شروین شهریاری copy

امیدی به چاپ مطلب نداشتم؛ چون در همان چند سال اول نیز دنیای‌اقتصاد آن‌قدر معتبر شده بود که برای من «سهامدار جزء» معقول نبود که مطلبم چاپ شود. هنوز البته چند نسخه از هارد کپی صفحه10 روزنامه فردای آن روز را دارم که مطلب من در میانه صفحه با تیتر درشت کار شده بود. چند روز بعد محسن ایلچی، دبیر دوست‌داشتنی گروه بورس، با من تماس گرفت و سوژه یک ستون جدید متولد شد: «پرسش و پاسخ با خوانندگان.» به این ترتیب، بهترین روزهای من در بورس تهران همان چند سالی شد که ستون مزبور را هر روز می‌نوشتم و قبل از ظهر ایمیل می‌کردم. چند سال بعد اما ماجرای من و دنیای‌اقتصاد به اوج جدیدی رسید؛ جایی که با اشتیاق هر روز از شرکت بیرون می‌زدم تا زودتر به بچه‌های تحریریه در خیابان مطهری برسم و به‌عنوان دبیر گروه، صفحات بورس را با سوژه‌های ابتکاری ببندیم. از آن پس هم «یک هفته با تپیکس» را نوشتم تا بند تعلق با دنیای‌اقتصاد نگسلد. هنوز هم بعد از 20سال فکر کنم از اولین کسانی هستم که آن‌قدر صفحه را رفرش می‌کنم تا روزنامه فردا را هر نیمه‌شب ساعت12 بخوانم. با بچه‌های گروه بورس هم که دیگر آنها را نمی‌شناسم، هرطور شده کانالی برای ارتباط می‌زنم تا یاد روزهای شیرین روزنامه‌نگاری را زنده نگه دارم. روزنامه برای من فقط دنیای‌اقتصاد نبود، بلکه دنیایی بود که در آن بذر تحلیلگری و نوشتن و علاقه به اقتصاد در آن بارور شد.

تحلیلگر بازار سرمایه