پژوهش‌‌‌ها نشان می‌دهند که ذهن افراد اغلب به آینده پرش می‌کند و پیش از وقوع، شرایط آتی احتمالی خود را تا حدی تجربه می‌کنند. یک پژوهش به این یافته رسید که مردم به طور متوسط ۵۹ بار در روز به آینده فکر می‌کنند؛ حدود هر ۱۶ دقیقه یک‌‌‌بار. تا حدی به این دلیل است که صبح‌‌‌ها از خواب بیدار می‌‌‌شویم و حاضر به انجام وظایف دشوار در محل کارمان می‌‌‌شویم.

یکی از راه‌‌‌های قدرتمند برای افزایش خوش‌بینی افراد به آینده، ارائه گذشته و حالی عالی به آنهاست. تصویرنگاری عصبی نشان داده است که رویاپردازی درباره آینده و یادآوری گذشته از بخش‌‌‌های مشابه بسیاری در مغز استفاده می‌کند. بر اساس یک نظریه، یکی از دلایل بسیاری که ما از حافظه استفاده می‌‌‌کنیم، برای ساخت آینده‌‌‌مان است. سه پژوهشگر دانشگاه هاروارد در مجله پرآوازه نیچر نوشتند: «مغز را می‌توان ارگانی متمرکز بر آینده دانست. شیوه طراحی آن به نحوی است که از اطلاعات گذشته و حال برای پیش‌بینی آینده استفاده کند. مغز می‌تواند با استفاده از این اطلاعات به شبیه‌‌‌سازی اتفاقات احتمالی آینده بپردازد.» افرادی که آینده خوش‌‌‌رنگ‌‌‌تری ببینند، به احتمال بیشتری برای رسیدن به آن صبر یا تلاش خواهند کرد. کارکنانی نیز که از گذشته خود راضی باشند، خوش‌بینی بیشتری نسبت به آینده خواهند داشت. ما برای آینده زندگی می‌‌‌کنیم و قصد خواستن آن را به شیوه‌‌‌ای شگفت‌‌‌انگیز داریم. حتی زمانی که به گذشته فکر می‌‌‌کنیم، اتفاقات عالی آن را بهتر به یاد می‌‌‌آوریم. در نقدی به همان پژوهش، آمده است: «ما نگاهی مثبت به گذشته خود داریم و حتی احساسات منفی ناشی از اتفاقات بد نیز به مرور زمان رنگ می‌‌‌بازند؛ در حالی که احساسات مثبت ناشی از اتفاقات خوشایند ادامه می‌‌‌یابند.»

سفر به آینده دشوارتر است اما ارزشش را دارد. تصویرسازی آینده نیاز به فعالیت مغزی بیشتری دارد و برای ساخت آن فقط قطعه‌‌‌هایی از خاطرات گذشته در اختیار داریم. به این دلیل، تصویر ذهنی ما از آینده مبهم‌‌‌تر از گذشته است. اما تا زمانی که قلم‌‌‌موی ذهنی در اختیار داریم و محدودیت‌های ناشی از واقعیت گذشته چندان زیاد نباشد، رویاهای مثبت فراوانی برای آینده خود خلق می‌‌‌کنیم. دو دانشمند دانمارکی در سال ۲۰۱۰ در مقاله‌‌‌ای نوشتند: آینده «از نظر احساسی، مثبت‌‌‌تر و حماسی‌‌‌تر» از گذشته است.

ایگوی یعنی تصوراتی که از خودمان ساخته‌ایم ما بیش از گذشته، درگیر آینده است. زمانی که این پژوهشگران دانمارکی از افراد خواستند تا رویدادهای گذشته و آینده را بر اساس میزان اهمیت آنها، نقش‌‌‌شان در هویت فرد و محوری بودن‌‌‌شان در داستان زندگی ارزیابی کنند، رویدادهای احتمالی آینده رنگ بیشتری نسبت به اتفاقات گذشته گرفتند. آنها پی بردند که به‌رغم آنکه داستان‌‌‌های گذشته از جزئیات بیشتری برخوردار بودند، «تصویر آینده روایی‌‌‌تر و فردی‌‌‌تر بود».

کودکان بسیار پیش‌تر از ورود به مدرسه از توانایی تصور آینده برخوردارند. به عنوان مثال اگر به آنها بگویید «فردا به باغ‌‌‌وحش می‌‌‌رویم» سخن شما را درک می‌کنند. این توانایی ذاتی است و لازم نیست به آنها آموخته شود. تنها دلیلی که حتی خردسالان نیز می‌توانند وعده‌‌‌های آینده را درک کرده و بر اساس آن رفتار کنونی خود  را شکل دهند، این است که با ذهن خود به آینده سفر می‌کنند و تجربه‌‌‌ای شبیه به واقعیت از آن دارند.

چندان طول نمی‌‌‌کشد که کودکان به شغل آینده خود فکر کنند. آنها از دیدن شغل والدین خود، تماشای تلویزیون، خواندن کتاب و مجلات و دیدن کارکنان در مشاغل مختلف، تکه‌‌‌هایی از یک پازل به دست می‌‌‌آورند که با آن قادر به ساخت آینده ذهنی خود خواهند بود. این رویاها اغلب غیرواقع‌‌‌بینانه است و گاهی به دلیل اصرار والدین بر بلندپروازی کودکان است. به عنوان مثال گفته می‌شود که ۲۷‌درصد از کودکان ۱۰ تا ۱۶ ساله به رئیس‌‌‌جمهور شدن فکر کرده‌‌‌اند. بسیاری از آنها درباره فضانورد، موسیقی‌‌‌دان، میلیاردر، ورزشکار حرفه‌‌‌ای یا ابرقهرمان شدن در حوزه‌‌‌های مختلف می‌‌‌اندیشند. اما یک پژوهش به این یافته رسید که «تمایل به شغل‌‌‌های باثبات نیز از زمان مهدکودک دیده می‌شود».

آنچه کودکان تا ۱۶ سالگی درباره‌‌‌اش رویاپردازی می‌کنند، نقش کلیدی در تعیین آینده‌‌‌شان خواهد داشت. بر اساس یک پژوهش، آنهایی که هنوز در آن زمان درباره شغل‌‌‌های آینده خود تصمیم نگرفته یا رویاهای بزرگی ندارند، احتمالا در آینده حقوق و دستمزد کمتری خواهند گرفت. در هر صورت، هنگام بزرگسالی و مواجهه با واقعیت، بسیاری از رویاها رنگ می‌‌‌بازند و در بسیاری مواقع، فضانورد شدن به تلاش برای حفظ شغل و انجام هر کاری برای افزایش حقوق می‌‌‌انجامد.

از بین کارکنان آمریکایی، ۵۱‌ درصد گفته‌‌‌اند که «درباره آینده خود با این سازمان، هیجان‌‌‌زده هستم». بقیه بین ۲۸‌درصد خنثی و ۲۱‌درصد مخالف یا به شدت مخالف با چنین اظهاری تقسیم شده‌‌‌اند. به این صورت، فقط نیمی از کارکنان آمریکایی مطمئن هستند که مرحله بعدی مسیر شغلی‌‌‌شان با کارفرمای کنونی است. سطح اشتیاق و اطمینان از آینده در چین و هند بسیار بالاتر است.

نیروی ۲۹ ساله یک بیمارستان در نیویورک به نظرسنجی شالوده این کتاب چنین پاسخ داد: «مدیریت درباره احتمال برون‌‌‌سپاری شغل من، قطعیت ندارد.» یک نیروی ۳۳ ساله در شرکتی عملیاتی از هند گفت: «این شرکت به آینده و رشد کارکنان بی‌‌‌توجه است.» کارمند ۳۸ ساله یک شرکت شیمیایی بریتانیا نوشت: «هیچ آینده نویدبخشی با این شرکت وجود ندارد. همواره درگیر تغییراتی هستیم که نه به نفع کارکنان و نه به نفع مشتریان است و فقط به سهامداران سود می‌‌‌رساند.»

در چنین شرایط پرابهامی، کارکنان ممکن است به امید تغییر در آینده به فعالیت ادامه دهند. با این حال، انگیزه اصلی زمانی بروز می‌کند که مدیران آینده‌‌‌ای امیدوارکننده برای شرکت و کارکنانشان ترسیم کنند؛ مهم‌تر آنکه در نقش یک مرشد و راهنما ظاهر شده و اعتماد به نفس افراد را هم بالا ببرند.