رد پای دو غریبه (بخش بیست و نهم)

در اعلامیه بالفور آمده است: «دولت اعلیحضرت تاسیس خانه‌ای ملی برای یهودیان را با لطف می‌نگرد و تلاش می‌کند تا دستیابی به این هدف را تسهیل سازد. کاملا روشن است که هیچ کاری نباید انجام شود که بوی تبعیض در مورد حقوق مدنی و مذهبی اجتماعات غیریهودی در فلسطین یا وضعیت حقوقی و سیاسی که یهودیان در کشور دیگری از آن برخوردارند به مشام رسد». لورنس هنوز از این تحول در حال تغییر جهانی ناآگاه بود. در پشت خطوط دشمن، او امیدوار بود که به خط آهن دره یرموک در ۵ نوامبر حمله کند اما دشواری کارش در جذب همسویی مردان قبایل در راستای انگیزه اش و فرار اسرارآمیز راهنمایش عبدالقدیر الجزایری موجب تعویق در کارش شد. تنها پس از شباهنگام ۷ نوامبر بود که او سرانجام به دره یرموک رسید. در تمام دره «سوسو»ی آتش‌ها موقعیت و محل نیروهای ترک که در نزدیک پل راه آهن چادر زده بودند را نشان می‌داد.

لورنس گورخاها را در بالای سراشیبی قرار داد تا اگر نگهبان مربوطه که روی پل هست زنگ خطر را به صدا در آورد چادرها به رگبار بسته شوند و خودش با مردان قبایلی – که کیسه‌های انفجاری با خود حمل می‌کردند- به آرامی به جلو خزید و به سوی پل آهنی که این دره سیاه را به هم وصل می‌کرد پایین رفت. لورنس با درک این مساله که نمی‌تواند به تیرآهن‌های آسیب پذیر پایین دست برسد، به مردان قبایلی گفت که وقتی صدای «تلق تلق» افتادن اسلحه فردی به پایین را شنیدند به دنبال او بیایند.  با صدای اشتباهی که شنیده شد، نگهبان ترک روی پل، گورخاها را دید. او فریاد بر آورد، شروع به تیراندازی کرد و خواستار کمک شد. لورنس بعدها نوشت:«همه چیز ناگهان به هم ریخت». مردان قبایلی که در پی لورنس بودند به سرعت آتش گشودند و در این فاصله مواضع خود را ترک کردند.

پیش از اینکه گورخاها زمان برای سوراخ سوراخ کردن چادر نگهبان‌ها با اسلحه داشته باشند، نگهبانان ترک به سرعت به سوی مردان قبایلی که ترسیده بودند آتش گشودند زیرا به آنها گفته شده بود که اگر گلوله‌ای به آنها بخورد، آن کیسه انفجاری که همراه دارند منفجر خواهد شد. روستاییان بومی که از این آتش بازی بیدار شده بودند نیز شروع به حمایت از اموال خود کردند. لورنس با مشاهده رگبار گلوله‌ها که آسمان شب را روشن کرده بود به این نتیجه رسید که زمان برای فرار فرا رسیده است. تلاش او برای نابود کردن مهم‌ترین خط تدارکاتی به فلسطین به یک شکست مفتضحانه تبدیل شد.

لورنس چند روز بعد در تلاش برای مین‌گذاری در مسیر یک قطار که حامل نیروهای عثمانی به فلسطین بود، نزدیک بود خود را به کشتن دهد۱: فقدان کابل‌ها و تجهیزات برقی در عقبه بدین معنا بود که او باید کار خود را با تجهیزات ناکافی و ابتدایی و سیم‌های دیگر به پیش ببرد. او به مسیری که مین را کار گذاشته بود بسیار نزدیک بود و خودش می‌نویسد: «انفجار بسیار مهیب بود. خاک‌ها کپه وار به‌صورتم پرتاب شد، در هوا می‌چرخیدم و وقتی به زمین خوردم پیراهنم پاره شده بود و از کتف و بازوان و سر و صورتم خون جاری بود و تمام بدنم خراشیده بود. در میان زانوهایم آن وسیله انفجاری بود که در تکه ورق پیچیده در آهن خرد شده بود. وقتی گرد و خاک انفجار فرو نشست کل دیگ جوشان قطار [بخار] از میان رفته بود. در مقابل خودم قسمت بالایی بدن مردی را دیدم که آب پز شده و بخار از آن بلند می‌شد». قطار حامل یک ژنرال عالی رتبه ترک بود و سربازانش به شدت می‌جنگیدند.

لورنس خوش شانس بود که توانست با ۵ سوراخ گلوله در لباسش و شکستن انگشت بزرگ پایش و زخم‌های عمیق بگریزد. او با آگاهی از اینکه «باید تلاش کنیم و رسانه‌ها را در کنار خود داشته باشیم»، یک مهندس و یک گورخا را با گزارشی از حمله به قطار برای روزنامه‌ها به عقبه فرستاد. او اکنون به سوی شرق نظر داشت تا در جست و جوی مخفیگاهی در «الازرق» باشد، قلعه‌ای مخروبه و متروک در آبادی صحرایی در شرق اَمّان، جایی که سال گذشته «نوری شعلان» را در آنجا دیدار کرده بود. پیش از بازگشت به عقبه چند روزی در آنجا ماند. در ۲۶ نوامبر به بندر رسید و به سرعت به جنوب فلسطین پرواز کرد تا تاکتیک‌ها را با آلنبی به بحث بگذارد.

ارتش آلنبی در آن زمان پیشرفت‌هایی در فلسطین کرده بودند. در زمانی که لورنس در عقبه بود، در ۱۳ نوامبر نیروهای بریتانیایی «ایستگاه مرکزی۲» را تسخیر کردند، جایی که خطوطی که به غزه و بیت‌المقدس می‌رفت به خط اصلی به سوی شمال به هم می‌پیوستند، که از دره یرموک به دمشق عبور می‌کرد. سه روز بعد، نیروهای بریتانیایی وارد «یافا» (Jaffa) شدند. به قیمت تلفات بیش از ۶ هزار نفری، آنها اکنون در فاصله قابل توجهی بودند. در زمانی که لورنس با آلنبی دیدار کرد، ارتباط «بیت المقدس» (Holy City) تقریبا قطع شده بود اما به خاطر شکست او در قطع و جدا کردن خط آهن در دره یرموک، ترک‌ها هنوز می‌توانستند به نیروهای خود در شمال فلسطین با خط آهن تدارکات برسانند.

آخر هفته

پاورقی:

1- لورنس پس از یک تصادف با موتورسیکلت خود، ۶ روز در حالت اغما بود و در تاریخ ۱۹ مه ۱۹۳۵ میلادی در اردوگاه بووینگتن انگلستان در گذشت.

۲ - Junction station: به نقطه‌ای مرکزی اطلاق می‌شود که چندین خط آهن از آنجا می‌گذرد و مسیر عبور قطارها به مناطق مختلف تعیین می‌شود.