نقدی بر استمداد باشگاههای غیردولتی از بخشهای دولتی
به من عاجز «خصوصی» کمک کنید!
با این همه، بخشی از داستان که مورد اشاره مطلب جاری است، به استمداد باشگاههای خصوصی از دولت و مخصوصا استانداریها و شهرداریها مربوط میشود. اگر تعقیبکننده حرفهای اخبار فوتبال ایران باشید، حتما تا به حال بارها و بارها از قول مالکان و مدیران باشگاههای خصوصی خواندهاید که گفتهاند دستشان تنگ است و دولت هم با وجود همه تقاضاها و وعدههایی که داده شده، کار خاصی برای آنها نکرده است. تنها طی همین یک ماه گذشته چندین نمونه از این ناله و شکوههای علنی در لیگ برتر و دسته یک دیده شده است. بعد از شکست پنج بر صفر سپیدرود برابر استقلال تهران، حسین کعبی که اخیرا بازنشسته و به جمع اعضای کادرفنی تیم رشتی اضافه شده است به سیم آخر زد و نطق آتشینی در مقابل خبرنگاران ارائه داد. کعبی مستقیما استاندار و شهردار را خطاب قرار داده بود که چرا به داد تیم نمیرسند.
شبیه همین حرفها را مسوولان استقلال خوزستان هم به زبان میآورند. قهرمان سه فصل پیش فوتبال ایران این روزها با مشکلات مالی بسیار زیادی دست به گریبان است؛ بهطوریکه بر اثر شکایت یک بازیکن خارجی، ۶ امتیاز از این تیم کسر شده و خطر سقوط به دسته پایینتر نیز آبیهای خوزستان را تهدید میکند. به همین مناسبت مالکان باشگاه از خشکدستی مقامات استانی در حمایت از این تیم گله کردهاند؛ شبیه همان چیزی که در انزلی پیرامون ملوان میگذرد.این باشگاه محبوب که به خاطر بدهی مجبور شد فصل جدید را با امتیاز منفی شروع کند، از دیگر تیمهایی است که به بخشخصوصی واگذار شده، اما استمداد مدیران و مالکانش از دولت به شکل مستمر ادامه دارد. به نظر شما آیا این رویه طبیعی است؟
یک اشتباه محاسباتی
این چیزی که در فوتبال ایران میبینیم، مطلقا جایگاهی در باشگاهداری روز دنیا ندارد. مثل این است که باشگاه اتلتیکو مادرید در پی مواجه شدن با مشکلات مالی، از شهرداری مادرید کمک بخواهد و مدام هم نسبت به بدقولی این نهاد عمومی گله کند؛ آیا تا بهحال خبری با این مضمون در اسپانیا یا ایتالیا یا انگلستان شنیدهاید؟ طبیعی است که نه. نکته اینجاست که ظاهرا همه ما گرفتار یک اشتباه محاسباتی هستیم. در پروسه بینالمللی واگذاری باشگاهها، دولت صرفا تا قبل از انتقال سهام کمککننده است. بر این اساس همهجای دنیا وقتی دولت قصد خصوصیسازی تیمی را دارد، اول بدهیهای آن را صاف میکند، برایش مختصر دارایی و مال و املاکی به جا میگذارد و بعد درحالیکه باشگاه امکان ادامه حیات و رشد داشته باشد آن را به بخشخصوصی واگذار میکند. در ایران اما این مساله دقیقا برعکس است؛ یعنی دولت اول با وعده و وعید تیمها را واگذار میکند تا به اصطلاح آنها را از سر خودش باز کند، بعد هم که تیم خصوصی شد، مالکان پیرو قول و قرارهای قبلی دنبال پول میدوند و دولت که حالا دیگر توجیه و التزام قانونی هم برای هزینه کردن ندارد، طفره میرود.
خلاصه قصه بازی موش و گربه این سالها در فوتبال ایران همین بوده؛ سریالی از اشتباهات که به شکل دومینویی ادامه مییابد. در این میان شاید ضرورت داشته باشد که متقاضیان خصوصی تیمداری در فوتبال ایران از ابتدا روی کمکهای ثانویه دولت حساب نکنند، چراکه اگر بنا بود دولت همچنان به هزینه کردن برای این تیمها ادامه بدهد، اصلا آنها را واگذار نمیکرد تا سرمایهداران بتوانند کنار خریدهای جدید عکس بگیرند و به شهرت برسند! این گروه باید بدانند که دارند تیم را با کوهی از مشکلات و بدون یار و یاور تحویل میگیرند؛ بنابراین اگر بضاعت واقعی دارید وارد شوید، اگر نه، خودتان و هواداران را دچار دردسر نکنید. این موضوع قطعا میتواند برای خریداران پرسپولیس و استقلال هم حائز اهمیت باشد.
هزینههای تیمداری را دستکم نگیرید
یکی از مشکلات یا سوءتفاهمهایی که به شکل مکرر برای متقاضیان خصوصی باشگاهداری بهوجود میآید این است که آنها معمولا درک درستی از هزینههای واقعی این کار ندارند. ممکن است یک نفر سرمایهدار که علاقهمند به فوتبال است از دور تصور کند هزینه عمده اداره باشگاه، عقد قرارداد با بازیکنان و مربیان و پرداخت دستمزد آنهاست. این درحالی است که انبوهی از هزینههای جاری مثل تامین خوراک و پوشاک بازیکنان، توپ و وزنه و وسایل تمرینی، سفرهای مکرر هوایی، پول هتل و اقامتگاه، پرداخت جرایم انضباطی و... انتظار مالک تیم را میکشد؛ مخارجی که شاید او اصلا به آنها فکر هم نکرده باشد. کافی است یک پرسوجوی ساده انجام بدهید تا بدانید فقط هزینه میوه و شیرینی و آب معدنی و نوشیدنیهای مکمل سر هر جلسه تمرینی چقدر میشود. سرمایهگذاران مزبور باید با تصویری روشن از همه هزینههای پیدا و پنهان وارد گود شوند و تازه یادشان هم باشد که عمده مجاری کسب درآمد در فوتبال ایران مسدود است. این آگاهی اولیه احتمالا میتواند بساط استمداد دایمی از دولت و کشیدن دامن استانداری و شهرداری را جمع کند!
ارسال نظر