رهبران کسبوکار چطور میتوانند قطبیسازی را کاهش دهند؟
تکنیکهایی برای همکاری موثر بین گروهها
افزایش قطبیسازی سیاسی میتواند پیامدهای جدی برای مشاغل به همراه داشته باشد. شرکتهایی که راجع به موضوعات بحث برانگیز به صورت علنی صحبت میکنند، ممکن است با کاهش وفاداری مشتری از طرف کسانی که اعتقادات مخالف دارند، افزایش درگیری داخلی بین کارکنان یا کاهش فروش ناشی از تحریمهای عمومی مواجه شوند. علاوه بر این، موضعگیری عمومی اغلب میتواند تنشهای اجتماعی را تشدید کند. به عنوان مثال، پس از واقعه تیراندازی در مدرسهای در پارکلند فلوریدا در سال ۲۰۱۸، گزارشی مبنی بر حذف تخفیف اعضای NRA (انجمن ملی سلاح) توسط هواپیمایی دلتا ارائه شد. با وجود اینکه این اقدام برافراد بسیار کمی تاثیر داشت، تنشها را در زمینه قوانین حمل اسلحه تشدید کرد و قانونگذاران ایالتی را مجبور کرد معافیت مالیات بر سوخت شرکت هواپیمایی را تهدید کنند.
با این وجود، الزاما دست روی دست گذاشتن استراتژی بهتری نیست. قطبیسازی همچنین میتواند از طرق مختلف بر مشاغلی که اظهارنظر نمیکنند، تاثیر بگذارد. مثلا از طریق کاهش وفاداری مشتریان، غیرقابل پیشبینی بودن بازار ناشی از اطلاعات نادرست عمومی یا فرصتهای از دست رفته به دلیل ترس از واکنش شدید. سکوت ممکن است حمایت ضمنی برای یک طرف مساله تلقی شود.
گفته میشود که مدیران عامل درباره اینکه آیا در موضوعات بحث برانگیز اجتماعی موضعگیری عمومی داشته باشند یا خیر، تقریبا به طور مساوی اختلافنظر دارند. اگر هم از موقعیتی طرفداری کنند و هم سکوت کنند میتواند نتیجه معکوسی داشته باشد، مدیران عامل چه اقداماتی میتوانند برای کاهش دو دستگی و محافظت از مشاغل خود در زمانهایی که قطبیسازی رو به افزایش است، انجام دهند؟
مدیران عامل به جای تمرکز روی سیاست دوگانه کاذب موضعگیری عمومی یا سکوت، بهتر است زمینه افزایش قطبیسازی را به شیوهای استراتژیک درک کرده و آن را مورد ملاحظه قرار دهند.
ابتدا از خانه خود شروع کنید
رهبران سازمانی باید درباره قطبیسازی در سازمانهای خود پیش از مشارکت در مناظرههای عمومی، اطمینان حاصل کنند. این مساله نه تنها به جلوگیری از اتهامات ریاکاری کمک میکند، بلکه پایه قویتری برای تاثیر خارجی ایجاد میکند.
محل کار، یکی از معدود فضاهای اجتماعی باقیمانده برای همکاری و تعامل مکرر بین گروهی است. ما ممکن است به تنهایی حرکت کنیم اما هنوز هم بایکدیگر کار میکنیم. هر روز، ما با همکارانی در تعامل هستیم که الزاما دیدگاههای اجتماعی و سیاسی مشابهی برای انجام یک ماموریت مشترک، با آنها نداریم و ارتباطات مثبتی را در خطوط مختلف ایجاد میکنیم که ممکن است در سطح گستردهتر جامعه وجود نداشته باشد. این فرآیند در نوع خود، منبع ارزشمند و اصلی برای انسجام اجتماعی است.
علاوه بر این، یک محیط تفرقهانگیز میتواند بر احساسات و عملکرد کارکنان تاثیر منفی بگذارد. طبق گفته ۲۴ درصد کارگران در یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۶ محیط سیاسی تفرقهانگیز منجر به نتایج منفی، از جمله پایین بودن کیفیت کار و بهرهوری میشود. رهبران میتوانند برای جلوگیری از این اثرات منفی تلاش کنند تا شکافها را برطرف کرده و همکاری بین گروههای کارمندی را در محل کار رواج دهند.
خودتان را بشناسید: برای درک بهتر سوابق، علایق و ارزشهای کارمندان - به ویژه در گروههای مختلف فرهنگی و جغرافیایی، به حرف کارکنان خود گوش دهید. رهبران سازمانی میتوانند این کار را از طریق میزگردها، نظرسنجیهای ناشناس و سایر فرمتهایی که ارتباطات آزاد و بازخورد از کارکنان را تشویق میکند، انجام دهند. رهبران بهتر میتوانند نگرانیهای مشترک کارکنان را برطرف کنند اگر آنها، تیمها و سازمانهای خود را بهتر بشناسند. به عنوان مثال، پس از اینکه شرکت نرمافزاری «بیسکمپ» (Basecamp) گزارشهای مربوط به مسائل اجتماعی و سیاسی را ممنوع اعلام کرد، حدود ۳۰ درصد از کارکنان آنها استعفا دادند، نتیجهای که اگر رهبری سازمان درک واضحتری از خواسته یا نیاز کارکنان خود داشت، اتفاق نمیافتاد.
موضع ثابتی اتخاذ کنید: فلسفه شرکت خود را درباره مشارکت در مسائل اجتماعی به صراحت بیان و اطمینان حاصل کنید که با سیاستها، ارزشها و هدف شرکت که قبلا تعیین شده است مطابقت دارد. انتظارات روشن و پایدار نه تنها میتوانند سردرگمی و رفتارهای نامناسب را کاهش دهند، بلکه میتوانند از ناامیدی کارمندان نیز بکاهند. به عنوان مثال، گزارش شده است که استارباکس در سال ۲۰۲۰ با انتقاد مواجه شد؛ زمانی که به کارکنان تذکر داد که پوشیدن لباس جنبش BLM (جان سیاهپوستان اهمیت دارد، جنبشی که بعد از کشته شدن جورج فلوید به دست مامور پلیس اتفاق افتاد) ممنوع است. در نهایت، این شرکت این ممنوعیت را لغو کرد و سیاست ثابتی را اتخاذ کرد.
وجه مشترک ایجاد کنید: با ایجاد هویتهای مشترک، ارتباط بین گروهی را به یک ارزش اصلی سیاسی سازمانی تبدیل کنید. برنامههای داوطلبانه شرکتی که میتوانند حس وحدت را درباره منافع اجتماعی مشترک ایجاد کنند، یک اهرم قدرتمند برای ایجاد تعاملات معنی داراست.
مشارکت سالم را ترویج کنید: قوانین و هنجارهای مشخصی را برای بحثهای باز ایجاد کنید که ارتباط صادقانه و محترمانه و حتی اختلافنظر بین کارکنان را تشویق میکند. رهبران با ایجاد تالارهای تبادل نظر باز و مشارکت بینگروهی، مراقبت کردن از اشاعه اطلاعات نادرست و تشویق رفتارهای مدنی و فراگیر، میتوانند به تحقق ارتباطات سازنده کمک کنند.
نظر اکثریت بیصدا را جلب کنید: اطمینان حاصل کنید که افراد دارای تفکر میانه یا با دیدگاههای بیان نشده در درون سازمان احساس راحتی میکنند. یک مطالعه در سال ۲۰۱۸، ۶۷درصد از آمریکاییها را در طبقهبندی «اکثریت خسته» قرار داد، آنها میگویند از سیاست خسته شدهاند و احساس میکنند در بحثهای جاری به دست فراموشی سپرده شدهاند. این کارمندان ممکن است در محیطی بسیار سیاسی احساس ناخوشایندی داشته باشند. به عنوان مثال، استارباکس در سال ۲۰۱۵، پس از تشویق مشتریان برای بحث درباره مسائل نژادی با کارکنان با انتقاد رو به رو شد و بسیاری از کارکنان از بحث کردن در محل کار راجع به مسائل نژادی احساس ناراحتی کردند. اما ممکن است احساس کرده باشند که نمیتوانند از شرکت در بحثها امتناع کنند. همان طور که مدیرعامل وقت، هاوارد شولتز بعدا اظهار کرد: «این بحثها لازم بود انجام شود، اما نه به شیوهای که ما آنها را مطرحکردیم.» رهبران سازمانی میتوانند محیطی امن و محترمانه ایجاد کنند که در آن افراد برای اتخاذ موضع عمومی یا مصنوعی تحت فشار قرار نگیرند.
بر اکوسیستم خود تاثیر بگذارید
مدیران عامل میتوانند تاثیر مستقیمی بر رفتار مشتریان، تامینکنندگان و سایر ذینفعان در اکوسیستم تجاری خارجی خود داشته باشند. رهبران میتوانند نفوذ و تاثیر خود را از طریق این روابط، به ویژه در مباحث مورد علاقه اکثریت، افزایش دهند. یک اکوسیستم قوی میتواند بیان و تحقق هدف یک شرکت را تقویت کرده و امکانات گستردهای را برای پرداختن به زمینه قطبیسازی ایجاد کند.
یک هدف واضح را بیان کنید: هدف یک شرکت ایجاد اتصال بین آمال و تواناییهای داخلی و تاثیر خارجی خود است، از جمله تواناییاش درباره ملاحظه قراردادن قطبیسازی. با این حال، به طور عمده متکی بودن بر گزیده مطلب رسانهها یا پستهای رسانههای اجتماعی برای برقراری ارتباط ممکن است نتیجه معکوسی داشته باشد. به احتمال زیاد، مردم از جملات مبهم مختصر یا نامفهوم دچارسوءتفاهم میشوند. خوشبختانه، رهبران به راحتی میتوانند تعاملات پربارتری با ذینفعان دسته اول شرکت داشته باشند. رهبران همچنین هنگام تعامل با مشتریان و ذینفعان خارجی باید اطمینان حاصل کنند که از اصطلاحات ساده و قابل فهم استفاده میکنند. به عنوان مثال، Ben & Jerry’s در وب سایت خود تعاریف واضحی از موضوعات مورد حمایت خود ارائه میدهد، که به جلوگیری از سردرگمی یا سوء تفسیر کمک میکند.
از تعاملات محترمانه اطمینان حاصل کنید: اگر لحن ارتباطات عمومی خصمانه باشد، مبارزه با ارائه اطلاعات نادرست، برای کاهش قطبیسازی کافی نیست. تحقیقات نشان میدهد که ۷۰درصد آلمانیها و ۸۶درصد مردم فرانسه نگران روند رو به رشد اظهارات عمومی نفرت پراکنانه هستند.
رهبران کسب و کار میتوانند بر چگونگی تعامل ذینفعان -حداقل در سیستم عاملهای اجرا شده توسط شرکت - تاثیر بگذارند و با جلوگیری از استفاده از زبانهای سمی یا قطبی، خصومت را کاهش دهند. توییتر به تازگی قابلیتی را توسعه داده است که پیامهای «بد» را قبل از ارسال شناسایی و پرچمدار میکند. در حین آزمایشها، این پرچمها ۳۴ درصد از مردم را وادار به تغییر یا حذف پیامهای خود کرده و باعث کاهش ۱۱ درصدی پیامهای توهین آمیز نوشتاری شدند.
ائتلافهای همفکر ایجاد کنید: شرکتها درباره موضوعاتی مانند هنجارهای رفتاری محل کار، تعهدات DE&I (تنوع، برابری و جامعیت) و تغییرات آب و هوایی به طور فزایندهای همسو هستند. شرکتها با همکاری یکدیگر نه تنها نفوذ و تاثیر خود را افزایش میدهند، بلکه میتوانند مهارتها و تاکتیکهای جدیدی را برای مبارزه با افزایش قطبیسازی مبادله کنند و به کار گیرند. به عنوان مثال، اتحاد رسانههای خبری، یک اتحاد دو حزبی از سازمانهای رسانهای خبری است که برای ارائه توصیههای سیاستی و حمایت از مطبوعات آزاد و مستقل همکاری میکند.
روی راهحلهای جدید سرمایهگذاری کنید: رهبران میتوانند با سرمایهگذاری روی پلتفرمها، ابزارها یا مفاهیم جدیدی که مستقیما زمینه افزایش قطبیسازی را در داخل و خارج از شرکت مطرح میکند، با قطبیسازی مبارزه کنند. این راهحلها ممکن است شامل تکنیکهایی برای افزایش همکاری موثر بین گروهها یا برای شناسایی و برجستهسازی ویژگیهای مشترک، شود. به عنوان مثال، شرکتها میتوانند به سازمانهایی که از مشورت در گروههای مختلف برای کاهش قطبیسازی حمایت میکنند، کمک کنند. یکی از این سازمانها America in One Room است؛ یک گروه مستقر در استنفورد که بحث سیاسی را در بین نمونههای متنوع و نماینده مردم آمریکا تسهیل میکند.
مسبب تاثیر گستردهتر شوید:
افزایش اعتماد عمومی به کسب و کار - و کاهش اعتماد به نهادهای عمومی - به این معنی است که مدیران عامل میتوانند از موقعیت خود برای تسهیل تغییرات گستردهتر اجتماعی استفاده کنند. با این حال، رهبران فردی باید اعتبار و نفوذ خود را با تمرکز بر چند حوزه خاص مورد علاقه و متخصصانی که باورهایشان با باورها و عملکردهای شرکت خود سازگار است و توسط دیگران در اکوسیستم خود پشتیبانی میشوند، افزایش دهند. علاوه بر این، رهبران کسب و کار توانایی بیشتری در شکل دهی به مسائل نوظهور خواهند داشت تا مسائلی که از قبل قطبیسازی شدهاند. از طرف دیگر، غوطهور شدن در واکنش به بحثهای توسعه یافته- به ویژه در مواردی که هنوز مرتبسازی اولیه را از خانه خود شروع نکردهاند- میتواند خطرناک و زیانبار باشد.
گفتمان مبتنی بر واقعیت را ترویج دهید: شرکتها باید، در حالی که علت روزنامهنگاری مستقل و مبتنی بر واقعیت را ترویج میکنند، از ارتباطات خود با حقایق مستقل تایید شده حمایت کنند. این اقدامات میتوانند به جلوگیری از انتشار اطلاعات نادرست در بین کارکنان و به طور گستردهتری در جامعه کمک کنند. علاوه بر این، شرکتها میتوانند از انجام معاملات با ارائهدهندگان اطلاعات نادرست اجتناب کنند. به عنوان مثال، در سال ٢٠٢٠ چند شرکت به دلیل باور به اینکه فیسبوک در جلوگیرى از گسترش اطلاعات نادرست، تاخیر دارد تبلیغات خود را از این پلتفرم برداشتند.
جوامع فراگیر را ترویج کنید: رهبران سازمانی میتوانند با انجام اقداماتی مانند سرمایهگذاری در تکنیکهای بازاریابی فراگیر یا ایجاد انجمنها و رویدادهای عمومی برای تعاملات بین گروهی، خصومت را کاهش داده و درک بین گروهی را افزایش دهند. اکثریت قابل توجهی از مردم در دموکراسیهای غربی میگویند که از دودستگی در جامعه خسته شدهاند. مدیران عامل میتوانند با ترویج تماس بین گروهی در ارتباطات و اقدامات عمومی، به این تمایل به وحدت، جامه عمل بپوشانند.
ارتباطات بینالمللی ایجاد کنید: کسبوکار به طور فزایندهای جهانی شده است و بسیاری از شرکتها از طریق مرزهای بینالمللی با مشتریان، تامینکنندگان و سرمایهگذاران، روابط اقتصادی دارند. رهبران میتوانند از ردپای بینالمللی خود برای اتصال مناطق مختلف و رشد جوامع ذینفع خود برای پوشش دامنه وسیعتری از دیدگاهها استفاده کنند. به عنوان مثال، مایکروسافت داوطلبان شرکتی را در برنامه آموزش فناوری آفریقایی خود سهیم میکند، به این ترتیب تجربه مشترکی را برای افراد کشورهای مختلف ارائه میدهد و روابط محلی را بیشتر توسعه میدهد. این تعامل در مرزها یک اهرم بالقوه قدرتمند در برابر یک محور قطبیسازی است که به تازگی دوباره زنده شده است: تقسیم ژئوپلیتیک و ناسیونالیسم.
بعید به نظر میرسد که روند افزایشی قطبیسازی به این زودیها از بین برود و این امر میتواند پیامدهای شدیدی را برای مشاغل به همراه داشته باشد، چه آنها موضع عمومی بگیرند، چه نگیرند.با این حال، مدیران عامل در وهله اول میتوانند با اتخاذ رویکردی انتخابی و استراتژیک، از آسیب قطبیسازی در شرکتهای خود و سپس در جوامع وسیعتر خود با تمرکز بر موضوعات و موقعیتهایی که دارای منافع شخصی، اعتبار و نفوذ هستند، بکاهند.