هنوز به پشت در نرسیده بودم روی پله ها با یه موجود تپلی ، چشم و ابرو مشکی با موهای پر روبه رو شدم هنوزم هم مشغول گریه کردن بود اصلا به من توجهی نکرد و ساکت نشد ، خانم فرهیخته مستأصل و نگران به من نگاه میکرد

گفتم: خانم فرهیخته این بار اولی نیست که کودک بی سرپرست و بد سرپرست به خانه شادمان اومده، این کوچولو شیر خورده ؟ پوشکش عوض شده ؟

گفت: شیر که نمیخوره پوشکش رو عوض کردم

با این پسر کوچولو در اتاق راه رفتم و لالایی خوندم ، ناگهان به چشمام نگاه کرد و ساکت شد و پس از مدتی در خواب عمیق فرو رفت ، نامه و نوشته هم همراه نداشت اما وسایلش کامل بود

فقر، اعتیاد، زندگی نابه سامان، طلاق و  دلایل دیگه باعث شده بود الان کنار من باشه ، جالب بود که با صدای کلفت و مردانه من ساکت شد و خوابید من هنوز هم مثل اولین کودکی که در مرکز شادمان زندگی میکند این کوچولو را دوست دارم امیدوارم خانوادش بیان و از اینجا بره ، من در افکار خودم سیر میکردم که با صدای رها متوجه اطرافم شدم

سلام آقا رضا

سلام رها جان چیزی شده ؟

نه آقا صدای گریه این کوچولو منو به اینجا کشوند و نگرانم کرد الان کجاست ؟ چرا صداش نمیاد؟

بدون معطلی گفتم: خوابید

رها که حسابی شوکه شده بود گفت: عه خوابید مدت زمان زیادی گریه کرد، به نظرتون چرا اینجاست ؟ حتما از ثروت زیاده؟ مثه من

نمی‌خواستم ناراحت باشه گفتم: نمی‌دونم چرا ؟ رها جان موافقی استراحت کنیم ، درخواستم رو قبول کرد و به خوابگاه رفت

پدربزرگ رها  تاجر پولداری بوده که فرزند پسر واسش اهمیت زیادی داشته و چون عروسش هم از خانواده ثروت مندی نبود طلاق گرفته و رها کنار ماست، علم  بهتر است یا ثروت ؟ موضوع انشایی که  معروف است و نظرات متفاوتی وجود دارد ثروت بد نیست اما گاهی اوقات زندگی را تغییر میدهد تغییر همیشه مثبت نیست گاهی هم منفی است، مثل پدربزرگ رها که نگرش اشتباه داره، یادش بخیر صدای بابام همیشه در گوشم میپیچه زندگی ۱۵ ثروت داره همیشه بهشون فکر کن

۱۵ ثروتی که داشتن آن‌ها ما را ثروتمند می‌کند:

۱- نگرش مثبت

۲- ارتباط موثر

۳- ادب

۴- یادگیری مادام العمر

۵- انضباط شخصی

۶- تندرستی واقعی

۷- آرامش خاطر

۸- خلاقیت

۹- عشق ورزیدن به کار

۱۰- داشتن برنامه و هدف

۱۱- داشتن قلب و زبان شاکر

۱۲- درک دیگران

۱۳- استفاده موثر از زمان

۱۴- بخشندگی

۱۵- اعتماد به نفس

من ثروتمندترین مرد روی زمینم و دارایی من در پول و اسکناس خلاصه نمیشه.....