توجه یکطرفه به سلامت کارکنان
کسب و کارها اگر بخواهند از نگاه ابزاری به کارکنان دست بردارند و به بالاترین پتانسیلهای آنها دست یابند، یکی از مهمترین قوانین این کار، تلاش برای رشد و موفقیت کارکنان است. این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که شغل افراد به شیوهای بر سلامتی آنها اثر میگذارد.
سیاستهای شرکت، حجم کار، مرخصیها، خستگی و بیحوصلگی، کیفیت مدیر و سایر جنبههای کار در یک مکان میتواند به بهبود سلامت یا تضعیف آن بینجامد.
همچنین بر سلامت روانی و در نتیجه عملکرد کل کسب و کار اثر دارد. چنین ارتباطی همواره وجود داشته اما به لطف ابزارهای الکترونیک نظارت بر سلامت، توجه بیشتری به آنها جلب میشود.
برایان ویلیامز، خبرنگار شبکه انبیسی چنین گزارش داد: «اگر به اندازه کافی مسن باشید، دورانی را به یاد میآورید که پس از کار به خانه میرفتید و شاید هر ۶ ماه یکبار تماسی از محل کار دریافت میکردید. در سایر مواقع، تا صبح روز بعد به کار فکر نمیکردید. اما دیگر از این خبرها نیست. اکنون کار در دستان شماست، صفحه نمایش شماست و به چهرهتان زل زده است. کار از شما انتظار دارد که ۱۱ شب هم به پیامها و تماسها پاسخ دهید و البته که باید آنلاین و در دسترس باشید. اگر فکر میکنید که چنین وضعیتی برای سلامت ما خوب نیست، درست فکر میکنید.»
یک نفر از هر پنج نفر فرد شاغل در ایالات متحده این جمله را قبول دارد که «حجم کارها در شغل من بیش از اندازهای است که بتوانم سبک زندگی سالمی داشته باشم.» این وضعیت در تمام جهان دیده میشود و فقط نسبت آن بین یکپنجم تا یکسوم شاغلان متغیر است.
یکچهارم از آمریکاییها میگویند که در شغل خود فرسوده شدهاند. همچنین یکپنجم دیگر با آنکه فرسوده نشدهاند، زندگی سالم و پرنشاطی ندارند. علاوه بر این، بهرغم آنکه سطح مشخصی از استرس سالم برای هر شغلی طبیعی تلقی میشود، شواهد حاکی است که اغلب استرس موجود فراتر از این سطح میرود.
یک ستوننویس در روزنامه گلوب اند میل تورنتو وضعیت را چنین دیده است: «فرسودگی شغلی مسالهای است که کسب و کارها تمایلی به صحبت درباره آن ندارند؛ هرچند پیامدهایش دامن آنها را هم میگیرد.
مدیران، مشتاق صحبت درباره مشارکت کارکنان هستند. آنها میخواهند کارکنان برای شغل خود هیجان و اشتیاق بیشتری داشته باشند. اما فرسودگی که ناشی از خستگی، بیحوصلگی و از توان افتادن کارکنان در شغلشان است، راهی به بحثها پیدا نمیکند.» این در حالی است که ۱۶درصد از کاناداییها احساس میکنند شغلشان به حدی سخت است که نمیتوانند بین اولویتهای کار و زندگی شخصی خود تعادل ایجاد کنند.
تناقض بزرگ آنجاست که کارفرمایان کارکنان خود را به استفاده از گامشمارها و کالریشمارهایی وامیدارند که در همان دستگاهها میتوان اطلاعاتی را پیدا کرد که از مدتها پیش پژوهشگران سلامت میدانستند؛ اینکه فشار بیش از حد کاری یکی از بزرگترین خطرات سلامتی است.
ما از قبل میدانستیم که استرس کاری، خواب افراد را به هم میریزد. همچنین کاهش کیفیت خواب باعث افزایش حوادث در محل کار یا هنگام رانندگی به سمت شرکت، کاهش عملکرد شغلی، کارگریزی و غیبتهای بیشتر و البته زیاد شدن ویزیت دکتر میشود.
هزینه این حوادث و مشکلات ناشی از کیفیت خواب کارکنان، ۱۰۰میلیارد دلار در سال است. همچنین به تازگی کشف شده است که کار کردن در محیطهای کاری بدون پنجره باعث میشود که خواب شبانه کارکنان ۴۶ دقیقه کمتر شود. این اثرات کار در آنجا شدیدتر میشود که واشنگتن پست گزارش داد: «داشتن یک رئیس بد میتواند زندگی شغلی شما را مصیبتبار کند اما همچنین میتواند شما را بیمار سازد؛ چه جسمی و چه روانی.» اکنون همان موبایلی که میتواند باعث شود ایمیلهای کاری، افراد را تا رختخوابشان تعقیب کند، قابلیت سنجش اثر فکر کردن به همان ایمیل یا یک رئیس بد بر کیفیت خواب را دارد.
پیش از این هم میدانستیم که کورتیزول به عنوان هورمون استرس در روزهای کاری سطح بالاتری نسبت به روزهای تعطیل دارد. میدانستیم که اگر هر روز سطح این هورمون بالاتر از سطح نرمال باشد، خطر سندروم سوختوساز، تصلب شرایین، پوکی استخوان و ریسک بیماری قلبی یا حتی دیر ترمیم شدن زخمهای بدن وجود دارد. اما اکنون اپلیکیشنها امکان شمارش تعداد دفعات بالا رفتن بیش از حد این هورمون را فراهم آوردهاند. در حال یاد گرفتن این موضوع هستیم که نشستن طولانیمدت میتواند به ما آسیب بزند؛ به گونهای که دههاهزار سال چند قاره را پیاده رفته تا به میزها و اتاقهای کار کوچک امروزی برسد. با این پسزمینه ژنتیکی، گامشمارها به ما نشان میدهند که ۹۰ دقیقه در جلسه استراتژی ساکن نشسته بودهایم، ۶۰ دقیقه در اتاق کنفرانس، ۲ تا ۴ ساعت در هواپیما و ۴۵ دقیقه در یک خودروی کرایهای. در نهایت هم به قدری دیر به هتل رسیدهایم که زمانی برای دویدن وجود نداشته است.
یکی از مدیرانی که به شدت نگران کارکنان بود و در عین حین توان بحث و جدل برای بهبود اوضاع را ندارد، چنین میگوید: «این وضعیت تقصیر هیچکس نیست. انتظارات برای کسب و کار، غیرمنطقی شده است. من نمیتوانم آن را تغییر دهم. در این شرایط گرفتار شدهایم. من مجبور هستم تقاضاهای غیرمعقول از کارکنانم داشته باشم به این دلیل که مشتریانم تقاضاهای نامعقول از آنها دارند به این دلیل که مشتریان آنها هم تقاضاهای غیرمعقول دارند. ما میتوانیم استدلال کنیم که این وضعیت اشتباه و بد و احمقانه است ولی همین است و نمیتوانم آن را تغییر دهم.»