اشتباهات فراموش نشدنی
خطاهای حوزه معادن در گفتوگو با عضو انجمن تولیدکنندگان فولاد ایران
به نظر شما اجرای طرحهایی مانند طرح جامع فولاد چه اشتباهاتی داشته است؟
اصولاً تغییرات در دنیا خیلی سریع در حال وقوع است و قوانین و اهداف تغییرناپذیر نیستند که دقیقاً همانطور اجرا شوند، بلکه ما باید خود را با شرایط جدید وفق دهیم. در مقطع فعلی ما باید ارتباط تنگاتنگی با کشورهای دنیا داشته باشیم و به تحقیقات و مطالعات کشورهای دیگر هم توجه کنیم. در مورد طرح جامع فولاد، برنامهای که نوشته شد بر اساس جمعیت ۹۵ میلیون نفری هدفگذاریشده برای سال ۱۴۰۴ بود و بر اساس آمارهای تخمینزده شده برای آن سال در حدود ۵۰۰ کیلو به ازای هر نفر در نظر گرفتند. بدین ترتیب نظر بر این بود که ما بیش از ۴۵ میلیون تن را برای مصرف داخلی داشته باشیم و ۱۰ میلیون تن هم برای صادرات برنامهریزی شده بود. برنامه جامع طرح فولاد اینطور برنامهریزی شده بود اما در عمل اتفاقاتی که افتاد و تکنولوژیهای جدیدی که آمده، در مصرف فولاد کاهشی رخ داده و از سوی دیگر جمعیت ایران هم آن رشد آنچنانی پیشبینی شده را نداشته است. بر اساس آنچه برآورد میشود، میزان مصرف ما ۲۵ تا ۳۰ میلیون تن در سال ۱۴۰۴ خواهد بود.
با این حال ما برنامهریزی کردیم که بیش از این میزان تولید داشته باشیم و به همین دلیل باید میزانی را برای صادرات در بخش فولاد در نظر بگیریم. اما همین صادرات چالشهای بسیاری دارد، به علت اینکه هرکدام از کشورها دنبال منافع خودشان هستند و ما اقداماتی مانند دامپینگ را شاهد هستیم و سیاستهای اقتصادی دیگری را که کشورها علیه یکدیگر اعمال میکنند هم میبینیم. وضعیت بهگونهای شده که کشورهای صادرکننده خصوصاً روی فولادهای خاصی برنامهریزی کنند که بتوانند در تامین نیاز کشورهای مختلف موفق باشند. اما ما فعلاً برنامه خود را تولید فولاد خام گذاشتهایم و اکثر فولادی که صادر میکنیم از این جنس است. ما در کل (چه محصول و چه شمش) در سال گذشته حدود شش میلیون تن صادرات داشتیم و برنامه امسال خود را هم بر صادرات هشت میلیون تنی گذاشتهایم. از سوی دیگر ما سال گذشته ۴/ ۱۸ میلیون تن تولید فولاد داشتیم و امسال صحبت از این است که ۵/ ۲۰ میلیون تن تولید داشته باشیم.
یعنی عملاً با این رویهای که دارد صورت میگیرد همین مقدار مصرفی را که سال قبل داشتیم، امسال هم داشته باشیم و در حقیقت هیچ نوع جهشی را مشاهده نمیکنیم. همین باعث شده بر تولیدکننده ما فشار وارد شود و رقابت شدیدی صورت گرفته و از سوی دیگر ما متاسفانه مجوزهایی را در سالهای قبل دیدیم که هیچکدام آنها با هم یکنواخت جلو نرفته است. به عنوان مثال مجوزهای تولید نورد دادهشده نشان میدهد چقدر بدون ملاحظه این کار انجام شده است. در حوزه تولید نورد الان کارخانهها با ۳۰ درصد ظرفیت خود مشغول کار هستند یا همین الان حدود ۳۰ میلیون تن ظرفیت فولادسازی داریم اما به دلیل کمبود آهن اسفنجی و همچنین کمبود گندله ظرفیتهای فولاد ما بلااستفاده میماند و در بهترین حالت میتوانیم ۵/ ۲۰ میلیون تن هدفگذاریشده را محقق کنیم.
در واقع ۶۵ یا ۷۰ درصد ظرفیتی که برای تولید فولاد خام وجود دارد مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و ما حتی برای چشمانداز سال ۱۴۰۴ که قرار است ۵۵ میلیون تن فولاد تولید کنیم هنوز چه در قسمت کنسانتره و چه در قسمت گندلهسازی خود کمبود داریم و هنوز هیچ برنامهای برای تامین این نیازها در نظر گرفته نشده است. یا هنوز زیرساختهایی که چه از لحاظ اکتشاف معادن و چه از لحاظ دسترسی به معادن و انتقال دادن سنگآهن و احیا کردن اینها ما باید در نظر میگرفتیم لحاظ نشده است. مثلاً توجه کنید که ما در قسمت حملونقل خود خیلی کمبود داریم. همینطور در بخش برق خود متاسفانه به دلیل تحریمهایی که ایجاد شد ما از برنامه هدفگذاریشده سال ۱۴۰۴ عقب افتادیم. خب تمام اینها باید محقق شود تا به همه آن اهداف مورد اشاره برسیم. با این حال به نظر میرسد که چندان به اهداف در نظر گرفتهشده نزدیک نیستیم.
به نظر شما علت این عقبماندگی از برنامهها چقدر مربوط به واقعی نبودن برنامهها میشود؟
البته به نظر من بهتر این بود که اهداف را تغییر میدادیم و به جای اینکه حتماً یک الزام صورتگرفته را محقق کنیم، به واقعیت توجه میکردیم. به هر حال دنیا در حال تغییر و تحول و وفق دادن با شرایط جدید است. به نظرم بهتر است که به جای ۵۵ میلیون تن، برنامهریزی خود را به ۴۰ میلیون تن تغییر دهیم که ۳۰ میلیون تن مصرف داخلی داشته باشیم و ۱۰ میلیون تن هم صادر کنیم. بالاخره بازارهای جهانی هم اینطور نیست که ما هرچه تولید کنیم را با هر شرایطی از ما خریداری کنند. احتمال این هم هست که خود صادرکنندگان ما با یکدیگر رقابت کنند و این رقابت باعث کاهش و شکست قیمت محصولات ما شود و بر همین اساس کشورهای دیگر قانونهایی را اعمال کنند که جلوی دامپینگ گرفته شود و تعرفههایی برای صادرات ما در نظر بگیرند. همین الان ما در صادرات میلگرد خود مشکل داریم. مثلاً در میلگرد برای اینکه کشورهایی مثل عراق تعرفه برای ما گذاشتند. چراکه کارخانههای تولید میلگرد آنها راه افتاده و چندان تمایل ندارند که واردات میلگرد صورت بگیرد و برنامه آنها این است که شمش را به میلگرد مورد نیاز خود تبدیل کنند.
در واگذاریهای بخش فولاد و معدن فکر میکنید چه سیاستهای اشتباهی اجرا شده است؟ آیا سیاستها در واگذاری معادن و صنایع معدنی درست بوده است؟واگذاری چند ساعته ۲۱هزار میلیارد تومان سهام شرکتهای ایمیدرو یا واگذاری فولاد میبد در سال ۸۸ به نظر شما اینها چقدر در راستای بهبود عملکرد این بخش بوده است؟
متاسفانه به دلیل اینکه ما در عمل آنچه هدفگذاری کرده بودیم محقق نشده، موفق نبودیم. ما در تحقق برنامههای خود دچار اشتباهاتی شدهایم. به عنوان مثال همین واگذاریهای اصل ۴۴ که صحبت آن بوده، عملاً در بخش مورد بحث ما اتفاق خاصی نیفتاده و فقط از ایمیدرو به سازمان گسترش رفته یا از ایمیدرو به بیمههای اجتماعی منتقل شده و عملاً خود مدیر عامل و هیات مدیره را ایمیدرو برای این شرکتها تعیین میکند و به عنوان خصولتی باید آنها را شناخت. به عبارتی این واگذاریها به معنای واقعی که به بخش خصوصی واگذار شود، نبوده است و مسلماً هرچه بخواهد دستوری باشد، آن شکوفایی خود را نخواهد داشت و رانتهایی ایجاد میشود و اجحافهایی صورت میگیرد. همانطور که مشاهده میکنید الان بخش خصوصی واقعاً دچار مشکل است و حتی سرمایهگذاریهایی که انجام دادند اگر به شکل دیگری میبود میتوانست برای آنها سود بیشتری داشته باشد.
توجه کنید نهتنها میتوانستند با این سپردهگذاری از بانکها سود قابل توجهی بگیرند، بلکه برخی از آنها حتی همان سود قابل پیشبینی خود را هم ندارند و در زیان هستند. الان مشاهده میشود خیلی از شرکتها تعطیل یا نیمهتعطیل هستند یا اینکه چرا باید همانطور که عرض کردم میلگردیها زیر ظرفیت خود کار کنند؟ اما اگر به بخش خصوصی واقعی واگذار شده بود، آن بخش خصوصی واقعی همیشه دنبال این بوده که به حداکثر سود برسد و قیمتها رقابتیتر میشد و این سیستم خیلی بهتر میتوانست عمل کند. در عمل متاسفانه اینطور نشد. این در حالی است که معادن ما شاید بیش از ۴۰ درصد فروش خود را سود کنند اما در بخش فولادیها، ما دیدهایم که بین دو تا چهار درصد بیشتر سود ندارند. این تعادل ندارد و یکی از ادغامهایی که باید صورت بگیرد سود معادن و فولادسازهاست. در مقطع فعلی حتی شرکتهای معدنی دنبال فولادسازی رفتهاند و این واقعاً یک فاجعه است.
چرا فکر میکنید فاجعه است؟
علتش این است که همین الان کارخانههای فولادسازی از کار کردن با تمام ظرفیت محروم هستند و از ظرفیت کامل خود استفاده نمیکنند، حالا ما میخواهیم شرکتهای معدنی هم در کار فولادسازی وارد شوند؟ اینها سرمایه مملکت است و تنها یک جابهجایی صورت خواهد گرفت که البته در فولاد مشکلات آب را هم دارند. یعنی هزینههای هنگفتی صورت خواهد گرفت در حالی که نیاز نیست این اتفاق بیفتد.
یکی دیگر از سیاستهای مورد نقد در حوزه معدن شمولیت واحدهای حوزه معدن و صنایع معدنی در بحث سهام عدالت است.تاثیر سهام عدالت بر بخش معدن و صنایع معدنی چه بوده است؟آیا پرداخت سود سهام عدالت از شرکتهای مورد اشاره به نظر شما کار شدنی و منطقی است؟
واقعیت این است که به دلیل اینکه صنعت ما آنچنان گسترده نبود که بخواهد جوابگوی سود سهام عدالت این همه جمعیت متقاضی باشد چندان کار درستی نبوده است. همان اتفاقی افتاده که در بحث یارانهها رخ داده است. واقعاً این مبالغ ۴۵ هزارتومانی هیچ دردی را دوا نمیکند و در بحث پرداخت سود سهام عدالت هم وضعیت به همان شکل پرداخت یارانه نقدی است. اگر ما یک کشور توسعهیافته بودیم و دولت میتوانست این مبالغ را تهیه کند شاید میتوانست مفید باشد اما به نظر من، اکنون پرداخت یارانه نقدی و سود سهام عدالت دردی را دوا نمیکند.
در مجموع فکر میکنید مهمترین چالشهای بخش معدن کشور ما چیست؟
با این هدفگذاری تولید ۵۵ میلیونتنی که قرار است ما به آن برسیم حدود ۱۴۰ تا ۱۵۰ میلیون تن سنگ نیاز داریم. به همین دلیل است که میگویم ما در این بخش یک معضل داریم. مساله دوم بحث حملونقل ریلی است که متاسفانه اقداماتی هنوز صورت نگرفته و حوزه حملونقل جادهای هم معضلات خاص خودش را دارد. مثلاً توجه کنید که هزینه حملونقل جادهای شاید حتی شش برابر در مقابل هزینههای حملونقل ریلی باشد و علاوه بر این باید به خطرات در حملونقل جادهای و تعمیر و نگهداری آن و آلودگی محیط زیست از بابت مصرف سوخت در حملونقل جادهای هم توجه کرد. به هر حال از جمله مشکلات حملونقل این موارد مورد اشاره است. علاوه بر این، ترافیکی که ایجاد میکند هم بخش دیگری از مشکلات در حملونقل است. برای این مسائل برنامهریزی آنچنانی نشده و اقدامات لازم صورت نگرفته است. همچنین در این بخشها سرمایهگذاری لازم هم صورت نگرفته است که از این به بعد باید بیشتر مدنظر قرار بگیرد. یکی دیگر از مسائل مورد نظر که توقع بود وزارت راهوشهرسازی مدنظر قرار دهد این بود که حمایت از تولید داخلی صورت بگیرد. الان میدانید که ذوبآهن چند صد میلیارد تومان هزینه کرده که ریل میلی تولید کند اما متاسفانه مشاهده میکنید که کمتر به آن توجه میشود و در همکاریهای خارجی این مساله را کمتر مدنظر قرار میدهند. برای همین ما در بخش صنعت یا فولاد گلایه داریم که دولت به صورت یکپارچه از بخش صنایع داخلی حمایت نمیکند.
در حوزه قوانین و مقررات چطور؟ فکر میکنید در این بخش هم خلئی وجود دارد؟
بله، قطعاً همینطور است. چون مثلاً قانون مالیات بر ارزشافزوده را اجرا کردهاند تا در این حوزه مالیاتهایی اخذ کنند که متاسفانه این روش مالیاتستانی ترمزی در این بخش مورد بحث ما شده است. قانون مالیات بر ارزش افزوده باعث شده خیلی از شرکتهای تولیدی با معضل مواجه شوند، این در حالی است که ما حتی اگر به کشورهای توسعهیافته نگاه کنیم مثلاً سال ۱۹۸۷ را که رکود جهانی بود مشاهده کنیم میبینیم در اروپا مالیات بر ارزشافزودهای را که ۲۰ درصد بود به صفر رساندند تا از تولیدکننده داخلی آنها حمایت شود. اما متاسفانه در ایران میبینیم این مساله هم به عنوان یک مشکل و معضل مطرح است. علاوه بر این، توجه کنید ما تحریم هم هستیم، رکود و بهرههای بالای بانکی هم وجود دارد و حال در این شرایط قانون مالیات بر ارزشافزوده هم یک معضل بزرگ شده و از سوی دیگر مصرفکننده نهایی هم آن را پرداخت نمیکند و تنها جایی که به آن فشار آوردهاند، تولیدکننده است.
مهمترین انتظاری که از دولت جدید وجود دارد چیست؟ فکر میکنید برای حل چالشهای حوزه معدن و فولاد دولت دوازدهم چه چارهاندیشیهایی را باید در دستور کار خود قرار دهد؟
چند مساله همیشه جزو شعارهای ما بوده است. یکی اینکه سود بانکی باید کاهش پیدا کند تا ساختوساز راه بیفتد و پولها از بانکها به ساختوساز و توسعه کشور برود و صنعت هم جان بگیرد. نکته دوم تکنرخی کردن نرخ ارز و آزاد کردن آن است. این قیمتها در بازار ارز واقعی نیست و نرخ ارز را به صورت دستوری نگه داشتهاند. اکنون با پول نفتی که به دست میآورند توانستهاند این کار را بکنند و این درآمدهای نفتی را تزریق بازار ارز میکنند تا قیمتها افزایش نیابد. در صورتی که ما باید به یک صادرکننده تبدیل شویم و مخصوصاً صنایع مختلف ما از جمله فولاد بیشتر مدنظر قرار بگیرند و این صنایع به صنایعی تبدیل شوند که ارزشافزوده بیشتری داشته باشند. این هم نکتهای است که خود دولت باید به آن توجه کند. نکته دیگر مناسب کردن ارتباطات با دیگر کشورها و کشورهای غربی است. بالاخره ما به سرمایهگذاری خارجی نیاز داریم. علتش این است که اگر واقعاً بخواهیم به این اهداف برسیم باید حدود ۲۰۰ میلیارد دلار در سال طی هشت سال آینده جذب سرمایه داشته باشیم.
علاوه بر این، ما به تکنولوژیها و نوآوریهای بسیاری نیاز داریم. یکی دیگر از نکات مهم این است که اجازه دهیم بانکهای خارجی به بازار ایران راه پیدا کنند تا رقابتی شکل بگیرد. شما اگر بازار رقابتی را شاهد باشید کارنامه موفقتری را خواهید دید. مثلاً در بازار خودرو ما اگر خودروهای وارداتی نبودند الان چه فاجعهای در بازار خودرو ما رخ داده بود؟ خب چرا در آن حوزه اجازه دادهایم چنین شود اما در حوزه فولاد و معادن اجازه نمیدهیم؟ به نظرم ما باید اجازه چنین مسائلی را بدهیم و اگر بخواهیم به رقابت با دنیا فکر کنیم همانطور که میگوییم نرخ انرژی را به ۹۰ درصد قیمت بینالمللی برسانیم باید از نظر نرخ سود هم همینطور باشیم. یا از نظر ارتباطات بینالمللی هم باید وضعیت مشابهی داشته باشیم تا بتوانیم محصولات خود را به هرکجا از دنیا خواستیم بفروشیم. آیا میتوانیم از لحاظ آخرین تکنولوژیها، آنها را به کشور خود وارد کنیم؟ اینها بحثهایی است که باید مدنظر قرار بگیرد. نمیتوانیم مسائلی را که مورد توافق عدهای است قبول کنیم و باقی مسائل را در نظر نگیریم.
به نظر شما در زمینه واگذاریها چطور؟ آیا ممکن است شاهد اتفاقات جدیدی باشیم؟
ما امیدواریم که این اتفاق بیفتد. امیدواریم که واقعاً واگذاریها به بخش خصوصی صورت بگیرد اما به نظرم بعید به نظر میرسد. چون بالاخره منافع برخی مطرح است؛ حالا چه خصولتی باشند یا اینکه صاحب نظری در این باره باشند. توجه کنید حتی نظرهایی وجود دارد که مانع انجام واگذاریهای واقعی است. انگار برخی نظرشان بر این است که ما سوسیالیستی جلو برویم!
ارسال نظر