در گفتوگو با مدیر بخش خاورمیانه شرکت مشاوره نفت و گاز FGE بررسی شد
چالشهای نفت در عصر تحریم
در چنین شرایطی برای رسیدن به پاسخ برخی از پرسشهای مطرح در رابطه با صنعت نفت ایران، با ایمان ناصری، مدیر بخش خاورمیانه شرکت مشاوره نفت و گاز FGE گفتوگو کردیم. از نگاه ناصری صادرات نفت خام ایران و فرآوردههای نفتی همچون نفتکوره و الپیجی میتواند با وجود محدودیتها تا حدی ادامه داشته باشد، اما چشمانداز توسعه صنعت نفت ایران بدون وجود تکنولوژی روز دنیا که تحریم مانع ورود آن به کشور است؛ کمی نگرانکننده به نظر میرسد، مگر اینکه همکاری کشورهای باقی مانده در برجام یا متحدان ایران این چشمانداز را تغییر دهد. در این گفتوگو از نقش تولیدات شیل آمریکا در بازار نفت و همچنین شعاع اثرات مسدود شدن تنگه هرمز صحبت به میان آمده و به نقش دلالانی که برای فروش نفت ایران ورود کردهاند نیز پرداخته شده است.
میدانیم فروش نفت ایران در حال حاضر کار بسیار دشواری است و با استفاده از روشهایی که برای دور زدن تحریمها وجود دارد میزانی از آن به فروش میرود. این روشها چقدر میتواند در حفظ صادرات اثرگذار باشد؟
در حال حاضر وارد کردن نفت ایران به بازار کار دشواری است زیرا قابل شناسایی است و پنهان کردن آن برای پالایشگران دشوار. اما نفت کوره یا الپیجی، شرایط متفاوتی دارد و با اینکه تحریم هستند هر کدام از آنها حدود ۲۵۰ هزار بشکه در روز فروخته میشوند. علت فروش راحتتر آنها این است که محمولههایشان کوچکتر است و مصرفکنندگان آن نیز لزوما پالایشگران نیستند. در رابطه با نفت خام مشکل اصلی این است که در حال حاضر لیست کاملی از تمام پالایشگران کشورهای مختلف وجود دارد و اطلاعاتی که در این زمینه وجود دارد شفاف است. بنابراین پالایشگاهها به راحتی قابل رصد هستند و حتی محمولههای ورودی و خروجی آنها نیز توسط دوربینهای ماهوارهای قابل رصد است. اما نفت کوره مصارف صنعتی زیادی دارد بنابراین خریداران آن مشخص نمیشوند. در رابطه با الپیجی نیز شرایط به همین شکل است.
با توجه به شرایط آسانتر فروش فرآوردههای نفتی در دوره تحریم فکر میکنید ایده افزایش ظرفیت پالایشگاهها تا چه میزان به جبران صادرات نفت خام ایران کمک کند؟
یک دلیل اینکه آقای صادقآبادی(مدیر عامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی) اعلام کردند برای دور زدن تحریمها بیایید ظرفیت پالایشگاهها را بیشتر کنیم، مثلا ظرفیت پالایشگاه ستاره خیلج فارس را به بیش از ۴۰۰ هزار بشکه در روز برسانیم، این است که فروش فرآورده راحتتر است. اما باید دید انجام چنین اقدامی تا چه میزان عملی است. زمانی که این رقم برای افزایش ظرفیت پالایشگاه ستاره خیلجفارس اعلام شد، من از افراد با تجربه در این حوزه سوال کردم و آنها در پاسخ این میزان افزایش ظرفیت تولید را غیرممکن عنوان میکردند. ببینید ممکن است بشود کارهایی کرد، اما قطعا پروژهای استاندارد نخواهد بود و مخاطرات آن بالا خواهد بود.
در حال حاضر در اقلیم کردستان تعداد زیادی پالایشگاه وجود دارد. خب اینها پالایشگاههای بسیار کوچکی هستند که اگرچه مشغول فعالیتند، اما با حوادث زیادی همراه هستند و از طرفی فرآوردهای که تولید میکنند کیفیت استاندارد ندارد. معمولا در طراحی پالایشگاهها ۲۰ درصد ظرفیت مازاد در نظر گرفته میَشود و افزایش ظرفیت ۵۰ درصدی عددی منطقی به نظر نمیرسد مگر اینکه هزینه و زمان زیادی برای آن صرف شود. این در شرایطی است که ساخت ستاره خلیج فارس، به جای چهار سال ده سال زمان برد. برای اجرای فاز سه این پالایشگاه حدود سه سال در انتظار ۶۰ میلیون یورو اعتبار بودند. بنابراین برای افزایش ظرفیت دو بحث وجود دارد؛ یکی بحث مالی و دیگری بحث تامین قطعات. نظر من این است که نمیتوان روی گسترش ظرفیت به میزانی که اعلام شده حساب کرد.
در چنین شرایطی راهکار چیست؟
کاری که میشود کرد این است که تولید پالایشگاهها را با حداکثر توان انجام داد. در این صورت میتوان به افزایش ظرفیت ۳۰۰ هزار بشکهای نسبت به سطح عملیاتی فعلی پالایشگاهها امیدوار بود. من فکر میکنم با این اقدام نهایتا ظرفیت پالایشی ایران به ۵/ ۲ میلیون بشکه در روز برسد. نکتهای که در رابطه با پالایشگاهها وجود دارد، این است که آنها یک تعمیر و نگهداری دورهای دارند و یک اورهال که هر سه چهار سال یکبار انجام میشود. اگر این تعمیرات دورهای انجام نشود (اجرای این تعمیرات دورهای نیازمند کاهش سرعت فعالیت پالایشگاه در طول یک سال است)، آن تعمیرات اساسی که هر سه چهار سال یک بار انجام میشود، باید سریعتر صورت بگیرد و انجام این نوع تعمیرات نیز نیازمند این است که پالایشگاه حدود دو ماه خاموش باشد. بنابراین میتوان منفعت کوتاهمدت برای یک ضرر بلندمدت را در این روش جستوجو کرد و پالایشگاه را تحت فشار قرار داد. اما مشکل دیگر این است که تنها دو فرآورده نفت کوره یا الپیجی در فرآیند پالایش تولید نمیشود و محصولات دیگر نیز به تولید میرسند از جمله بنزین و گازوئیل که خب مشخصات آنها کاملا در بازار شناخته شده است و فروش آن به لحاظ سختی، دستکمی از فروش نفت خام ندارد.
احداث یک فاز دیگر در ستاره خلیج فارس، بهصورت استاندارد دو سال زمان میخواهد. یعنی تنها احداث یک ستون ۷۰ تا ۱۰۰ هزار بشکهای، حداقل یک سال زمان میبرد. اما اگر قرار باشد فعالیتهای دیگر مانند افزایش کیفیت نیز انجام شود، ممکن است یک سال دیگر هم به طول بینجامد. در هر صورت اگر همه پرداختها به موقع انجام شود و قطعات نیز به موقع تامین شود، این پروژه دو ساله میتواند به اتمام برسد. به همین دلیل بعدا اعلام شد که همین فازهای موجود تقویت شوند تا بتوانند بیش از ظرفیت اسمی فعالیت داشته باشند. در همین راستا ابتدا رقم ۱۲۰ هزار بشکه برای افزایش ظرفیت سه فاز ستاره خلیج فارس اعلام شد که البته بعدا اصلاح شد.
برای مشخص شدن اجرای این روش در ابعاد جهانی، باید به پروژه ۴۰۰ هزار بشکهای که توتال با سعودی آرامکو دارد و در کلاس جهانی ساخته و تحویل داده شده است اشاره کنم. قرار بر این بود که این پالایشگاه افزایش ظرفیت داشته باشد. آنها این پروژه را در دو فاز انجام دادند و هر فاز ۱۰ هزار بشکه. هر کدام از این دو پروژه نیز ۶ ماه زمان برد. این یک پروژه استاندارد بود. حالا باید دید تصمیمی که برای افزایش ظرفیت ستاره خلیج فارس گرفته شده، چگونه قرار است اجرایی شود. من باز تاکید میکنم در نهایت شاید این پروژه اجرایی شود، اما مسائل و مشکلات خاص خود را خواهد داشت. در هر صورت رساندن مجموع ظرفیت ستاره خلیج فارس از ۳۶۰ هزار بشکه در روز به ۴۰۰ هزار بشکه شدنی است اما به قیمت پرداخت این هزینه که تعمیرات و نگهداری در فواصلی کوتاه انجام شود زیرا درست مثل خودرویی خواهد بود که شما میخواهید هر روز با سرعت ۱۲۰ کیلومتر در ساعت از آن استفاده کنید. طبیعی است که این خودرو بسیار زودتر از خودروهای دیگر به تعمیر و نگهداری نیاز پیدا میکند.
صادرات فرآوردههای نفتی سنگین ، البته میتواند راهکاری برای دور زدن تحریمها باشد اما با اجرای قانون جدید سازمان کشتیرانی بینالمللی (IMO) در رابطه با بهبود کیفیت سوخت کشتیها، مصرف جهانی نفت کوره به میزان قابل توجهی کاهش خواهد یافت.
بله، با اجرای این قانون، تقاضای جهانی کاهش پیدا خواهد کرد و از ۵/ ۳ میلیون بشکه در روز در بخش کشتیرانی به حدود یک میلیون بشکه در روز خواهد رسید. ۵/ ۱ میلیون بشکه نیز مصارف دیگر این سوخت است که میزان زیادی از آن در نیروگاههای عراق و عربستان و روسیه به مصرف میرسد و عموما توسط خودشان تامین میشود بنابراین ایران نمیتواند به آنها چیزی بفروشد. در هر صورت ایران باید در این زمینه رقابت بیشتری داشته باشد که این به معنای ارائه تخفیف بیشتر است کمااینکه این اتفاق برای نفت خام ایران نیز رخ داده است و این را میتوان روی نمودارهایی که روند قیمتها از یک سال و نیم به این سو را نشان میدهد، مشاهده کرد.
در حال حاضر میزان صادرات روزانه نفت خام ایران چقدر تخمین زده میشود؟
در حال حاضر شرایط سختی برای فروش نفت ایران وجود دارد. برای مثال شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه محمولههای نفتی صادره به اروپا در ترمینال مقصد تست میشود و اگر مشخص شود که نفت ایران است پس فرستاده میشود. چنین تلاشهایی در حال انجام است. قطعا برخی از این تلاشها نتیجه میبخشد و برخی دیگر نه. اما به نظر میرسد کسی که سعی کرده بازار اروپا یا ایتالیا و مدیترانه را برای فروش نفت ایران انتخاب کند، بهتر بود به بازارهای سنتی ایران بسنده میکرد زیرا در بازاری مانند چین، تستها مانند اروپا جدی گرفته نمیشوند و سختگیریها زیاد نیست.
فکر میکنید انتخاب اروپا برای فروش نفت ایران آن هم در دوره تحریم چه علتی داشته؟
به نظر میرسد این تلاشی بوده که هماهنگیهای کافی برای آن انجام نشده بوده و به واسطهها بازمیگردد زیرا بسیار بعید به نظر میرسد شرکت ملی نفت ایران به سمت بازار اروپا رفته باشد. افرادی در این میان هستند که این محمولهها را دریافت و دستبهدست میکنند و شناسنامه یا سند آن را تغییر میدهند. یا نفت خام عراق را با آن مخلوط میکنند تا مشخصات محموله تغییر کند.
یعنی ممکن است محمولههایی از این دست که به بازار اروپا میروند و در نهایت شناسایی میشوند، همان محمولههایی باشند که در بورس عرضه شدهاند؟ زیرا بهنظر میرسد تجربه کافی در فروش آنها به کار نرفته است.
عرضه نفت در بورس تلاشی بود برای استفاده از ظرفیتهای بخش خصوصی اما باید دید ظرفیت واقعی این بخش چقدر است. در هر صورت ممکن است واسطههایی که به واسطه بورس وارد شدهاند، همانهایی باشند که محمولهها را به سمت اروپا ارسال کردهاند، این موضوع مشخص نیست.
چشمانداز صنعت نفت ایران را با توجه به تحریمهای فعلی چگونه میبینید؟
در رابطه با فروش نفت خام فکر میکنم شرایطی که حالا در آن قرار داریم قابل ادامه است، اما نه برای مدت زمانی طولانی. به نظر میرسد اگر راهحلی برای برونرفت از این شرایط نداشته باشیم، با یک صنعت نفت به شدت آسیبدیده مواجه خواهیم بود. ونزوئلا زمانی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت در اوپک بود و پیش از ورود به دوره نزول در شرکت ملی نفت این کشور صحبت از این بود که تولید روزانه نفت خام به پنج میلیون بشکه در روز برسد. میخواهم بگویم اگر صنعت نفت یک کشور دچار مشکل شود، ممکن است برای ۱۰ سال وارد سراشیبی تولید شود و قدرت خروج از آن را نداشته باشد. در چنین شرایطی تنها کاری که میتوان انجام داد این است که سطح تولید را در همان میزان اندکی که هست، حفظ کرد اما چنین صنعت نفتی روبهرشد نخواهد بود یا حداقل سالها زمان میبرد تا به مسیر رشد بازگردد.
با وجود کاهش عرضهای که در نتیجه تحریمهای آمریکا علیه ایران و ونزوئلا رخ داده است، عربستان هنوز افزایش تولید چندانی نداشته است. دلیل این اقدام چیست؟
بیشتر به این دلیل بوده که نیازی به افزایش تولید ندیده، زیرا تقاضا ضعیف بوده است. میتوان گفت طی حدود شش ماه گذشته سرعت رشد تقاضای جهانی نفت خام ضعیف بوده و تمام شاخصهای اقتصادی نیز در این مدت سیگنال ضعف ارسال کردهاند. در کنار تقاضای ضعیف، ما تولید قوی آمریکا را داریم که به واسطه آن نیازی به افزایش تولید دیده نشده است.
اتفاقی که رخ داده این است که قیمت حدودا ۵۰ دلاری نفت در آمریکا، تقریبا تمام پروژههای نفتی این کشور را پوشش میدهد و برای کم کردن شدت رشد تولید آمریکا، قیمتها باید به کمتر از ۵۰ دلار بر بشکه برسد. با این حال میتوان گفت راهکار کاهش قیمت برای کند کردن رشد تولید آمریکا تا حدودی خاصیت خود را از دست داده است زیرا حالا شرکتهایی چون شورون در آمریکا فعالیت دارند که برنامهریزی بلندمدت دارند. به این معنا که وقتی پروژهای را آغاز میکنند، بودجهای عظیم به آن اختصاص میدهند تا مثلا آن را در طول سه سال انجام دهند. حالا اگر در این مدتزمان قیمتها کاهش پیدا کنند، آنها اقدام به کاهش تولید نمیکنند زیرا الگوی آنها با شرکتهای کوچکی که به محض کاهش قیمتها تولید را برای جلوگیری از زیان کم یا قطع میکنند، فرق دارند. به همین دلیل تاثیر قیمت نفت بر صنعت نفت آمریکا کم شده است.
بنابراین در این زمینه کار چندانی از دست تولیدکنندگان اوپک برنمیآید مگر اینکه به زیان خود برخیزند و قیمتها را به سطح بیست دلار بر بشکه برسانند و این شرایط را برای حدود یک سال ادامه دهند تا تمام آن پروژهها بهطور کامل متوقف شوند و اصطلاحا بمیرند. زیرا در آمریکا پروژهها بیمه هستند و اگر برای مثال قیمت نفت به سطوحی پایینتر از ۶۰ دلار برسد، بیمه برای مدت شش ماه زیان آنها را پوشش میدهد. بنابراین برای شش ماه قیمتها باید به زیر توان آنها بیاید و شش ماه دیگر نیز در همان محدوده باقی بماند تا امکان بازگشت وجود نداشته باشد.
بهطور کلی اعداد و ارقام مربوط به صنعت نفت و گاز آمریکا نشان میدهد که حوزه انرژی در این کشور از چهار سال گذشته به این سو مدام در حال بهبود بوده و هر سال حداقل بیش از یک میلیون بشکه در روز به تولید نفت خام آمریکا اضافه شده است. همانطور که اشاره کردم یکی از مهمترین علتهای شتاب صنعت شیل در چهار سال گذشته و چشمانداز باقی ماندن آن این است که شرکتهای بزرگ بینالمللی مانند شورون، اکسونمبیل و بقیه غولهای نفتی وارد بازی نفت شیل شدهاند و حالا بازی، بازی بزرگان شده است در حالی که تا پیش از این بازه زمانی، بیشتر شرکتهای خصوصی کوچک در حوزه شیل نقشآفرینی میکردند. بنابراین تا سه سال آینده، شاید حدود چهار تا پنج میلیون بشکه دیگر به تولیدات روزانه شیل اضافه شود.
بنابراین شیل آمریکا بیش از پیش معادلات بازار را تغییر خواهد داد.
همینطور است. هم در بحث نفت و هم در بحث گاز مایع، شاهد تغییرات عمده خواهیم بود. اتفاقی که حالا در رابطه با گاز مایع رخ داده این است که آمریکا باعث شده قوانین سابق بازار بر هم بخورد. از طرفی پروژههای تولیدی در آمریکا بسیار قوی هستند، به این معنا که رقابتی و ارزان هستند و از این لحاظ با پروژههای قطری مقایسه میشوند که به ارزانقیمت بودن معروف هستند. در رابطه با الپیجی نیز امسال برای اولین بار، مجموع تولید و صادرات آمریکا از کل تولید و صادرات خاورمیانه بیشتر شده و سه غول این منطقه شامل عربستان، قطر و ابوظبی که هر کدام بالای ۱۰ میلیون تن در سال صادرات دارند را پشت سر گذاشته است.
در واقع مجموع صادرات الپیجی خاورمیانه ۴۰ میلیون تن در سال بوده که امسال آمریکا به این رقم میرسد. تا ۱۰ سال قبل آمریکا واردکننده الپیجی بود و کل بازار الپیجی نیز تا پیش از ورود آمریکا به آن ۶۰ میلیون تن در سال بود. اما آمریکا ۴۰ میلیون تن به این بازار افزوده و آن را به ۱۰۰ میلیون تن رسانده است. در رابطه با نفت نیز شرایط تقریبا همین است. تولید نفت خام آمریکا به قدری بوده که این کشور در حال حرکت به این سمت است که صادرکننده نفت شود. آمریکا کشوری است که تا همین چند سال قبل بیش از ۱۰ میلیون بشکه در روز نفت وارد میکرد اما حالا واردات نفت این کشور به حدود ۳ میلیون بشکه در روز رسیده است. در رابطه با فرآورده نیز بزرگترین صادرکننده دیزل است.
با این اوصاف فکر میکنید آمریکا میتواند نقش همیشگی خاورمیانه را در بازار نفت کمرنگ کند؟
به نظر میرسد غیر از این نیست. بهطور کلی مصرف نفت در دنیا با رسیدن به پیک خود، رو به کاهش میگذارد. این اتفاق به این معنا است که به مرور نقش تولیدکنندگان نفت کمرنگتر میشود، هرچند شاید نفت تا صد سال دیگر هم در بازار باقی بماند. از طرف دیگر در همین بازار ۱۰۰ میلیون بشکهای، حدود ۲۰ میلیون آن توسط آمریکا تولید میشود. به همین خاطر هم ترامپ اخیرا توییتی منتشر کرد با این مضمون که مسدود شدن تنگه هرمز برای آمریکا مشکلی ایجاد نمیکند بلکه کشورهایی مانند چین، هند و کره را درگیر میکند.
اما در هر صورت اثر قیمتی که مسدود شدن تنگه هرمز دارد را نمیتوان نادیده گرفت. وقتی قیمت جهانی بالا برود، مصرفکنندگان در آمریکا نیز دچار مشکل میشوند هرچند به نفت دسترسی داشته باشند.
بله همینطور است. اما از طرفی ایده آمریکا این است که خب اگر تنگه هرمز مسدود هم شود به معنای قطع عرضه حدود ۲۰ درصد از نفت مورد نیاز دنیا است که به آنها ارتباطی ندارد، زیرا آنها تولید خودشان را دارند و حتی ممکن است دست به تنظیم قیمتها در داخل کشور بزنند و از رشد آن جلوگیری کنند.
یعنی دولت آمریکا قادر به کنترل قیمتها در این کشور است؟
بهطور کلی خیر؛ زیرا تولیدکنندگان نفت آمریکا دولتی نیستند و وقتی ببینند نفت آنها خارج از کشور بشکهای ۱۰۰ دلار ارزش دارد، ترجیح میدهند آن را صادر کنند. مگر اینکه دولت برای دورهای خاص سوبسید پرداخت کند که چنین اقدامی در شرایط بحران بعید به نظر نمیرسد و آمریکا به این واسطه میتواند برای مدتی خود را از بازار جهانی جدا سازد زیرا به واسطه افزایش تولیدی که داشته قادر به انجام چنین کاری نیز هست.
فرق خارج شدن نفت ایران یا ونزوئلا از بازار به واسطه تحریمها با بسته شدن تنگه هرمز در این است که دومی جایگزین ندارد و تنها راه مقابله با اثرات مسدود شدن تنگه هرمز این است که از ذخایر استراتژیک نفت خام استفاده شود. این راهحل نیز در هر صورت نیاز به جایگزین دارد. برای مثال اگرچه تخمین زده میشود کل ذخایر استراتژیک نفت خام دنیا بتواند برای پنج ماه جایگزین نفتی باشد که از خلیج فارس وارد بازار جهانی میشود، اما در هر صورت بعد از استفاده از این ذخایر، بار دیگر باید جایگزین شوند، زیرا اینها منابع استراتژیک هستند و اگر جایگزین نشوند افزایش قیمت ناگزیر است. منظورم این است که حدود ۲۰ میلیون بشکه نفت در روز جایگزین ندارد و بازار را دچار بحران بزرگی میکند که تنها اثر قیمتی آن به آمریکا میرسد. ضمن اینکه باید توجه کنیم آمریکا هم بزرگترین مخازن ذخایر را از مجموع ۲ هزار و ۸۰۰ میلیون بشکه ذخایر جهانی دارد و هم بزرگترین تولیدکننده نفت دنیا است.
برای روشن شدن نقش افزایش تولید نفت آمریکا باید بگویم اگر این رشد نبود، تکتک بحرانهایی که اخیرا در خلیج فارس شاهد بودیم، میتوانست اثر بسیار بیشتری بر قیمتها داشته باشد. برای مثال تحقیقاتی که سالها قبل انجام میشده و شرایطی را ترسیم میکرده که برای نفتکشها در خلیج فارس چالشی ایجاد شود، رشد ۱۰ دلاری در هر بشکه نفت را پیشبینی میکرده است. یعنی این شرایط نرمال بازار بوده اما تا پیش از رشد نفت شیل. البته در این میان نمیتوان مصرف ضعیف چین و نگرانیهایی که در پی جنگ تجاری آمریکا با چین پیش آمد را در رابطه با اثر محدود اتفاقات اخیر در خلیج فارس نادیده گرفت. در واقع اگر این دو عامل وجود نداشت، قطعا قیمتها بالاتر میرفت.
انتقاداتی که در حال حاضر به نحوه فروش نفت ایران وجود دارد را چگونه ارزیابی میکنید؟
موضوعی که وجود دارد، ما الان با تحریمهایی روبهرو هستیم که از هر زمان دیگری سختتر است. در این دوره، دولت ترامپ تمام راههای فروش نفت ایران را در لیست تحریمها وارد کرده است؛ از جمله سوآپ نفت خام (تحویل نفت ایران به کشور دوم و فروش معادل آن از سوی کشور دریافتکننده). این در شرایطی است که جابهجا کردن پول نفت هم بسیار دشوار است. بنابراین حتی اعلام آمادگی روسیه برای کمک به فروش نفت ایران نیز مشخص نیست تا چه میزان کارساز باشد. بنابراین به نظر میرسد اظهاراتی از این دست که وزارت نفت اراده کافی برای دور زدن تحریمها ندارد یا وزیر مانع فروش است، بیشتر از سوی رقبای سیاسی دولت مطرح میشود. تا آنجا که من میدانم، تیم فروش نفت ایران در حال حاضر یک تیم حرفهای است و تمام تلاش خود را برای فروش دارد. شاید منظور منتقدان از مانعتراشی برای فروش، ایستادگی وزارت نفت در مقابل تکثیر واسطههایی مانند بابک زنجانی است.
ارسال نظر