مصاحبه با برشت کاردون، مدیر گروه دکترای مدیریت اجرایی در مدرسه کسبوکار ویلریک
زندگی کن، بیاموز، پرواز کن
روز بخیر پروفسور کاردون! ممنون که امروز زمانی را برای صحبت با ما اختصاص دادید. اجازه دهید مصاحبه را با نگاه به این موضوع شروع کنیم که برنامه روزانه یک شخصیت دانشگاه و رهبر کسبوکار مانند شما به چه شکلی است.
بهعنوان عضوی از اعضای هیات علمی دانشگاه، برنامه روزانه من شامل فعالیتهایی از سطوح مختلف میشود. ممکن است لذت برگزاری یک کلاس آموزشی تعاملی با مدیران ارشد شرکتکننده در دورههای آموزشی دانشگاه را داشته باشم یا آنکه بتوانم زمان خود را روی پروژههای تحقیقاتی در مورد بهینهسازی فرآیند یا خدمات پزشکی ارزشمحور بگذارم. در هر دو حوزه شاهد افزایش علاقه به تصمیمگیریهای مبتنی بر روشهای کمی (در مقابل کیفی) بودهام که فرصتهای جدیدی برای نوآوری و یادگیری به ما میدهند. از این رو، زمانی که یک گفتوگوی ساده باعث میشود تا ایدهای جدید برای پژوهشهای بیشتر به ذهنمان خطور کند، برایم یک روز خوب خواهد بود. در اینجا، گوش دادن یک مهارت و قابلیت کلیدی است؛ چرا که چالشها، ایدهها و فرصتهای بسیاری برای ما پیش میآیند و باید بتوانیم نسبت به آنها هوشیار بوده و به خوبی انتخاب کنیم. این موضوع در مقطع آموزشی دکترای مدیریت اجرایی ما هم مشاهده میشود؛ جایی که شرکتکنندگان که اغلب خودشان مدیران شرکتهای بزرگ هستند، دست به پژوهش میزنند و یک ایده و نظریه را در حوزهها، بخشهای اقتصادی یا مناطق جغرافیایی گوناگون مورد بررسی قرار میدهند. من بهعنوان مدیرگروه مقطع دکترای مدیریت اجرایی، مسوولیت انطباق شرایط شرکتکنندگان با برنامههای آموزشی و همچنین همگام کردن آنها با مدرسان دوره را هم بر عهده دارم.
میتوانید برای ما بگویید که مقطع دکترای مدیریت اجرایی، چه تفاوتی با مقاطع تحصیلات تکمیلی و سایر دورههای آموزشی ارائه شده توسط دیگر دانشگاهها دارد؟
باید به این مساله توجه کرد که در دکترای مدیریت اجرایی، پژوهش و کاربرد آن، همه چیز است. تفاوت بسیاری بین این مقطع آموزشی با دوره تحصیلات تکمیلی مدیریت اجرایی وجود دارد. در آنجا هدف آن است که شما را با آموزش تبدیل به یک مدیر بهتر کنند اما در اینجا شما باید تبدیل به یک پژوهشگر و محقق عالی شوید. پژوهش به معنای جستوجوی ساختارمند دانش و اطلاعات توسط پژوهشگر است و نتایج پژوهش او ممکن است حتی با تصورات، علاقه و تمایلات او در تضاد باشند. او باید بتواند مهارتهای مختلفی را در خود تقویت کند. داشتن خلاقیت، تفکر انتقادی، مهارتهای نوشتاری و نگارشی، مهارتهای اجتماعی، پشتکار و انعطافپذیری محض از این دسته مهارتها هستند. نگاه یک پژوهشگر و یک مدیر به شدت با هم فرق دارد و معمولا منجر به آن میشود تا سوالات بیشتری در خلال پژوهش برایش به وجود آیند. بنابراین زمانی که ما از دکترای مدیریت اجرایی صحبت میکنیم، بحث درباره ایجاد دانش عمیق است و نه صرفا انتقال و انتشار دانش. در مدرسه کسبوکار ویلریک، ما به دنبال آن هستیم تا عمل را هم به دانشآفرینی اضافه کرده و از تجربیات محصلان و پژوهشگران خود در دنیای کسبوکار استفاده کنیم. اما همانطور که پیش از این هم گفتم، مهمترین ویژگی شرکتکنندگان در این دوره باید علاقه به کشف دانش و اطلاعات جدیدی باشد که در بسیاری از مواقع تجربیات و دانش گذشته آنها را به چالش میکشند.
ویژگی بارز دوره دکترای مدیریت اجرایی شما آن است که با همکاری مشترک سه دانشگاه یعنی ویلریک، گنت و لوون ایجاد شده است. میتوانید به ما بگویید که این ویژگی چه مزایایی دارد و چگونه توانستهاید به این سطح از همکاری دست پیدا کنید؟
بله. در دوره دکترای مدیریت اجرایی در حال اجرا، ۳ موسسه آموزشی قدرتمند از بلژیک نقش دارند که باعث میشود نقاط قوت هر کدام از این شرکا مورد استفاده قرار بگیرد. زمانی که این اتحاد سهگانه دانشگاهی مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، انتظار میرود که فرهنگ و عملکرد پژوهش فوقالعادهای به میان آید. هر کدام از شرکتکنندگان در این دوره آموزشی، با دو استاد دانشگاه کار میکنند که تخصص آنها بیشترین انطباق را با نیازها و شرایط محصل یا همان پژوهشگر داشته باشد. از طرفی، گستره دانش و تخصص افزایش یافته و فرصتهای آموزشی و پژوهشی بیشتری در اختیار شرکتکننده در دوره آموزشی قرار میگیرد. اما همکاریها تنها به نظارت بر فرآیند پژوهش محدود نمیشود و همکاریها در آموزش، دسترسی به کتابخانههای بیشتر و... هم به چشم میخورد. در نهایت، مدرکی که به فرد داده میشود، از سه دانشگاه مختلف است که اعتبار بیشتری به آن میدهد.
پژوهشهای شما متمرکز بر مدیریت فرآیند و بهینهسازی در بخش پزشکی و درمان و به ویژه بیمارستانها است. شما همچنین مدیر مرکز مدیریت بهداشت و درمان مینوز (MINOZ) هستید که در حوزه پژوهشی برای ارائه راهحلهای بهتر در راستای حل چالشهای عملیاتی بیمارستانها فعال است. چگونه این سابقه و تخصص به شما کمک میکند تا برنامههای دکترای مدیریت اجرایی را طرحریزی کرده و به پیش ببرید؟
پژوهشهای من در حوزه پزشکی و درمان، بهصورت چندرشتهای انجام میشود و حوزههای مختلفی را درگیر خود میکند. بهعنوان مثال، اجازه دهید به خدمات بهداشتی و پزشکی ارزشمحور اشاره کنیم. پورتر (یکی از بزرگترین نظریهپردازان مدیریت)، ارزشآفرینی در پزشکی را به معنای دستیابی به بهترین نتایج با کمترین هزینهها میداند. این سخن به معنای آن است که حتی اگر خدمات ارائه شده هم یکسان هستند، برای افزایش ارزش، باید از هزینهها کاست. رسیدن به چنین هدفی نیازمند همکاری با متخصصان مدیریت، هزینه و حسابداری مدیریت است. پژوهشهای مبتنی بر خدمات پزشکی ارزشمحور نه تنها مورد توجه دانشگاهها است بلکه برای حوزه بهداشت و درمان هم کاربرد فراوانی دارد. به عبارت دیگر، من با پژوهشهای خود، ابعاد و حوزههای مختلفی را با هم ارتباط میدهم. از این رو، هم جامعه از پژوهشهای ما نفع میبرند و هم با پل زدن به دنیای واقعی، از مسائل و چالشهای آنها آگاه شده و در آینده پژوهشهایی کاربردیتر را به پیش خواهیم برد.
با توجه به آنکه جهان و کسبوکارها به سرعت در حال تحول هستند، رهبری کسبوکارها روز به روز چالشیتر میشود. به نظر شما رهبران برای موفقیت در آینده باید چه ویژگیها و مهارتهایی داشته باشند؟
این سوال همواره برای ما وجود داشته است. اولین ویژگی مهم برای رهبران آن است که بتوانند براساس رویاهایشان زندگی کرده و آنها را تحقق بخشند. شما باید بتوانید شرایط امروز را به خوبی درک کرده اما هدفی هم برای فردا داشته باشید و جسارت برداشتن قدم بعدی را داشته باشید. ویژگی دوم آن است که همواره یک دانشآموز و دانشجو باشید. یک رهبر کسبوکار باید در کل زندگیاش در حال یادگیری باشد و همواره وضع موجود را با مدلها و روشهای جدیدتر به چالش بکشد. ویژگی سوم، پرواز و جهش رو به جلو برای تحولآفرینی و اثرگذاری است. من فکر میکنم که این سه ویژگی، روح کارآفرینی در مدرسه کسبوکار ویلریک و همچنین دوره دکترای مدیریت اجرایی آن است: زندگی کن، بیاموز و پرواز کن.
بهعنوان سوال آخر، این موضوع را مطرح کنیم که دنبال کردن مقطع دکترا، انرژی و وقت زیادی را میطلبد. خود شما بهعنوان یک استاد دانشگاه و یک رهبر کسبوکار، چگونه بین زندگی و کار خود تعادل ایجاد میکنید؟ روشهای مورد علاقهتان برای حفظ همزمان کیفیت کار و زندگی چیست؟
من هنوز مطمئن نیستم که بهترین عملکرد و توصیهها را دارم. اما معمولا به سبک زندگی سالم از دو جنبه نگاه میکنم: روانی و فیزیکی. لازم است که هرازگاهی ذهن را پاک و آزاد کرد: داشتن فعالیت فیزیکی کافی به معنای آن نیست که لزوما از نظر ذهنی و روانی هم وضعیت مناسبی دارید. من همچنین از پژوهشهای مقطع دکترای خود آموختهام که محدود کردن مشکلات کار به محیط کار و نیاوردن آنها به خانه و زندگی شخصی، کار سادهای نیست. من در آن زمان بهطور فشردهای در حال برنامهنویسی بودم و هیچ چیز بدتر از آن نیست که پیش از شروع یک هفته فشرده، بفهمید که یک باگ در کدهای نوشتهشده شما وجود دارد. برای سلامت فیزیکی و جسمی که به معنای تعادل بیشتر بین کار و زندگی هم بود، من همیشه حواسم بود که خواب کافی داشته باشم. کارهای دیگری که میتوان انجام داد؟ خب، تمایل من آن است که قهوه کمتری بنوشم، راههای سالمتری برای رفتن به سر کار پیدا کنم، زمان و توجه بیشتری برای داشتن یک برنامه غذایی و ناهار متنوع اختصاص دهم. بیشتر ورزش کردن هم کمک میکند. فکر میکنم آرزوهای بیش از حدی برای یک سال ردیف کردهام. درست است؟
ارسال نظر