همدلی؛ مهم‌ترین مهارت رهبری سازمان

علاوه بر این، وجود عنصر همدلی و همدردی در رابطه ایجادشده بین رهبران و کارکنان باعث می‌شود تا شرایط مساعدی برای تقویت مشارکت، احساس شادی و ارتقای عملکردی کارکنان شکل بگیرد و هم کارکنان و هم رهبران سازمان از شرایط حاکم بر سازمان راضی و خشنود باشند و تمایل به ادامه پیدا کردن پیوندهای موجود در درون سازمان نهادینه شود. حال سوال اینجاست که چرا همدلی تا به این حد در درون سازمان‌ها تاثیرگذار و تعیین‌‌‌کننده است و اگر رهبر سازمان فاقد این مهارت کلیدی باشد نخواهد توانست تجربیات مطلوبی را برای خود و کارکنانش در محل کار رقم بزند. در ادامه به پاسخ این سوال مهم و حساس بیشتر خواهیم پرداخت و نکاتی را پیرامون اهمیت و ضرورت همدلی و همراهی رهبران با کارکنان ذکر خواهیم کرد.

همدلی: دشمن استرس و فشارهای کاری

یکی از دلایل اصلی اهمیت داشتن همدلی و همدردی رهبران و مدیران سازمان‌ها با کارکنان به این واقعیت غیرقابل‌‌‌انکار برمی‌‌‌گردد که امروزه تقریبا تمام کارکنان به شکل‌‌‌های مختلف با انواع استرس‌‌‌ها و فشارهای روحی و روانی در محل کارشان دست‌‌‌وپنجه نرم می‌کنند و اگر کسی نباشد که با آنها همدلی و همراهی کنند، احتمال فرسودگی شغلی آنها زیر بار سنگین استرس و فشارهای روانی ناشی از کار افزایش می‌‌‌یابد. دوران همه‌گیری کووید-۱۹ و پیامدهای منفی و زیان‌‌‌بار سنگینی که درنتیجه ترس از این بیماری ناشناخته و مرگبار دامان سازمان‌ها و شرکت‌ها را گرفت موجب شد تا نگاه رهبران و مدیران سازمان‌ها نسبت به مدیریت استرس و فشارهای کاری وارد آمده بر کارکنان جدی‌‌‌تر و دقیق‌‌‌تر شود. علاوه بر این، تحقیقات مختلفی که درزمینه مدیریت استرس در سال‌های اخیر صورت گرفته‌‌‌اند حکایت از آن دارند که استرس و فشارهای کاری اگر به‌‌‌درستی و به‌‌‌طور کامل مدیریت و کنترل نشوند می‌توانند به شکل‌‌‌های مختلفی بر سلامت ذهنی وزندگی شخصی کارکنان و همچنین بر عملکرد آنها در محل کار تاثیر منفی داشته باشند. نگاهی به آمار و ارقام برآمده از این تحقیقات تا حد زیادی می‌تواند همه ما را متقاعد کند که مدیریت استرس و فشارهای روانی در محل کار از هر استراتژی کسب‌و‌کاری برای رهبران سازمان‌ها واجب‌‌‌تر است:

  تاثیر مخرب استرس بر سلامت ذهنی کارکنان. تحقیق بین‌المللی انجام‌‌‌شده توسط موسسه تحقیقاتی Qualtrics نشان داده که ۴۲درصد از کارکنانی که در این تحقیق مشارکت داشته‌‌‌اند اعلام کرده‌‌‌اند که سلامت ذهنی و روانی‌‌‌شان در نتیجه استرس و فشارهای کاری ناشی از همه‌گیری کووید-۱۹ به‌‌‌شدت کاهش پیداکرده است. علاوه بر این، ۶۷درصد از آنها نیز اعلام کردند که در دوران همه‌گیری به‌‌‌شدت دچار اضطراب و اندوه ناشی از فشارهای عصبی ناشی از کار شده‌‌‌اند و تمایل بسیار زیادی برای ترک شغل و خانه‌‌‌نشینی پیداکرده‌‌‌اند. علاوه بر این، ۵۷درصد از پاسخ‌‌‌دهندگان شرکت‌کننده در این تحقیق گفتند که کم‌‌‌توجهی یا بی‌‌‌توجهی رهبران سازمان‌ها به موضوع مدیریت استرس و فشارهای کاری که در دوران همه‌گیری کووید-۱۹ به اوج خود رسید باعث شده تا آنها تمایل چندانی برای عمل به مسوولیت‌‌‌های محوله به خود نداشته باشند و در این میان آنچه باعث شده تا میل و علاقه و تعهد آنها برای کار کردن کاهش یابد، نبود همدلی و همراهی رهبران و مدیران سازمان‌ها با آنها بوده است.

  تاثیر ویرانگر استرس و فشارهای کاری بر زندگی شخصی کارکنان. تحقیق جدید موسسه Occupational Health Science نشان داده که میزان خواب افرادی که شرایط پراسترس و اضطراب‌‌‌آوری را در محل کارشان تجربه می‌کنند به‌‌‌شدت کاهش پیدا می‌کند و بدتر از آن اینکه رابطه بین آنها و همسران و فرزندان و سایر اعضای خانواده‌‌‌هایشان نیز درنتیجه اثرگذاری منفی استرس‌‌‌های کاری تا حد زیادی بدتر و بحرانی شده است. تحقیقات انجام‌‌‌شده توسط پژوهشگران دانشگاه کارلیتون نیز حکایت از آن دارد که آن دسته از مادرهایی که در سازمان‌هایی با مدیریت ناکارآمد و ناکافی استرس و فشارهای روانی کار می‌کنند از توانایی‌‌‌های بسیار کمتری برای انجام وظایف مادرانه خود برخوردارند و یکی از علل اصلی این ناتوانی به وجود نداشتن جو همدلی و همدردی در درون سازمان‌ها و بین رهبران و کارکنان سازمان برمی‌‌‌گردد.

  تاثیر منفی استرس‌‌‌های کاری بر کاهش عملکرد کارکنان. تحقیق جامعی که درزمینه رابطه بین استرس و عملکرد کارکنان انجام‌‌‌شده و نتایج آن در نشریه آکادمی مدیریت آمریکا منتشرشده است نشان داده که وقتی کارکنان یک سازمان که تحت‌‌‌فشارهای سنگین و استرس کاری قرار دارند هیچ‌گونه همراهی و همدلی از طرف رهبران سازمان و مافوق‌‌‌های خود نبینند، انگیزه درست‌‌‌کار کردن و ارائه بهترین عملکرد ممکن را از دست می‌دهند و تمایلی به کمک کردن به دیگران از خود نشان نمی‌‌‌دهند. علاوه بر این، تحقیق انجام‌‌‌شده در دانشگاه جورج تاون نیز مشخص کرده که با افزایش استرس و فشارهای کاری و بی‌‌‌توجهی رهبران سازمان نسبت به مدیریت بهینه آنها سطح تعامل و همکاری درون‌‌‌سازمانی به میزان چشمگیری سقوط می‌کند و این مساله موجب کاهش عملکرد فردی و تیمی در سازمان و افزایش نارضایتی و میل به ترک سازمان از جانب کارکنان می‌شود و چنانچه اقدام خاصی از سوی رهبری سازمان برای کنترل این فشارها صورت نگیرد، پیامدهای سنگین بسیاری در انتظار کلیت سازمان خواهد بود.

 وقتی همدلی و همدردی رهبران سازمان با کارکنان معجزه می‌کند

هنگامی‌‌‌که کارکنان یک سازمان یا شرکت دوران سخت و پراسترسی را در محل کارشان سپری می‌کنند و فشارهای کاری سنگینی را باید تحمل کنند، تنها چیزی که در این شرایط سخت به آنها قوت قلب می‌دهد و تحمل دشواری‌‌‌ها و فشارهای کاری سنگین را برایشان آسان‌‌‌تر می‌‌‌سازد همدردی و همراهی رهبران سازمان با آنهاست. درواقع، همدلی و همراهی رهبران یک سازمان با کارکنان تحت‌‌‌فشار به‌‌‌مانند نوشدارویی عمل می‌کند که از سقوط سازمان و فروپاشی تیم‌‌‌های کاری و تضعیف هرچه بیشتر جایگاه کارکنان جلوگیری به عمل می‌‌‌آورد. مطالعه جدیدی که موسسه تحقیقاتی Catalyst روی ۸۸۹ نفر از کارکنان یک شرکت آمریکایی انجام داده به نتایج جالب‌‌‌توجهی منتهی شده که درمجموع نشان می‌دهند همدردی و همراهی رهبران آن سازمان تا چه حد بر بهبود شاخص‌‌‌های کلیدی آن تاثیرگذار بوده است. در ادامه بد نیست نگاهی دقیق‌‌‌تر به نتایج برآمده از این تحقیق جالب و کاربردی بیندازیم تا دریابیم همدلی رهبران با کارکنان می‌تواند چه معجزاتی را رقم بزند:

  تشویق نوآوری. وقتی کارکنان یک سازمان به‌‌‌طور عینی و به شکلی عملی می‌‌‌بینند که رهبران سازمان در کنارشان حضور دارند و با شاد شدنشان شاد و با ناراحت شدنشان ناراحت می‌‌‌شوند، تمایل بیشتری به نوآوری و ارائه ایده‌‌‌های نوآورانه و جسورانه پیدا می‌کنند. بر اساس نتایج به‌‌‌دست‌‌‌آمده از تحقیق موسسه کاتالیست، میزان گرایش کارکنان شرکت مورد بررسی که نمونه‌‌‌ای موفق از همدردی رهبران با کارکنان را به ثبت رسانده است برای نوآوری ۶۱‌درصد بیشتر از سایر شرکت‌های رقیب بود که جو همدلی و همراهی رهبران با کارکنان در آنها وجود نداشت و رهبرانشان تلاش کمتری برای نشان دادن همدلی و همراهی خود با کارکنانشان صورت می‌‌‌دادند.

  افزایش مشارکت. همدردی و همراهی کردن رهبران با کارکنان به ‌‌‌شدت برافزایش و تقویت روحیه مشارکت‌‌‌جویی آنها تاثیرگذار است که این تاثیرگذاری مثبت در شرکت مورد بررسی موسسه کاتالیست بیش از ۷۶درصد بود و‌درصد قابل‌‌‌توجهی از کارکنان این شرکت اعلام کردند که فقط به خاطر وجود جو همدلی و یکدلی در درون شرکت است که دوست دارند روحیه مشارکت‌‌‌جویی خود را تقویت کنند و در هر پروژه‌‌‌ای که در سازمان در حال اجراست به‌‌‌صورت داوطلبانه مشارکت کنند حتی اگر مشارکت در آن پروژه‌‌‌ها ارتباط مستقیمی با وظایف شغلی‌‌‌شان نداشته باشد.

  افزایش تمایل کارکنان برای تداوم حضور در شرکت. تحقیق موسسه کاتالیست نشان داده که تمایل به باقی ماندن در شرکت و عدم‌ترک شرکت باوجود دریافت پیشنهادهای کاری وسوسه‌‌‌انگیز و با درآمدهای بیشتر در بین کارکنان شرکت‌های برخوردار از جو همدردی و همراهی رهبران با کارکنان بسیار بیشتر است. ۷۵درصد از ۸۸۹ کارمندی که در شرکت موردبررسی کاتالیست مشغول به کار بودند اعلام کردند به‌‌‌هیچ‌‌‌عنوان تمایلی به ترک شرکت و انتقال به شرکتی دیگر ندارند و حتی فکر کردن به این موضوع هم برایشان دشوار است و ۶۲درصد از آنها هم در توضیح علت اصلی عدم‌تمایلشان برای ترک شرکت به موضوع همدلی و همراهی رهبران سازمان با کارکنان اشاره داشتند.

  حفظ تعادل بین زندگی و کار. هنگامی‌‌‌که کارکنان یک سازمان یا شرکت احساس کنند که رهبرانشان آنها را به‌‌‌خوبی درک می‌کنند و نگاهی انسان‌گونه به آنها دارند و می‌‌‌دانند که کار کردن بیش‌‌‌ازحد و تحمل فشارهای کاری باعث لطمه خوردن به زندگی شخصی و خانوادگی‌‌‌شان می‌شود آنگاه خواهند توانست یک وضعیت متعادل بین رسیدگی به وظایف کاری و توجه به زندگی شخصی و سلامتشان به وجود آورند. به همین دلیل هم بود که ۸۶درصد از کارکنان شرکت موردبررسی توسط کاتالیست اعلام کردند به خاطر وجود جو همدلی و تعاون در درون شرکت‌شان که از رهبری آن سرچشمه می‌گیرد، توانسته‌‌‌اند هم عملکرد کاری خوبی داشته باشند و هم درزمینه برقراری تعادل بین کار و زندگی‌‌‌شان موفق باشند.

 رهبری سازمانی  همراه با همدلی و همدردی

به‌‌‌طورکلی، رهبران سازمان‌ها و شرکت‌ها به دو شیوه می‌توانند همدلی و همراهی خود با کارکنانشان را نشان دهند. شیوه اول نشان دادن همدلی با کارکنان که «همدلی شناختی» نام دارد عبارت از این است که رهبران سازمان خود را به‌‌‌جای کارکنان قرار دهند و بکوشند تا از دریچه و زاویه دید خود آنها به قضایا و مسائل کاری نگاه کنند و به‌‌‌طور پیوسته از خود بپرسند: «اگر من در چنین موقعیتی قرار داشتم چه می‌کردم و چه انتظاری از مافوقم داشتم؟» و به این ترتیب شرایط را به‌‌‌گونه‌‌‌ای شکل دهند که کارکنان به این اطمینان خاطر برسند که رهبران سازمان به‌‌‌خوبی از محدودیت‌ها و گرفتاری‌‌‌های آنها آگاهی دارند و در صورت لزوم با آنها همراهی و همدردی خواهند کرد. دومین شیوه نشان دادن همدلی رهبران با کارکنان هم که «همدلی عاطفی» نامیده می‌شود به این‌‌‌گونه است که رهبران می‌‌‌کوشند تا از طریق شناخت عمیق‌‌‌تر و کامل‌‌‌تری که از احساسات و عواطف کارکنانشان به دست می‌‌‌آورند دست روی نقطه حساس آنها بگذارند و این اطمینان خاطر را در کارکنان به وجود آورند و تقویت کنند که رهبران سازمان هم به همان جهتی حرکت می‌کنند که موردنظر کارکنان است و به این ترتیب است که حس مشارکت‌‌‌جویی و متعهد ماندن نسبت به ارزش‌‌‌های سازمان در بین کارکنان تثبیت و تقویت خواهد شد.

 دو صد گفته چون نیم کردار نیست

متاسفانه در برخی سازمان‌ها مشاهده می‌شود که در مورد حاکم بودن فرهنگ همدلی در سازمان و همدل و همراه بودن رهبران با کارکنان شعارها و سخنان زیادی مطرح می‌شود و رهبران سازمان مدعی هستند که با کارکنانشان همدل و همراه هستند اما به‌‌‌محض اینکه صحبت از عمل به این همدلی به میان می‌‌‌آید و زمانی که لازم است همدل و همراه بودن رهبران با کارکنان به‌‌‌صورت عملی به اثبات برسد، شرایط تغییر می‌کند و سنت‌‌‌هایی مانند سلسله‌‌‌مراتب سازمانی و زنجیره دستور و فرمان پررنگ‌‌‌تر و تعیین‌‌‌کننده‌‌‌تر می‌‌‌شوند و در چنین شرایطی است که تمام شعارها و حرف‌‌‌های قشنگی که در ارتباط با همدلی و همراهی سازمانی بین رهبران و کارکنان مطرح می‌‌‌شوند رنگ می‌‌‌بازند.

بنابراین اگر رهبران یک سازمان یا شرکت به‌‌‌طور واقعی و از صمیم دل می‌‌‌خواهند همدل و همراه بودنشان را با کارکنان به اثبات برسانند باید به شکلی عملی و در کردار آن را به اثبات برسانند و خودشان پیشگام عمل به همان چیزی باشند که مدعی‌‌‌اش هستند و در فرهنگ‌‌‌سازمانی مبتنی بر همدلی نیز بر آن تاکید شده است. در غیر‌این صورت نمی‌توان و نباید به اثربخشی حداکثری ناشی از همدلی و همراهی رهبران سازمان با کارکنان امیدوار بود.

علاوه بر این باید به این واقعیت هم توجه داشت که در دوران پرتلاطم و پر چالش امروز و فردا که فشارهای کاری و روانی فزاینده‌‌‌ای بر کارکنان سازمان‌ها و شرکت‌ها وارد می‌‌‌آید و در صورت کنترل نشدن می‌تواند پیامدهای ویرانگری بر روابط کارکنان و سازمان‌ها داشته باشد، تنها گزینه روی میز رهبران سازمان که اتفاقا بسیار کم‌‌‌هزینه و در برخی موارد رایگان است ابراز همدلی و همراهی آنها با کارکنان است که با توجه به آنچه در بالا به آن اشاره شد می‌تواند معجزات بسیاری را رقم بزند و بسیاری از غیرممکن‌‌‌ها را امکان‌‌‌پذیر سازد.