حکایت هفت جنایت در هفت روز

آخر هفته

استانبول شهری است کهن که تاریخ تمدنش گاه با افسانه‌ها درآمیخته است. این شهر که به آثار باستانی‌ و بناهای دیدنی‌اش شهرت دارد، به‌دلیل تنوع فرهنگی و آمیختگی سنت و مدرنیته می‌تواند بستر اتفاقات عجیب و گاه جنایی نیز باشد همان‌طور که در رمان «خاطره استانبول» نوشته احمد امید که به تازگی با ترجمه عارف جمشیدی به چاپ رسیده داستان تاریخ یکی از هفت مدنیت باستان روایت می‌شود. مترجم کتاب آن را این گونه معرفی می‌کند: هفت پادشاه، هفت مکان تاریخی، هفت جنایت در هفت روز و تنها یک واقعیت محض. رمان خاطره استانبول تاریخ این دیار را به سبک معمول آثار احمد امید نویسنده شهیر ترک، در قالب ژانر جنایی تعریف می‌کند. احمد امید نویسنده این کتاب، شاعر و داستان‌نویس ترکیه‌ای، متولد سال ۱۹۶۰ در شهر قاضی آنتیپ ترکیه است.

اولین کتاب داستانی وی در سال ۱۹۹۲ با نام «شب پابرهنه بود» منتشر و باعث شد امید جایزه «فرید اغوز و هنر» را به عنوان یکی از جوایز معتبر ترکیه دریافت کند. او پس از آن با تشویق یکی از دوستانش، به نوشتن داستان‌های پلیسی رو آورد و در سال ۱۹۹۳ در نوشتن فیلمنامه سریال پلیسی «ردپای شغال» همکاری کرد. مجموعه داستان «حکایت در حکایت» از این نویسنده در سال ۱۹۹۴ منتشر شد. پس از مجموعه داستان‌های کوتاه این نویسنده، رمان «شب و مه» منتشر شد که برای امید افتخارات مختلفی به بار آورد. او سپس کتاب «باب‌الاسرار» را در سال ۲۰۰۸ نوشت. کتاب «خاطره استانبول» در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. قهرمان و شخصیت اصلی این رمان، کمیسر نوزات است که از کتاب‌های مصور پیشین این نویسنده با محوریت همین شخصیت به عاریه گرفته شده است. «خاطره استانبول» در ۷۳۴ صفحه و به قیمت ۳۹ هزار تومان از سوی نشر ورا منتشر و راهی بازار نشر شده است.

داستان‌های چخوف مونث

آخر هفته

کسانی که با ترجمه‌های پرویز دوائی آشنایی دارند می‌دانند که علاوه‌بر نثر روان و فارسی درست نوشتارش، صرف انتخاب او برای ترجمه، مهر تاییدی بر اهمیت ادبی اثر است. از این رو مجموعه داستان «چتر ژاپنی» نوشته ویکتوریا توکاروا را می‌توان با خیال راحت برای مطالعه پیشنهاد داد. ویکتوریا توکاروا به سال ۱۹۳۷ در لنین‌گراد سابق («پتروگراد» امروز) به دنیا آمد. عشق به نوشتن از دوازده‌سالگی در او ایجاد شد که مادرش قصه‌ای از چخوف را برای او خواند. بعدترها توکاروا به ترتیب به تحصیل پزشکی، آموختن پیانو، معلمی موسیقی، بازیگری و تحصیل در رشته سناریونویسی در مدرسه سینمایی مسکو روی آورد، ولی این‌ همه را یکی بعد از دیگری رها کرد و یکسره به‌کار نوشتن پرداخت که اولین قصه‌اش به سال ۱۹۶۴ به چاپ رسید. او برای فیلم‌های زیادی سناریو نوشته است. آن تاثیر اولیه در پی روبه‌رو شدن با اثری از چخوف، در این بانوی نویسنده، در نگاه مهربان و عاطفی و بخشاینده‌اش به آدم‌ها و دوری‌اش از هر نوع بداندیشی و تلخ‌انگاری، در سراسر آثار او هنوز و همچنان جلوه دارد و بی‌دلیل نیست که بعضی از ناقدان او را چخوف مونث نام داده‌اند، با تفاوت‌هایی که البته بین نگاه زن و مرد و نیز دوره‌های خاصی که هر یک از این دو در آن زیسته‌اند وجود داشته و دارد. مجموعه داستان «چتر ژاپنی» در ۱۲۸ صفحه و قیمت ۱۲ هزار تومان در نشر جهان کتاب عرضه شده است.

کندوکاو روان‌شناسانه از میان تونل وحشت

آخر هفته

اگر با آثار هیجان‌انگیز به‌ویژه از نوع ترسناک رابطه خوبی دارید بهتر است پا در «قلمرو وحشت» بگذارید؛ مجموعه داستان‌های کوتاه وحشتناک آمبروس بیرس که به تازگی با ترجمه پرویز همتیان بروجنی راهی بازار نشر شده است. آمبروس بیرس میان نویسندگان قرن نوزدهم آمریکا به خاطر داستان‌های کوتاه درباره جنگ داخلی آمریکا و همچنین داستان‌های تکان‌دهنده شهرت دارد. ویژگی اساسی آثار این نویسنده، طنز تلخ، کوتاه‌گویی، به تصویر کشیدن نابهنجاری‌های اجتماعی و فردی و همچنین کند و کاو روانشناسانه در عمق ذهن انسان است. یکی از ویژگی‌های دیگر آثار آمبروس بیرس، نمایش کاستی‌های روحی روانی قهرمانان داستان‌هایش است. این نویسنده معتقد بوده انسان‌ها حتی در اوج جسارت و تهور، بدون کاستی‌های روحی نیستند و همین کاستی در بسیاری موارد بر ناکامی‌ها و شکست‌هایشان مهر تایید می‌گذارد. مرگ در همه داستان‌های بیرس، نقشی اساسی ایفا می‌کند و گرچه مرگ بسیاری از قهرمان‌هایش در فضایی غریب رخ می‌دهد، اما این دستاورد همیشه با آرامش، خاموشی و سکوت همراه است. جلد اول «قلمرو وحشت» ۲۳ داستان کوتاه را شامل می‌شود. در قسمتی از داستان «حاضر در مراسم اعدام» می‌خوانیم:

هفت سال بعد، یک شب کشیش کامینگز، کشیشی «باپتیست» که در آن بخش از کشور سرشناس بود، سواره از کنار مزرعه بیکر عبور می‌کرد. هوا خیلی تاریک نبود: بخشی از ماه، جایی بالای‌هاله رقیقی از مه که زمین را پوشانده بود، دیده می‌شد. آقای کامینگز که اکثر مواقع فردی سرحال و بشاش بود، آهنگی را با سوت می‌نواخت و گاه آن را قطع می‌کرد تا واژه تشویق‌آمیز دوستانه‌ای را به اسبش بگوید. هنگامی‌که به پل کوچکی روی تنگ دره‌ای خشک رسید، هیکل مردی را روی پل دید که در پس زمینه خاکستری جنگل مه آلود به وضوح قابل تشخیص بود. مرد چیزی را به پشتش بسته بود و چوب دستی سنگینی در دست داشت. مشخص بود یک دست فروش دوره گرد است. مرد تا حدی حواس پرت به نظر می‌رسید، مانند آدمی‌ خوابگرد. وقتی آقای کامینگز به مقابل مرد رسید، دهنه اسب را کشید، با لحنی دوستانه سلام کرد و او را دعوت کرد در درشکه بنشیند... کشیش همچنین گفت «اگر با من می‌آیید.» مرد سرش را بلند کرد و به چهره کشیش نگاه کرد، اما پاسخی نداد و حرکتی نکرد. پدر روحانی با سماجت و حالتی صمیمانه دعوتش را تکرار کرد. مرد در پاسخ به این دعوت دست راستش را از پهلویش جدا کرد و در همان حال که لبه پل ایستاده بود، به پایین اشاره کرد. آقای کامینگز از بالای سر مرد به درون تنگ دره نگاه کرد، اما هیچ چیز غیرعادی ندید. سپس از دره چشم برداشت تا بار دیگر با مرد صحبت کند، اما او ناپدید شده بود.

«قلمرو وحشت» در ۱۷۷ صفحه و قیمت ۱۶ هزار تومان سوی نشر چشمه به چاپ رسیده است.